English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cash plans U طرح پرداختهای نقدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plans U نقشه کشیدن طرح ریختن
plans U خیال
plans U تدبیر اندیشه
plans U نقشه
plans U طرح
plans U برنامه
plans U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plans U تدبیر
plans U پلان
plans U هامن
plans U نقشه مسطحه برنگاره
plans U نقشه کف
plans U پیش بینی کردن
plans U طرح ریزی کردن
plans U طرح کشیدن یا ریختن
plans U زبان برنامه نویسی سطح پایین
plans U طرح کردن
plans U برنامه ریزی کردن
it is inimical to our plans U با نقشههای ما مغایر است برای نقشههای ما زیان اوراست
comprehensive plans U برنامههای جامع
to make plans U برنامه ریختن
to forge out plans U برنامه ریختن
to make plans U نقشه ریختن
to forge out plans U نقشه ریختن
to make plans U توطئه چیدن
to forge out plans U توطئه چیدن
strategic plans U نقشههای استراتژیک
ulterior plans U تدابیر اجل بعدی
master plans U نقشه کلیات
master plans U نقشه مجموعه
ground plans U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plans U طرح اساسی
ground plans U شالوده
ground plans U نقشه مسطحه
ground plans U برنگاره
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. U برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). U باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. U از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
available cash U موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
She had the never to ask for cash . U اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
cash in on <idiom> U شانسی سود بردن
cash U پول نقد
cash U پول رایج
cash U صندوق
cash U نقد کردن
cash U نقد
cash U نقدکردن
cash U نقدی
cash U اسکناس
cash U چک
cash U پول خرد
cash U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash U دریافت کردن صندوق پول
cash U وصول کردن نقدکردن
idle cash U پول بلااستفاده
non cash share U سهم غیر نقدی
net cash U نقدی خالص
net cash U قیمت مقطوع
for prompt cash U نقدا`
for prompt cash U فی المجلس
idle cash U پول بیکار
contribution not in cash U سهم الشرکه غیر نقدی
cash spot U نقد فوری
cash ratio U نسبت نقدینگی
cash rent U اجاره نقدی
cash sale U فروش نقدی
cash-wage U دستمزد نقدی
cash sale U بیع نقد
cash security U وثیقه نقدی
cash security U وجه الضمان نقدی
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
non cash shares U سهام غیر نقدی
to cash a cheque U چک را نقد کردن
cash readout U وسیلهنمایشمقدارپول
cash card U کارتمخصوصگرفتنپول
cash desk U صندوقپرداختپولدر یکمغازه
To turn into cash. U به پول نزدیک کردن
on cash basis U نقدا"
cash register U صندوق [محل پرداخت پول]
strapped for cash <idiom> U هیچ پولی دربساط نداشتن
cash crop U محصول فروشی
cash crop U فرآورد فروشی
sell for cash U نقد فروختن
share in cash U سهم نقدی
spot cash U پرداخت نقدی
spot cash U پول نقد
to buy for cash U نقد کردن
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
cash crop U محصولی که برای فروش فرآوری میشود
cash crop U فرآورد نقدینهساز
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
cash prompt U نقد فوری
cash dispenser U تحویل دارخودکار
cash dispenser U پرداخت کننده پول
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
cash book U دفتر نقدی
cash books U دفتر نقدی
cash register U صندوق پول شمار
cash register U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register U ماشین صندوقداری
cash registers U صندوق پول شمار
cash registers U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers U ماشین صندوقداری
cash flow U گردش وجوه
capital in cash U سرمایه نقدی
cash account U حساب نقدی
cash crops U پنبه وتنباکو
cash crops U ذرت
cash dispenser U ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispenser U پرداخت مینماید
cash dispensers U پرداخت کننده پول
cash dispensers U تحویل دارخودکار
cash dispensers U ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispensers U پرداخت مینماید
cash and carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
hard cash U پول نقد
cash crops U محصولات نقدی مانند
cash crops U گندم جو
cash crops U برنج
cash against documents U پول در مقابل اسناد
cash flows U وجوه در گردش
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cash discount U تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
cash dividened U سود نقدی
cash on delivery U فروش نقدی
cash flows U نقدینه
cash items U اسناد تنخواه گردان
cash nexus U رابطه نقدی
cash on delivery U پرداخت هنگام تحویل
cash office U صندوق
cash office U دایره صندوق
cash discount U تخفیف نقدی
cash price U قیمت نقدی
cash assets U داراییهای نقدی
cash balance U مانده نقدی
cash balance U تراز نقدی
cash box U صندوق پول
cash budget U بودجه نقدی
cash capital U سرمایه نقدی
cash price U بهای نقدی
cash deficit U کسر صندوق
discounted cash flow U مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
to save bot cash U نقد فروختن
A cash ( credit ) transaction . U معامله نقدی ( اعتباری )
cash collection voucher U سندپرداخت غرامت نقدی
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
cash collection voucher U سند پرداخت نقدی
Cash . Ready money . U وجه نقد
Cash is in short supply these days . U از حقوق ماهانه ام کم کنید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com