English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
colour blindness U کوررنگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
a horse of another colour [different colour] U موضوع علیحده
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
blindness U ندیدن
blindness U کوری
blindness U بی بصیرتی
blindness U نابینایی
functional blindness U نابینایی کارکردی
day blindness U روزکوری
day blindness U روز کوری
cortical blindness U نابینایی مغزی
night blindness U شب کوری
color blindness U رنگ کوری
word blindness U واژه کوری
chess blindness U کوری شطرنجی
mind blindness U کوری ادراکی
moon blindness U شبکوری
Color blindness U کوررنگی
Blindness is better than ignorance. <proverb> U کورى به از نادانى .
river blindness U رجوع شود به onchocerciasis
violet blindness U بنفش کوری
snow blindness U برف کوری
snow blindness U برف کور
word-blindness U واژه کوری
psychic blindness U نابینایی روانی
flash blindness U کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
moon blindness U اماس نوبتی در چشم اسب
moon blindness U روز بینی
red green blindness U رنگ کوری سبز- قرمز
partial color blindness U رنگ کوری ناقص
total color blindness U رنگ کوری کامل
blue yellow blindness U رنگ کوری ابی- زرد
colour U دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour U کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colour U سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colour U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour U صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour U میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colour U چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour U انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colour U صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour U جدول شماره هایی که ویندوز
colour U رنگامیزی
colour U رنگزدن
colour U شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colour U برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colour U فام
off colour U کسل
off-colour U بی حال
off-colour U کسل
off colour U بی حال
colour U رنگ کردن
colour U احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colour U امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour U رنگ
colour U تغییر رنگ دادن
colour U بشره
colour U ملون کردن
primary colour U رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
water colour U ابرنگ
water colour U رنگاب
to change colour U تغییر رنگ دادن
Wherever you go the sky has the same colour . <proverb> U به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
colour scheme U چینشرنگیکمکان
colour fast U دارایرنگثابت
colour-coded U کدگذاریاز طریقرنگ
colour blind U کوررنگ
colour bar U تبعیضقائلشدنبر مبنایرنگپوست-نژادپرست
colour filter U فیلتررنگ
colour display U نمایشرنگ
colour control U کنترلرنگ
colour chart U نموداررنگ
There is no colour beyond black . <proverb> U بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
water colour U نقاشی ابرنگی
colour supplement U مجلهرایگانو ضمیمهروزنامهدر بریتانیا
scheme of colour U طرح رنگ
scheme of colour U رنگ بندی
flat colour U رنگ نازک مستوی
flat colour U رنگ تخت
false colour U فیلم رنگی مصنوعی
dust colour U خاکی
dead colour U رنگ ضعیف
dead colour U رنگ دست اول
false colour U رنگ مصنوعی
colour box U جعبه رنگ
adjective colour U زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
achromatic colour U رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
local colour U نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
flesh colour U رنگ بدنی
flesh colour U رنگ بشره
ground colour U رنگ زمینه
rose colour U رنگ گلی
oil colour U رنگ روغنی
colour bearer U پرچم دار
saturated colour U رنگهای روشن
level colour U رنگ یکدست یا یکنواخت
saturated colour U که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
high colour U خجالت
high colour U سرخی
to change colour U رنگ برنگ شدن
bishop of the wrong colour U فیل بد رنگ شطرنج
hair colour [British] U رنگ مو
colour of waste water U رنگ فاضلاب
colour selection filter U فیلترجداکنندهرنگ
light source colour U رنگ منبع نور
colour television camera U صفحهرنگیدوربین
colour hard copy device U اسباب نسخه چاپی رنگی
liquid crystal display colour pigmented U صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com