Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
central processor
U
پردازنده مرکزی
central processor
U
پردازشگر مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
processor
U
پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
processor
U
عمل اورنده
processor
U
پردازشگر
processor
U
پردازنده
processor
U
تمام کننده
processor
U
تکمیل کننده
processor
U
عمل کننده
processor
U
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که قادر به تغییر داده طبق دستورات است
processor
U
سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
processor
U
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
i/o processor
U
پردازنده ورودی و خروجی
processor
U
برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
processor
U
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
processor
U
تقسیم کننده سیگنال که توسط ریز پردازندهای در شبکه کنترل میشود
processor
U
که طبق سرعت پردازنده و نه رسانه جانبی تنظیم شده است
processor
U
ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد
processor
U
وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
processor
U
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کد گشایی و اجرا میکند طبق کد برنامه
processor
U
کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
processor
U
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
processor
U
به صورت همزمان همزمان کار کند
processor
U
پردازندهای که از حافظه جانبی استفاده میکند
processor
U
ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
processor
U
پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
processor
U
پردازنده جانبی مخصوص
processor
U
استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
processor
U
سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
data processor
U
داده پرداز
continuous processor
U
دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
communications processor
U
پردازشگرارتباطات
communications processor
U
پردازنده مخابراتی
command processor
U
سیستم عامل فرمانی
processor bound
U
اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
satellite processor
U
پردازشگر پیرو
attached processor
U
پردازنده الصاقی
data processor
U
پردازنده داده ها
language processor
U
پردازشگر زبان
post processor
U
پس پرداز
peripheral processor
U
پردازشگر جنبی
parallel processor
U
پردازنده موازی
parallel processor
U
موازی پرداز
post processor
U
پس پردارنده
macro processor
U
درشت پردازشگر
language processor
U
زبان پرداز
down line processor
U
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
macro processor
U
پردازشگرماکرو
vector processor
U
پردازنده برداری
attached processor
U
ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
associative processor
U
پردازنده انجمنی
array processor
U
پردازشگر ارایه
centarl processor
U
unit processing central
word processor
U
کلمه پرداز
food processor
U
اجزایمخلوطکن
back end processor
U
پردازنده کمکی تک منظوره
bit slice processor
U
پردازشگر قطعه بیتی
stand alone word processor
U
کلمه پرداز خودکفا
raster image processor
U
پردازشگر تصویر شبکهای
processor dtate word
U
کمله وضعیت پردازشگر
dedicated word processor
U
کلمه پرداز اختصاصی
input output processor
U
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
sound digitizing processor
U
گزارهصدایکامپیوتری
communicating word processor
U
پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
bit slice processor
U
روش معماری ریزپردازنده ها
data communications processor
U
پردازنده ارتباطات داده ها
front end processor
U
پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی
central
U
کلمه با طول کوتاه
central
U
واحد محاسبات و منط ق
central
U
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central
U
واحد ورودی و خروجی
central
U
فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
central
U
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central
U
ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central
U
تلفن چی مرکزی
central
U
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central
U
کامپیوتر مرکزی
central
U
مرکزی
central city
U
شهر مرکزی
central screw
U
پیچمرکزی
central convolution
U
شکنج مرکزی
central stile
U
چهارچوبدربمیانی
central city
U
مرکز شهر
central heating
U
گرمایش مرکزی
central heating
U
حرارت مرکزی
central station
U
نیروگاه مرکزی
central bank
U
بانک مرکزی
central canal
U
مجرای مرکزی
paching central
U
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central defender
U
مدافعوسطی
central gyrus
U
شکنج مرکزی
central office
U
مرکز تلفن
central site
U
سایت مرکزی
central reserve
U
سکوی میانی
central reserve
U
سکوی وسط
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central incisor
U
دندانپیشینمرکزی
central load
U
بار مرکزی
central load
U
نیروی وارد به مرکز
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
central office
U
دفتر مرکزی
Central America
U
آمریکایمرکزی
central position
U
وضعیت مرکزی
central position
U
قرارگاه مرکزی
central circle
U
دایرهوسط
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
central pith
U
هسته یا مغز چوب
central column
U
ستونمرکزی
central office
U
تلکس و تلگراف
central strip
U
جداکننده جهات
central terminal
U
پایانه مرکزی
central head
U
فشار مرکزی
central government
U
حکومت مرکزی
central reservation
U
مرکزرزروکردن
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central tendency
U
تمایل به مرکز
central sulcus
U
شیار مرکزی
central fissure
U
شیار مرکزی
switching central
U
مرکز تلفن خودکار
central strip
U
نوار میانی
central exchange
U
مرکزتلکس
central nave
U
کلیسایمرکزی
central exchange
U
مرکز تلفن خودکار
central war
U
جنگ عمومی
central war
U
جنگ عمده
top central manhole
U
حفرهمیانیورودفرد
central pumping station
U
مرکزی
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
central pumping station
U
تلمبهخانه
Central Intelligence Agency
U
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
unit central processing
U
واحد پردازش مرکزی
central focusing wheel
U
چرخهزوم مرکزی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
central mass storage
U
انباره انبوه مرکزی
central limit theorem
U
قضیه حد مرکزی
central information file
U
سیستم اصلی ذخیره داده
central heating system
U
دستگاه حرارت مرکزی
central control panel
U
تابلوی مرکزی کنترل
central control panel
U
مرکز کنترل
central control desk
U
میزفرمان مرکزی
central control desk
U
اطاق فرمان اصلی
central concrete membrane
U
پرده میانی بتنی
central angle of arch
U
دهانه کمان
central angle at crest
U
فرجه ستیغ
central air data
U
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
central mixing plant
U
مرکز اختلاط بتن
central pastry kitchen
U
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
central planning team
U
تیم طرح ریزی مرکزی
telephone central office
U
مرکز تلفن خودکار
central treaty organization
U
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
central treaty organization
U
انگلستان
central treaty organization
U
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
measures of central tendency
U
اندازههای گرایش مرکزی
central tendency measures
U
اندازههای گرایش مرکزی
central telegraph office
U
مرکز تلگراف اصلی
central refueling provisions
U
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
central railway station
U
ایستگاه مرکزی راه اهن
central processing unit
U
واحدپردازنده مرکزی
central processing unit
U
واحد پردازش مرکزی
central postal directory
U
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
central food preparation facility
U
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
organization of central american states
U
سازمان دول امریکای مرکزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com