Perdic | clean receipt | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 153 (2 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	clean receipt U	رسید بی قید و شرط

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	receipt U	دریافت
	receipt U	رسید پیام دریافت شد
	receipt U	قبض رسید
	receipt U	رسیدکردن
	to a receipt U	رسید گرفتن
	receipt U	دریافتی
	receipt U	بزهکاران را تحویل گرفتن
	receipt U	وصول کردن
	receipt U	اعلام وصول نمودن
	receipt U	دریافت رسید دادن
	receipt U	اعلام وصول
	receipt U	رسید
	i am in receipt of your letter U	نامه شما واصل گردید
	mate's receipt U	رسید معاون ناخدا
	mate's receipt U	رسیدافسر ارشد کشتی
	appropriation receipt U	رسید سپرده قانونی
	mate's receipt U	رسیدکاپیتان کشتی
	mate's receipt U	رسید کاپیتان کشتی
	on receipt of the goods U	بوصول کالا
	i am in receipt of your letter U	نامه شما به من رسید
	hand receipt U	رسید دستی
	forwarder's receipt U	رسید متصدی حمل و نقل
	dock receipt U	رسید لنگرگاه
	dock receipt U	قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
	acknowledgement of receipt U	اعلام وصول
	appropriation receipt U	رسیدسپرده رسید اعتبار
	certificate of receipt U	گواهی رسید
	certificate of receipt U	گواهی وصول
	on receipt of the goods U	برسیدن کالا
	railway receipt U	رسید راه اهن
	receipt notification U	خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
	official receipt U	رسید رسمی
	warehouse receipt U	رسید انبار
	to pay against receipt U	در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
	dock receipt U	رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
	receipt statement U	رسید
	receipt statement U	اعلامیه ورود
	blind copy receipt U	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
	air mail receipt U	رسید پست هوایی
	constructive receipt billing U	ارسال صورت اقلام ارسالی روش ارسال بارنامه
	data freight receipt U	رسید اماری حمل
	data fright receipt U	رسید اماری حمل
	registered letter with receipt attached U	نامه سفارشی دو قبضه
	Please get it off ! [Please clean it up !] U	لطفا این را پاک کنید !
	clean U	زدودن
	clean U	پاکیزه کردن
	to clean down U	پاک کردن
	clean U	پاک کردن
	clean U	تمیز کردن
	to clean down U	گردگرفتن از
	To clean someone out. U	جیب کسی ؟ ؟ خالی کردن
	come clean <idiom> U	راست گفتن
	clean U	تمیز کردن
	clean U	هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
	clean U	زدودن
	clean U	درست کردن
	clean U	پاک کردن
	clean U	که از زمان خواندن تغییری نکرده است
	clean U	پاک کردن خطا از داده
	clean U	دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
	clean U	مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
	clean U	تمیزکردن
	clean U	عفیف
	clean U	صفحهای
	clean U	کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
	clean U	بی نقض
	clean U	بدون قید و شرط
	clean U	بی نقص
	clean U	حرکت بدون نقص
	clean U	شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
	clean U	مرتب کردن
	clean U	ساده
	clean U	بی قید و شرط
	clean U	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
	clean U	نظیف طاهر
	clean-up U	عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
	clean U	پاک
	clean U	پاکیزه
	clean U	خالص
	clean U	بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
	clean U	تمیز
	clean up U	عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
	clean U	فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
	clean U	تمیز کردن چیزی
	clean house U	پاک کردن
	clean-cut U	صریح
	clean house U	زدودن
	clean-cut U	روشن
	clean cut U	صریح
	clean house U	پاکیزه کردن
	clean cut U	مشخص واضح
	clean house U	تمیز کردن
	as clean as a new pin <idiom> U	مثل دسته گل
	to clean arives U	رودخانه ایی را لاروبی کردن
	spring-clean U	تمام وکمالتمیزکردن
	clean sweep U	بردنهمهجوایزدریکمسابقه
	squeaky clean U	بی عیب
	squeaky clean U	بیکاستی
	squeaky clean U	مثل دستهی گل
	squeaky clean U	بسیار تمیز
	clean-shaven U	ریش تراشیده
	clean slate <idiom> U	بدون هیچ اشتباهی
	He has a clean character. U	اخلاقا" آدم سالمی است
	keep one's nose clean <idiom> U
	This isn't clean.	این تمیز نیست.
	clean-cut U	مشخص واضح
	Clean and tidy. U	پاک وپاکیزه
	clean hands U	پاکی
	dry-clean U	بابنزین پاک کردن
	clean collection U	وصولی ساده
	clean aircraft U	هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
	clean and jerk U	حرکت دوضرب وزنه برداری
	clean handedness U	برائت
	clean handedness U	پاکی
	clean animal U	جانورپاک یاحلال
	clean handed U	بیگناه
	clean handed U	پاک
	clean fingered U	رشوه نگرفته
	clean bill U	برات ساده
	clean and press U	حرکت پرس وزنه برداری
	clean hands U	بی الایشی
	clean limbed U	اراسته
	dry-clean U	لکه گیری کردن
	clean cut U	روشن
	dry clean U	لباس را بابخار تمیز کردن
	dry clean U	خشک شویی کردن
	clean handed U	مبرا
	clean weapon U	جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
	clean up party U	گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
	clean the bases U	ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
	clean record U	عدم سوسابقه حسن پیشینه
	clean record U	نداشتن پیشینه بد
	clean payment U	پرداخت بی قید و شرط
	clean limbed U	پاکیزه
	clean bill of lading U	بارنامه بدون قیدوشرط
	clean bill of health U	گواهی نامه بهداشت کشتی
	clean bill of exchange U	بارنامه بی نقص
	clean bill of health <idiom> U	گواهی سلامتی
	to wipe the slate clean <idiom> U	شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
	clean bill of lading U	بارنامه تمیز
	clean bill of lading U	بارنامه ساده
	two-hand clean and jerk U	وزنهبرداریدوضرب
	clean bill of lading U	بارنامه بی نقص
	Erase ( clean ) the blackboard. U	تخته سیاه راپاک کنید
	The surely clean you out in this nightclub . U	دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
	new broom sweeps clean <idiom> U	شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
	clean bill of lading U	بارنامه بی نقض
	fair or clean copy U	پاکنویس
	Give the room a good clean. U	اتاق را حسابی جمع وجور کردن
	To pour clean water over some ones hand . <proverb> U	آب پاکى روى دست کسى ریختن .
	A healthy recreation . Good clean fun. U	تفریحات سالم
	To turn tail . To show a clean pair of heels . U	فرار را بر قرار ترجیح دادن