Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
communication link
U
پیوند ارتباطی
communication link
U
تسلسل مخابراتی
communication link
U
رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communication link
U
اتثال ارتباطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
link
U
تابع نرم افزاری که امکان ارسال داده بین برنامههای ناسازگار میدهد
link
U
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
link
U
دادهای که در فایل یا برنامه کاربردی دیگری به آن مراجعه شده است
link
U
لیست داده هایی که هر ورودی آدرس بعدی را دارد
link
U
مسیر ارتباطی یا کانال بین دو قطعه یا وسیله
link
U
دستور ترکیب یک لیست از فایلهای جداگانه با هم
link
U
اتصال یا وصل کردن دو قطعه سخت افزار یا نرم افزار
link
U
پیوند
link
U
ارتباط
link up
U
پیوستن
link-up
U
عمل الحاق
link-up
U
پیوستن
T link
U
که میتواند داده تا چند مگابیت در ثانیه منتقل کند
T link
U
اتصال سریع و طولانی داده
link
U
قوانین بیان ارسال داده روی کانال
link
U
پیوند دادن
link
U
به هم پیوستن
link up
U
عمل الحاق
link
U
طرح ISO/OSI که بستههای داده را به اتصال بعدی می فرستد و تصحیح خطا میکند
link
U
حلقه
link
U
پیونددادن
link
U
جفت کردن
link
U
بهم پیوستن
link
U
متصل کردن
link
U
زنجیر قلاب
link
U
میدان گلف
link
U
بند
link
U
دانه زنجیر پیوند
link
U
حلقه زنجیر
link
U
رکابی
link
U
شاخه رابط
link
U
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
link
U
عضو اتصال
link
U
رابط
link
U
ملحق شدن دو یکان
link
U
نقطه الحاق
link
U
الحاق ملحق
link
U
اتصال
link
U
حلقه زنجیر نوار فشنگ
link
U
نوار
communication
U
وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
communication
U
وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
communication
U
سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
communication
U
پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند.
communication
U
اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
communication
U
مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
communication
U
نرم افزاری که به کاربر اجازه کنترل مودم و استفاده ازسرویس online میدهد
communication
U
ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
communication
U
مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
communication
U
پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
communication
U
عبور اطلاعات
communication
U
اطلاع
communication
U
مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
communication
U
ارتباطات
communication
U
نقل وانتقال
communication
U
مراوده وسایل ارتباطی
communication
U
مخابرات
communication
U
ارتباط و مخابرات
communication
U
ارتباط
communication
U
ابلاغیه
communication
U
مکاتبه
communication
U
ابلاغ
communication
U
کامپیوتری که ارسال داده در شبکه را کنترل میکند
communication
U
رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
communication
U
ماهواره
communication
U
فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
communication
U
وسیله الکترونیکی که ارسال داده و router مسیر را کنترل میکند
communication
U
کامپیوتر همراه با کارت مودم یا فکس که به کاربران شبکه در استفاده از مودم حق اشتراک میدهد
communication
U
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
communication
U
ارتباطات مواصلات
communication
U
اخبار
communication
U
مخابره
communication
U
ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
link belt
U
نوار فشنگ
fusible link
U
اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
fuse link
U
فیوز باز
fuse link
U
رابط فیوز
intermediate link
U
حلقه میانی
fusible link
U
اتصال گداختنی
data link
U
تجهیزاتی که اجازه انتقال اطلاعات به صورت یک داده رامیدهد
fusible link
U
عضو ذوب شونده
fuse link
U
فشنگ فیوز
end link
U
حلقه پایانی
end link
U
حلقه انتهایی
communications link
U
پیوند مخابراتی
coupler link
U
لینک اتصال
coupler link
U
عضو اتصال
data link
U
پیوند دادهای
data link
U
محور مخابرات
data link
U
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
data link
U
راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
data link
U
پیوند داده
data link
U
اتصال داده
drag link
U
اتصال کششی
drag link
U
عضو کشش
dynamic link
U
پیوند پویا
link register
U
ثبات پیوند
link road
U
راه فرعی
saddle link
U
حلقه زین دار
sleeve link
U
دکمه زنجیری
the connecting link
U
علت
to link hands
U
دست بهم دادن
warm link
U
پیوند گرم
compression link
U
حلقهاتصال
cuff link
U
دکمهسرآستین
cutter link
U
اتصال
lifting link
U
اتصالدنده
split link
U
چاکشاخهایرابط
track link
U
اتصالشیار
link verb
U
افعالربطیمثلAppear,Be,Seem
radio link
U
پیوند رادیویی
link fuse
U
فیوز باز
link trainer
U
دستگاه پروازاموز
link attached
U
دور
link attached
U
دور دست
link attached
U
راه دور
link bar
U
میله اتصال
link belt
U
نوار حلقهای جداشونده فشنگ
link belt
U
تسمه رابط
link belt
U
تسمه اتصال
link boy
U
مشعل دار
link chain
U
زنجیر رابط
link chain
U
زنجیر اتصال
link encryption
U
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
line link
U
خط اصلی
link-ups
U
پیوستن
cold link
U
پیوند سرد
common link
U
حلقه معمولی
cold link
U
پیوند دستی
link-ups
U
عمل الحاق
causal link
U
رابطه سببیت
acetylenic link
U
پیوند استیلنی
missing link
U
حلقه مفقوده
acetylene link
U
پیوند استیلنی
communication center
U
مرکزارتباطات
communication cable
U
کابل ارتباطی
communication channel
U
کانال ارتباطی
communication center
U
مرکز مخابرات
communication channel
U
مجرای ارتباطی
communication channel
U
کانل ارتباطی
communication channels
U
طرق مواصلاتی
communication device
U
دستگاه ارتباطی
communication deception
U
گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
communication deception
U
فریب مخابراتی
communication cover
U
پوشش مخابراتی
lines of communication
U
خطوط مواصلاتی
mass communication
U
ارتباط جمعی
communication circuit
U
مدار ارتباطی
communication chief
U
رئیس مخابرات یکان
communication chief
U
رئیس ارتباطات
communication channels
U
وسایل ارتباطی
one sided communication
U
ارتباط یکسویه
privileged communication
U
مدارک محرمانه
privileged communication
U
مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
wire communication
U
ارتباط با سیم
communication antenna
U
آنتنمرتبط
communication devices
U
ماشینمرتبط
communication set
U
دستگاهارتباط
communication tunnel
U
تونلمرتبطکننده
basic communication
U
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
background communication
U
ارتباط پس زمینه
network communication
U
ارتباطشبکهای
visual communication
U
مخابره بصری
visual communication
U
ارتباط بصری
communication cable
U
کابل جریان ضعیف
routes of communication
U
مسیرهای ارتباطی
routes of communication
U
کانالهای ارتباطی
communication and electronics
U
رسته مخابرات و الکترونیک
synchronous communication
U
ارتباط همزمان
tele communication
U
مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
tele communication
U
ارتباط دور برد
telephone communication
U
ارتباط تلفنی
communication cord
U
کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
communication engineer
U
مهندس مخابرات
communication network
U
شبکه ارتباطی
communication theory
U
تئوری مخابرات
communication zone
U
منطقه مواصلات
communication security
U
برقراری تامین مخابراتی
communication security
U
تامین مخابراتی
communication satellite
U
اقمارمخابراتی
data communication
U
داد وستداطلاعات
data communication
U
ارتباط دادهای
communication of punishment
U
ابلاغ تنبیه
data communication
U
انتقال اطلاعات
data communication
U
ارتباط داده ها
communication protocol
U
پروتکل ارتباطی
communication receiver
U
گیرنده مخابرات
data communication
U
مخابره داده ها
communication network
U
شبکه ارتباط و مخابرات
communication network
U
شبکه مخابراتی
communication theory
U
نظریه ارتباط
communication of punishment
U
ابلاغ مجازات
communication signal
U
سیگنال مخابراتی
communication system
U
نظام ارتباطی
communication technician
U
تکنیسین مخابرات
communication technician
U
تعمیر کارفنی مخابرات
communication theory
U
نظریه ارتباطات
communication engineering
U
مهندسی مخابرات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com