Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clearing agreement
U
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
This is against our agreement.
[This is contrary to our agreement]
U
این بر خلاف قرارداد ما است.
clearing
U
نقل وانتقال بانکی
clearing
U
تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearing
U
تبرئه
clearing
U
تسویه
clearing
U
تهاتر بانکی
clearing
U
تسطیح
clearing
U
تسویه تسطیح
clearing
U
مکان مسطح
clearing
U
جمع کردن
clearing
U
پاک کردن
clearing
U
تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing
U
بوته کنی
clearing
U
سترده
clearing out
[of a place]
U
اخراج
[از مکانی]
clearing of jungle
U
پاکسازی جنگل
clearing out
[of a place]
U
تخلیه
[فضایی]
crest clearing
U
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
clearing station
U
پست تخلیه بیماران
clearing iron
U
سنگ پس زن
clearing iron
U
جاده پاک کن
clearing block
U
قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
clearing block
U
قطعه بازدارنده
clearing operations
U
عملیات مین روبی
clearing a bill
U
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
clearing outwards
U
اعلامیه خروج کشتی
clearing station
U
ایستگاه تخلیه بیماران
clearing operations
U
عملیات پاک کردن مین
clearing houses
U
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing houses
U
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house
U
اطاق پایاپای
clearing house
U
دفتر تسویه حساب
clearing houses
U
دفتر تسویه حساب
clearing houses
U
اطاق پایاپای
clearing house
U
قسمت تهاتر دربانکها
clearing house
U
اتاق تهاتر
clearing house
U
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing houses
U
اتاق تهاتر
clearing house
U
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing banks
U
بانک پس انداز
clearing bank
U
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing banks
U
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank
U
بانک پس انداز
clearing houses
U
قسمت تهاتر دربانکها
paying off
[clearing off]
[repayment]
U
بازپرداخت
[پرداخت کامل اقساط]
market clearing price
U
قیمت تعادل در بازار
clearing and switch buying
U
توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
crest clearing graph
U
نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
to come to an agreement
U
یکدل شدن توافق حاصل کردن
unless otherwise agreement
U
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
come to an agreement
U
توافق حاصل کردن
in agreement with somebody
U
با کسی موافقت داشتن
to off an agreement
U
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
to come to an agreement
U
موافقت پیداکردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
agreement
U
سازش
agreement
U
قرار قبول
agreement
U
قرارداد
agreement
U
توافق
agreement
U
معاهده و مقاطعهء توافق
agreement
U
مطابقهء نحوی
agreement
U
پیمان
agreement
U
موافقت
agreement
U
قراداد
agreement
U
موافقتنامه
agreement
U
موافقت نامه
plea agreement
U
توافق مدافعه
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
written agreement
U
قولنامه
unilateral agreement
U
قرارداد یک جانبه
unilateral agreement
U
توافق یک جانبه
gentlemen's agreement
U
قول جوانمردانه
verbal agreement
U
موافقت شفاهی
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
reach an agreement
U
به توافق رسیدن
outline agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
skeleton agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
frame agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
outline agreement
U
توافق اولیه
skeleton agreement
U
توافق اولیه
master agreement
U
توافق اولیه
frame agreement
U
توافق اولیه
basic agreement
U
توافق اولیه
trade agreement
U
موافقتنامه تجارتی
agreement area
U
سطح مورد قرارداد
gentelmen's agreement
U
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
gentlemen's agreement
U
قرارداد شفاهی
gentlemen's agreement
U
قول مردانه
gentlemen's agreement
U
موافقت شرافتمندانه
implicit agreement
U
موافقت ضمنی
labor agreement
U
موافقتنامه کار
labor agreement
U
قرارداد کار
lease agreement
U
قرارداد اجاره
letter of agreement
U
موافقتنامه
extension of the agreement
U
تمدید مدت قرارداد
executive agreement
U
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
enter into an agreement
U
قراردادی را منعقد کردن
agreement coefficient
U
ضریب توافق
agreement of arbitration
U
قرارداد داوری
agreement of arguments
U
توافق نشانوندها
arbitration agreement
U
توافق بر حکمیت
arbitration agreement
U
موافقت نامه داوری
collective agreement
U
توافق جمعی
commodity agreement
U
تثبیت مشترک قیمت فروش
commodity agreement
U
موافقتنامه کالا
concessionary agreement
U
امتیاز نامه
mutual agreement
U
توافق طرفین
reciprocal agreement
U
قرارداد دو جانبه
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
special agreement
U
قرارداد ویژه
swap agreement
U
موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
tenency agreement
U
اجاره نامه
reciprocal agreement
U
توافق دو جانبه
to enter into an agreement
U
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to fly away from an agreement
U
پیمان شکنی کردن
to fly away from an agreement
U
نقض عهدکردن
trade agreement
U
موافقت نامه تجاری
gentelmen's agreement
U
موافقتنامه دوستانه
mutilateral agreement
U
موافقت چند جانبه
potsdom agreement
U
موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
potsdom agreement
U
تاکید وتشریح کردند
preliminary agreement
U
قولنامه
private agreement
U
قرارداد خصوصی
quota agreement
U
موافقت سهمیه
agreement water rate
U
نرخ قراردادی اب
bretton woods agreement
U
موافقت نامه برتن وودز
Lease (rental) agreement.
U
اجاره نامه (قرار داد اجاره )
The party to the contract (agreement).
U
طرف قرارداد
agreement on partial payments
U
توافق در پرداخت های قسطی
The rental agreement has exprired.
U
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
To conclude an agreement (contract).
U
قراردادی بستن
enewal of contract by tacit agreement
U
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
dangerous goods by road agreement
U
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
An open - dated agreement ( contract) .
U
قرارداد بدون مدت
He closed the door against the peace agreement.
U
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
general agreement on tariff & trade (gat
U
موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com