Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bubble help
U
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bubble
U
جوشیدن
bubble
U
قلقل زدن
bubble
U
حباب براوردن
bubble
U
خروشیدن جوشاندن
bubble
U
گفتن
bubble
U
بیان کردن حباب
bubble
U
ابسوار
bubble
U
اندیشه پوچ
bubble
حباب
bubble gum
U
ادامس بادکنکی
bubble cap
U
فنجانک حباب
bubble cap plate column
U
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
bubble chamber
U
اتاقک حباب
bubble horizon
U
افق نمایان از زیر ابر
bubble horizon
U
ابرشکافدار
bubble jock
U
بوقلمون نر
bubble memory
U
حافظه حبابی
bubble memory
U
مین فرفیت بالا
bubble memory
U
سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory
U
روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
bubble point
U
نقطه جوش
bubble sextant
U
سکستانت مایعی
bubble sort
U
جور کردن حبابی
bubble sort
U
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
bubble sort
U
مرتب کردن حبابی
bubble sort
U
سورت حبابی
bubble sorting
U
جور کردن حبابی
bubble tower
U
برج تقطیر
bubble tower
U
برج حباب
bubble tray
U
بشقابک حباب
bubble tray column
U
ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
bubble turn and slip
U
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
gas bubble
U
حباب گاز
hubble bubble
U
غلیان
hubble bubble
U
قلیان
hubble bubble
U
شلوغ
magnetic bubble memory
U
حافظه حبابی مغناطیسی
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
soap bubble
U
حباب کف صابون
soap bubble
U
چیزجالب وزود گذر
to bubble over with wrath
U
جوش زدن
to bubble over with wrath
U
خروشیدن
to prick the bubble
U
باد کسی را خوابانیدن
to prick the bubble
U
مشت کسیرا باز کردن
bubble and squeak
U
خوراک کلم و سیب زمینی سرخ شده
bubble bath
U
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath
U
وان پر کف و معطر شده
bubble baths
U
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble baths
U
وان پر کف و معطر شده
hubble-bubble
U
قلیان
Burst sb's bubble
<idiom>
U
تو ذوق کسی زدن
bubble level
U
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble.
U
حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com