Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
center fire
U
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fire direction center
U
مرکز هدایت اتش
Other Matches
center to center method
U
روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
Fire cannot be extinguished by fire .
<proverb>
U
آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
off-center
<idiom>
U
عجیب وغریب
center
U
سانتر
center
U
کیان
center
U
مجمع
center
U
تمرکز یافتن
center
U
وسط ونقطه مرکزی
center
U
مرکز
center
U
میان
center
U
درمرکز قرارگرفتن
center
U
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center
U
نقط ه میانی چیزی
center
U
گروه مرکزی
center
U
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center
U
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
U
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center
U
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center
U
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center
U
نقطه گره
center
U
متمرکز نقطه اتکاء
center
U
متمرکز کردن
off center
U
خارج از مرکز
center piece
U
میانه
center of gravity
U
مرکزگرایی
center of burst
U
مرکزاصابت گلوله
center of burst
U
مرکز ترکش گلوله
center of gravity
U
مرکز ثقل
center of distribution
U
مرکز پخش
center of dispersion
U
مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of dispersion
U
مرکز پراکندگی
center of gyration
U
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center piece
U
قسمت میانی اسباب روی میز
center of thrust
U
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
symmerty center
U
مرکز تقارن
center of symmerty
U
مرکز تقارن
center of resistance
U
مرکز مقاومت
center of pressure
U
مرکز فشار
center of mass
U
مرکز جرم
center of mass
U
مرکز حجم هدف
center of gravity
U
گرانیگاه
center of mass
U
مرکز هدف
center of lift
U
مرکز برا
center of impact
U
مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
center of buoyancy
U
مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center of buoyancy
U
مرکز تعادل شناوری
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
center forward
U
بازیگر نوک حمله
center forward
U
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward
U
سانترفوروارد
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center drill
U
مته متمرکز
center drill
U
مته مرکز
center distance
U
فاصله ازمرکز
center distance
U
فاصله مرکزی
center circle
U
دایره میانی
center circle
U
دایره وسط زمین
center land
U
خط میانی
center bit
U
مته سه نبش
center gage
U
مرکز سنج
center gravity
U
گرانیگاه
center grinding
U
سنگ چاقو تیزکنی
center mark
U
مرکز سوراخ
center line
U
مرکزدوران
center line
U
خط صفر
center line
U
خط وسط زمین
center line
U
خط میانی زمین
center line
U
خط مرکز
center line
U
اسه
center line
U
خط محور
center lathe
U
ماشین تراش متمرکز
center ice
U
قسمت بی طرف زمین
center grinding
U
دستگاه سنگ متمرکز
center board
U
ته قایق بادبانی
four center arch
U
قوس جناغی چهار پرگاری
signal center
U
مرکز مخابرات
shopping center
U
بازار
shopping center
U
مرکز فروش
training center
U
مرکز اموزش
school center
U
مرکز اموزش
respiratory center
U
مرکز تنفسی
reserve center
U
مرکز اموزش احتیاط
reserve center
U
مرکز احتیاط
signal center
U
مرکزارتباطات
signal center
U
مرکز پیام
education center
U
اموزشگاه
feeding center
U
مرکز تغذیه
filter center
U
مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
filter center
U
مرکزتوزیع اطلاعات
switching center
U
مرکز راه گزینی
speech center
U
مرکز گویایی
sleep center
U
مرکز خواب
relay center
U
مرکز باز پخش
regional center
U
مرکز منطقهای
nerve center
U
مرکز عصبی
message center
U
مرکز پیام
luminescent center
U
هسته لومینسانس
local center
U
مرکز محلی
lathe center
U
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
inversion center
U
مرکز وارونگی
information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information center
U
مرکز اطلاعات
nerve center
U
مرکزفرماندهی
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
provision center
U
مرکز توشه
primary center
U
مرکز اولیه
primary center
U
مرکز عمده
pintle center
U
مرکز لولای جنگ افزار
pintle center
U
نقطه لولا
operation center
U
مرکز عملیات
education center
U
مرکز اموزش
documentation center
U
مرکز اسناد
direction center
U
مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
center stripe
U
خط میانی زمین
center web
U
هسته
center web
U
مرکز چرخ
chiral center
U
مرکز کایرال
communication center
U
مرکز مخابرات
communication center
U
مرکزارتباطات
community center
U
ساختمان محل انجمن
community center
U
مرکزاجتماع
center strop
U
نوار پهن تور تنیس
center strap
U
نوار پهن تور تنیس
center punch
U
مرکز سوراخ
center punch
U
مرکز منگنه
center section
U
بال میانی
center wing
U
بال میانی
center sleeve
U
مرکز مجوف
center sleeve
U
مرغک ماشین تراش
center spot
U
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
center spuare
U
زاویه تمرکز
computer center
U
مرکز کامپیوتر
data center
U
مرکز داده ها
data center
U
مرکز داده
dead center
U
مرکز سکون و بی حرکتی
dead center
U
نقطه مرگ
diffracting center
U
مرکز پراشنده
direction center
U
مرکز هدایت عملیات
cost center
U
تمرکز هزینه
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
computing center
U
مرکز محاسبات
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
vasoconstrictor center
U
مرکز انقباض عروق
control center
U
مرکز کنترل عملیات
control center
U
مرکزکنترل
convalescent center
U
یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
convalescent center
U
بیمارستان ثابت منطقهای
cost center
U
مرکز هزینه زا
center punch
U
سنبه نشان
center base
U
میدان مرکزی
after top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
before top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
before bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
battery center
U
مرکز اتشبار
after bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
detention center
U
بازداشتگاه
She is the center of attraction .
U
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
brain center
U
مرکز مغزی
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
aerodynamic center
U
مرکز ایرودینامیکی
burst center
U
مرکز ترکش
active center
U
مرکز فعال
The city center .
U
میدان ( مرکز ) شهر
center back
U
بک میانی
center of mass
U
مرکز هیولای هدف
dead center
<idiom>
U
کاملا وسط
wheel center
U
مرکز چرخ
burst center
U
مرکز گلوله
center back
U
بازیگر میانی خط عقب
How do I get to city center?
U
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
commercial center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
survey information center
U
مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
center threequarter back
U
بک وسط
top dead center
U
نقطه مرگ بالا
shopping center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
action information center
U
مرکز اخبار تاکتیکی
center swing bridge
U
پل میانگرد
rehabilitation training center
U
مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
combat information center
U
مرکز اطلاعات رزمی
combat information center
U
اطاق عملیات
computer center director
U
مدیر مرکز کامپیوتر
computer center manager
U
مدیر مرکز کامپیوتر
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
control and warning center
U
سیستم کنترل و اعلام خطر
data processing center
U
مرکزداده پردازی
day care center
U
مهد کودک
dead center ignition
U
نقطه اشتعال
dead center ignition
U
نقطه انفجار
dead center position
U
نقطه مرگ بالا یا پایین
disciplinary training center
U
مرکز اموزش زندانیان نظامی
disciplinary training center
U
دارالتادیب
data processing center
U
مرکز پردازش داده
data processing center
U
مرکز داده پردازی
shopping center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com