Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
close fisted
U
خسیس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
close-fisted
<adj.>
U
دست بسته
Other Matches
two fisted
U
سخت
two fisted
U
نیرومند
two fisted
U
دومشتی
two fisted
U
شدید
hard fisted
U
خسیس
He is closed -fisted.
<proverb>
U
آدم خسیسى است .
hard fisted
U
جوکی
tight-fisted
U
خسیس
ham fisted
U
زشت
tight fisted
U
خشک دست
ham-fisted
U
سنگین دست
ham-fisted
U
بی مهارت
ham-fisted
U
زشت
ham fisted
U
سنگین دست
tight fisted
U
خسیس
ham fisted
U
بی مهارت
tight-fisted
U
خشک دست
close
U
در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close
U
تغییر وضع درایستادن
close
U
نزدیک شدن به فورواردها
close
U
نزدیک بهم
close in
U
نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
close
U
پرچم افراشته
close
U
بستن
close by
U
نزدیک
close by
U
دم دست
close with
U
نزدیک شدن به دشمن
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
to close down
U
تعطیل کردن
close with
U
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close in
U
نزدیک شدن
close in
U
نزدیک شدن به دشمن
to close down
U
بستن
close up!
U
پشت توپ رو !
close
U
مسدود کردن
to keep close
U
نزدیک ماندن
close
U
نزدیک به ناو
close
U
حیاط
close
U
چهار گوشه
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
U
کاملا افراشته
close-up
U
از جلو
close-up
U
از نزدیک
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
U
کاملا افراشته
close up
U
از جلو
close up
U
از نزدیک
close
U
جای محصور
to be quite close
U
نزدیک به هم بودن
close
U
انتها
close
U
ایست توقف
close
U
تنگ
close
U
چهاردیواری محوطه
close
U
بن بست
close
U
پایان
close
U
نزدیک
close
U
: بستن
close
U
منعقدکردن
close
U
محصورکردن
close station
U
افراد بدو مرخص
disorderly close down
U
آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
close the door please
U
خواهش دارم
close supervision
U
نظارت مستقیم
close the door please
U
اگرزحمت نیست
close up view
U
نمای کلوزاپ
close up view
U
نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
close station
U
خدمه بدو مرخص
close the door please
U
بیزحمت در را ببندید
run close
U
سخت دنبال کردن
close supervision
U
نظارت نزدیک
close support
U
پشتیبانی نزدیک
danger close
U
خطر نزدیک
danger close
U
خطرنزدیک است
he had a close shave of it
U
مفت جست
close-set
U
چشمهاینزدکبهم
To close the ranks .
U
صفوف خود را فشردن
I had a close shave .
U
خطر ؟ زبغل گوشم پرید
close ranks
<idiom>
U
برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
close to home
<idiom>
U
به احساسات شخصی نزدیک شدن
to have someone
[something]
under
[close]
scrutiny
U
کسی
[چیزی]
را با دقت آزمودن
[نظارت کردن]
to close airspace
U
مسدود کردن فضای هوایی
close-cropped
U
مویکوتاهشده
close season
U
فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
of a close texture
U
سفت باف
to close up the rear
U
اخر از همه امدن
to draw to a close
U
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to lie or keep close
U
پنهان بردن یاماندن
close-knit
U
ریز بافت
close-knit
U
همبسته
close-knit
U
صمیمی و متحد
close reach
U
نزدیکبهنقطهپایان
close-up lens
U
لنزکلوزآپ
to close airspace
U
محصورکردن فضای هوایی
close fitting
U
قالب تن
close aneal
U
گداختن مسدود
close attack
U
سه مهاجم
close column
U
ستون جمع
close column
U
ستون بسته
close combat
U
رزم نزدیک
close combat
U
جنگ تن به تن
close confinement
U
حبس انفرادی
close confinement
U
زندان انفرادی
close control
U
کنترل نزدیک
close control
U
رهگیری به روش کنترل نزدیک
close controlled
U
همکاری نزدیک
close controlled
U
رهگیری بروش کنترل نزدیک
close aneal
U
باز پختن مسدود
close aboard
U
نزدیک به قایق دیگر
close-fitting
U
چسباندن
close-fitting
U
قالب تن
close-ups
U
از نزدیک
close-ups
U
از جلو
close-ups
U
کاملا افراشته
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
close aboard
U
نزدیک
close aboard
U
چسبیده به
close aboard
U
پوشش هوایی نزدیک
close fitting
U
چسباندن
close coordination
U
همکاری نزدیک
close coordination
U
هماهنگی نزدیک
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
close grained
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close fit
U
مناسب
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
close fistedness
U
خشک دستی
close interval
U
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close price
U
قیمت نزدیک
close defence
U
سه مدافع
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
close range
U
مسافت نزدیک
close range
U
فاصله نزدیک
close ranks
U
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close coupling
U
جفتگری قوی
close corporation
U
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
close corporation
U
شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
close fistedness
U
خست
close order drill
U
مشق صف جمع
Do you mind if I close the window?
U
اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
close packed hexagonal
شش گوشه ای تنگچین
close call/shave
<idiom>
U
خطراز بیخ گوشش گذشت
close packed structure
U
ساختار تنگچین
close support mission
U
ماموریت پشتیبانی نزدیک
to cut grass close
U
علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
close packed cubic
U
مکعبی تنگچین
blade close stop
U
محلبرخورددولپهقیچی
To clinch (close)the deal.
U
معامله راتمام کردن ( انجام دادن )
close covering group
U
ناو گروه پشتیبانی نزدیک
close covering group
U
ناو گروه مامور پوشش نزدیک
sail close to the wind
U
اندکی از اصول تجاوزکردن
close air support
U
پشتیبانی هوایی نزدیک
He is a close friend of mine .
U
دوست نزدیک من است
She was pretty when I saw her at close quarters .
U
از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
close defensive fires
U
اتشهای پدافندی نزدیک
Be sure to lock ( shut , close ) the door .
U
مبادا در راباز بگذاری
To clinch(close,finalize)a deal.
U
معامله یی را جوش دادن
To hold (keep) a secret close to ones chest.
U
رازی درسینه نگهداشتن
high/low/close/open graph
U
نمودار بالا / پایین / بسته /باز
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success.
U
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com