English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
command select system U سیستم فرمان انتخابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
command active sonobuoy system U وسیله اکتشاف زیردریایی
select U برگزیده
select U ممتاز منتخب
select U سواکرده
select U گزیدن
select U جدا کردن انتخاب کردن
select U انتخاب کردن
select U برگزیدن
select U سواکردن برگزیده
select U منتخب
select U خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
select U یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها
select committe U کمیسیون پارلمانی
chip select U انتخاب تراشه
heading select feature U عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
power-off/slide-select bar U دکمهاتخابگراسلاید
command.com U COCO.ANDفایل
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
under command U تحت کنترل
under command U زیرفرماندهی
self command U خودداری
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
specified command U نیروی اختصاصی
at my command U به فرمان من
second in command U معاون
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
self command U خودفرمانی
self command U کف نفس
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command U امر
command U فرماندهی
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U یکان قرارگاه عمده
command U امریه
command U دستور
command U امرکردن
command U سرکردگی فرماندهی
command U فرمان دستوردادن
command U فرمان دادن
command U فرمان
command U حکم کردن
command U فرمایش
command U حکم
air command U فرماندهی هوایی
command detonated U منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
area command U فرماندهی منطقه
command channels U ردههای فرماندهی
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
air command U یکان هوایی
logistical command U فرماندهی لجستیکی
logistical command U یکان لجستیکی
command module U نقشهراهنما
word of command U فرمان انتصاب
word of command U فرمان نظامی
command key U کلید فرمان
command heading U مسیرپیش بینی شده
major command U یکان عمده
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
command heading U مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
administrative command U یکان اداری
administrative command U فرماندهی اداری
command group U گروه فرماندهی
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
air command U فرماندهی نیروی هوایی
command language U زبان فرماندهی
unified command U فرماندهی متحد
command axis U محور حرکت یکان
to perform a command U فرمانی را اجرا کردن
operator command U فرمان متصدی
base command U فرماندهی پایگاه
channel command U فرمان کانال
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
chain of command U سلسله مراتب
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
filter command U فرمان FILTER
full command U اداره کامل
tactical command U یکان تاکتیکی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
full command U کنترل کامل
transient command U فرمان ناپایدار
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
command automatism U فرمانبری مطلق
type command U نوع یکان ناو گروه
type command U فرماندهی ناو گروه
AT command set U حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
AT command set U مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
command and control U کنترل و فرماندهی
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
combined command U یکان مرکب
combined command U فرماندهی مرکب
external command U فرمان برونی
external command U فرمان خارجی
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
preparatory command U فرمان حاضرباش
preparatory command U فرمان خبر
commodity command U یکان امادکالاهای مصرفی
commodity command U فرماندهی اماد
command unit U واحد فرمان
command strength U استعداد یکان
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command socialism U سوسیالیسم دستوری
command report U گزارش فرماندهی
command processor U سیستم عامل فرمانی
command processing U پردازش دستورالعمل
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command of execution U ریاست اجرایی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
continuity of command U مداومت فرماندهی
embeded command U فرمان تعبیه شده
Send To command U دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
dosmount command U فرمان پیاده کردن
support command U فرماندهی پشتیبانی
support command U یکان پشتیبانی
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
sequence of command U ترتیب توالی فرامین
sealift command U یکان حمل و نقل دریایی
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
scheme of command U طرح فرماندهی
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
retraining command U قسمت ندامتگاه
retraining command U یکان بازاموزی
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
comp command U COفرمان P
command liaison U افسر رابط فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
command post U پست فرماندهی
joint command U یکان مشترک
command signal U علامت فرمان
command net U شبکه یکان
command net U شبکه فرماندهی
joint command U فرماندهی مشترک
command mode U وضعیت دستوری
command mode U حالت فرماندهی
command economy U اقتصاد دستوری
command posts U پست فرماندهی
high command U سرفرماندهی
high command U فرماندهی عالی
command economies U اقتصاد دستوری
command language U زبان دستوری
command posts U پاسگاه فرماندهی
command language U زبان فرمان
command liaison U شبکه رابط یکان
internal command U فرمان درونی
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
embedded formating command U فرمان قالب بندی مندرج
hayes command set U مجموعه فرمانهای هیز
channel command word U کلمه فرمان محرا
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
tactical command ship U ناو فرماندهی
forward command post U پست فرماندهی جلو
forward command post U پاسگاه مقدم
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
command issuing office U دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
command issuing office U دفتر توزیع فرامین یکان
software command language U زبان فرمانی نرم افزاری
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
command budget estimate U براوردبودجه
command destruct signal U علامت تخریب موشک با فرمان دور
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
command destruct signal U علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
air strategical command U فرماندهی استراتژیکی هوایی
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
advance command post U پاسگاه رده جلو
His request was in the nature of a command. U خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
command budget estimate U براورد بودجه یکان
advance command post U پاسگاه فرماندهی جلو
command driven software U نرم افزار فرمان گرا
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
command and general staff college U دافوس
tactical air command center U مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
linear system [system of linear equations] U دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
c.g.s. system U دستگاه سگث
system U نظام
p system U سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
system U طرز روش
system U رشته دستگاه
an system U سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
value system U نظام ارزشها
system U سلسله
system U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system U منظومه
system U سازمان
system U مجموعه سازمان
system U نظم ترتیب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com