Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
close grain
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in grain
U
بطورثابت
grain
U
زبری
grain
U
بافت
grain
U
بذر
grain
U
واحد وزن در سیستم غیرمتریک معادل 8460/0گرم
grain
U
حبه باروت
grain
U
دانه خرج
grain
U
رگه خمیره حالت زبری
grain by grain
U
دانه دانه
grain
U
غلات
against the grain
U
ازبیراهه
against his grain
U
برخلاف تمایل او
in grain
U
جنسا
grain
U
دانه
grain
U
جو
grain
U
ذره رنگ
grain
U
حبه
grain
U
حبوبات
grain
U
دان تفاله حبوبات
grain
U
خرده
grain
U
یک گندم
grain
U
رگه
grain
U
مشرب خوی
grain
U
طبقه
grain
U
پشم کندن
grain
U
دانه زدن تراشیدن
grain
U
دانه دانه کردن جوانه زدن
grain
U
معادل 8460/0گرم
grain
U
شاخه چنگال
grain
U
بازو
grain
U
حالت
to winnow the grain
U
گندم راباددادن
to take with a grain of salt
U
باورنکردن
to take with a grain of salt
U
اغراق امیز دانستن
grain rust
U
زنگ گندم
to dye in grain
U
درحال خامی رنگ کردن
with a grain of salt
U
بقیداحتیاط بااندک تردید
Grain elevator
U
آسانسور سیلو
lengthwise grain
U
پیلیطولی
grain tube
U
لولهحبوبات
grain boundary
U
مرز بلورها
grain terminal
U
پایانهحبوبات
grain tank
U
مخزندانه
grain pan
U
سینیدانه
take something with a grain of salt
<idiom>
U
بدل نگرفتن
grain elevator
U
بالابرندهدانه
grain auger
U
محلدانه
end grain
U
انتهایسطحبرش
crosswise grain
U
بافتعرضی
seed grain
U
دانه برای کشت
seed grain
U
بذر
seed grain
U
تخم
grain side
U
سمت مویی
grain head
U
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
standing grain
U
ذرت در ساقه
[گیاه شناسی]
grain alcohol
U
الکل خالص
grain structure
U
ساختار بلوری
crystalline grain
U
دانه بلورین
crystal grain
U
دانه بلوری
grain rust
U
زنگ حبوبات
grain field
U
کشتزار
grain ear
U
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
grain tin
U
قلع بلوری
grain field
U
گندم زار
effective size of grain
U
قطر موثر ذرات
section of a grain of wheat
U
قسمتهایتخممرغ
effective size of grain
U
اندازه موثرذرات
grain size classification
U
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
effective grain diameter
U
قطر موثر دانه
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money).
U
من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
close in
U
نزدیک شدن
to close down
U
بستن
to close down
U
تعطیل کردن
to keep close
U
نزدیک ماندن
close up!
U
پشت توپ رو !
close with
U
نزدیک شدن به دشمن
close with
U
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close in
U
نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
close in
U
نزدیک شدن به دشمن
close
U
حیاط
close
U
نزدیک بهم
close
U
نزدیک شدن به فورواردها
close
U
پایان
close
U
تغییر وضع درایستادن
close
U
در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close by
U
نزدیک
close
U
ایست توقف
close
U
تنگ
close
U
منعقدکردن
close
U
نزدیک
close
U
بن بست
close
U
محصورکردن
close
U
نزدیک به ناو
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
U
بستن
close
U
پرچم افراشته
close
U
انتها
close
U
چهاردیواری محوطه
close up
U
از نزدیک
close up
U
از جلو
close up
U
کاملا افراشته
close-up
U
از نزدیک
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close
U
: بستن
close-up
U
از جلو
to be quite close
U
نزدیک به هم بودن
close by
U
دم دست
close
U
مسدود کردن
close
U
چهار گوشه
close
U
جای محصور
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
U
کاملا افراشته
to close airspace
U
مسدود کردن فضای هوایی
close-knit
U
ریز بافت
close ranks
<idiom>
U
برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
he had a close shave of it
U
مفت جست
of a close texture
U
سفت باف
close season
U
فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
close-fisted
<adj.>
U
دست بسته
To close the ranks .
U
صفوف خود را فشردن
I had a close shave .
U
خطر ؟ زبغل گوشم پرید
to close airspace
U
محصورکردن فضای هوایی
close to home
<idiom>
U
به احساسات شخصی نزدیک شدن
to have someone
[something]
under
[close]
scrutiny
U
کسی
[چیزی]
را با دقت آزمودن
[نظارت کردن]
close-up lens
U
لنزکلوزآپ
close-set
U
چشمهاینزدکبهم
close reach
U
نزدیکبهنقطهپایان
close-knit
U
صمیمی و متحد
close-knit
U
همبسته
to lie or keep close
U
پنهان بردن یاماندن
to draw to a close
U
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to close up the rear
U
اخر از همه امدن
run close
U
سخت دنبال کردن
close-cropped
U
مویکوتاهشده
close fitting
U
چسباندن
close combat
U
رزم نزدیک
close combat
U
جنگ تن به تن
close confinement
U
حبس انفرادی
close control
U
کنترل نزدیک
close control
U
رهگیری به روش کنترل نزدیک
close controlled
U
همکاری نزدیک
close controlled
U
رهگیری بروش کنترل نزدیک
close coordination
U
همکاری نزدیک
close coordination
U
هماهنگی نزدیک
close corporation
U
شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
close corporation
U
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
close coupling
U
جفتگری قوی
close defence
U
سه مدافع
close fisted
U
خسیس
close column
U
ستون بسته
close column
U
ستون جمع
close attack
U
سه مهاجم
close fitting
U
قالب تن
close-fitting
U
چسباندن
close-fitting
U
قالب تن
close-ups
U
از نزدیک
close-ups
U
از جلو
close-ups
U
کاملا افراشته
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
close aboard
U
نزدیک
close aboard
U
چسبیده به
close aboard
U
پوشش هوایی نزدیک
close aboard
U
نزدیک به قایق دیگر
close aneal
U
باز پختن مسدود
close aneal
U
گداختن مسدود
close fistedness
U
خشک دستی
close fistedness
U
خست
close range
U
مسافت نزدیک
close range
U
فاصله نزدیک
close ranks
U
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close station
U
خدمه بدو مرخص
close station
U
افراد بدو مرخص
close supervision
U
نظارت مستقیم
close support
U
پشتیبانی نزدیک
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
close the door please
U
بیزحمت در را ببندید
close the door please
U
خواهش دارم
close the door please
U
اگرزحمت نیست
close up view
U
نمای کلوزاپ
close up view
U
نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
danger close
U
خطر نزدیک
danger close
U
خطرنزدیک است
disorderly close down
U
آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
close supervision
U
نظارت نزدیک
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
close price
U
قیمت نزدیک
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
close confinement
U
زندان انفرادی
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
close grained
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close fit
U
مناسب
close interval
U
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close order drill
U
مشق صف جمع
sail close to the wind
U
اندکی از اصول تجاوزکردن
close support mission
U
ماموریت پشتیبانی نزدیک
close covering group
U
ناو گروه مامور پوشش نزدیک
close covering group
U
ناو گروه پشتیبانی نزدیک
blade close stop
U
محلبرخورددولپهقیچی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com