English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
broken rock U صخره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
broken U منقطع منفصل
broken U رام واماده سوغان گیری
broken U نقض شده
broken U شکسته شده
broken U شکسته
broken <adj.> U خراب
broken down U ازپای درامد
broken-down U ازپای درامد
broken <adj.> U شکسته [دستگاهی]
broken field U محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
broken stone U سنگریزه
broken stone U خرده سنگ
broken sleep U خواب بریده بریده
broken bricks U سنگریزه
broken money U پول خرد
broken marriage U زناشویی گسیخته
broken hardening U سخت گردانی شکسته
broken country U زمین دوعارضه
broken english U انگلیسی دست و پا شکسته
broken ground U زمین ناهموار
broken country U زمین مضرس
broken-hearted <adj.> U دل شکسته
broken stone U سنگ شکسته
broken stowage U فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
broken weather U هوای بی قرار
wind broken U ریوی شده
wind broken U خسته
In my broken English . U با انگلیسی دست وپا شکسته ام
The socket is broken. پریز برق شکسته است.
heart broken U محنت زده
heart broken U دل شکسته
The lamp is broken. لامپ خراب است.
My car has broken down. اتومبیلم خراب شده است.
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
a broken arm U بازوی شکسته
broken winded U تنگ نفس
broken wind U یلپپیک
wind broken U دچار پربادی
broken bricks U پاره اجر
Burglars have broken in. U دزد ها [با زور] آمده بودند تو.
broken hearted U دلشکسته
broken-hearted U دلشکسته
broken home U خانواده گسیخته
broken homes U خانواده گسیخته
broken fibres U تار عضلانی پاره شده
broken traffic line U خط گسسته برای امد و شد
he received a broken hand U دستش شکست
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
The dog has broken loose . U سگ زنجیرش را باز کرد وفرار کرده است
He broken an Olympic record. U رکورد المپیک را شکست
The door – handle has broken off. U دسته درشکسته است
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
My face has broken with pimples. U صورتم جوش زده است
broken traffic line U خط چین برای امد و شد
He felt like he'd finally broken the jinx. U او [مرد] این احساس را میکرد که بالاخره طلسم را شکنده بود.
That jar is broken and that measure spilt . <proverb> U آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
The house next door was broken into/burgled/burglarized yesterday. U دیروز دزد خانه همسایه را زد.
the rock U جبل الطارق
rock-like U صخرهمانند
rock U تکان نوسانی دادن
rock U جنبیدن
rock U جنباندن
rock U حرکت دورانی بال به دور بدنه
rock U صخره
rock U تکان
rock U خاره
rock U جنباندن نوسان کردن
rock U سنگ
rock U تخته سنگ یا صخره
rock U سنگ خاره صخره
rock U تکان دادن
rock U جنبش
volcanic rock U سنگ خروجی
vitreous rock U سنگ شیشه نما
under szturated rock U سنگ زیر اشباع
to stumble against a rock U گیرکردن به سنگ یاخوردن به سنگ
to rock to sleep U خواب کردن
to rock to sleep U جنباندن
rock work U دیوار کوه نما
rock work U خاره یا صخره مصنوعی
rock toe U سنگچین پایاب
rock wash U پوشش سنگی
rock work U کوه مصنوعی
rock wool U پشم کوهی
to rock the boat <idiom> U گرد و خاک به پا کردن [اصطلاح مجازی]
impervious rock U تختهسنگغیرقابلنفوذ
as steady as a rock <idiom> U مثل کوه [استوار و ثابت]
rock the boat <idiom> U واژگون کردن
As firm as a rock . U به محکمی آهن ( سنگ )
To stand like rock . U مانند کوه ایستادن
rock-hard U بینهایتسخت
It is as hard as rock. U مثل سنگ سفت است
rock-climber U صخرهنورد
rock pool U استخرکوچک
rock music U موسیقیRock
rock step U پایهصخرهای
rock basin U حوضهرودصخراهای
rock-climbing U صخرهنوردی
rock sucker U مارماهی دریایی
rock-bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock cork U پنبه کوهی
eruptive rock U سنگ خروجی
eruptive rock U سنگ بیرون ریخته
fall of rock U ریزش سنگ
rock rubble U ریزش سنگ
hand placed rock U سنگفرش فکافته
rock flint U سنگ اتشزنه سیاه
igneous rock U سنگ اذرین
igneous rock U سنگ خروجی
igneous rock U سنگ اذرین سنگ اتشفشانی
layer of rock U لایه سنگی
layer of rock U طبقه سنگی
mantle rock U سنگپوش
detrital rock U سنگ اواری
crystalline rock U سنگ بلوری
rock'n'roll U رقص راک اندرول
rock'n'roll U رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll U رقص راک اندرول
rock and roll U رقص بحنبان وبچرخان
rock salt U نمک سنگی
rock garden U باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock gardens U باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
almond rock U گزبادامی
bed rock U سنگ کف
bed rock U سنگ مادر
bituminous rock U سنگ قیری
rock bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
cap rock U پوش سنگ
phosphate rock U سنگ فسفات
rock pitons U انواع میخهای سنگ نوردی
rock fill U سنگریز
rock goat U مرال
rock erosion U از بین رفتن سنگ در اثرخراش
rock fever U حصبه جبل الطارق
rock scorpion U کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
rock flour U سنگارد
rock flour U ارده سنگ
rock goat U بزکوهی
rock hewn U از کوه کنده شده
rock oil U نفت
rock pigeon U کبوتر کوهی
rock dyke U سنگریز
rock drill مته سنگ شکن
rock bound U دشوار
rock bound U دیریاب
rock bound U محاط بصخره
rock brake U بسفایج معمولی
rock candy U نبات
rock bound U سنگ بست
rock candy U تبرزد
rock bound U خاره بست
rock crystal U سنگ بلور
rock dove U کبوتر کوهی
rock facing U سنگریز حفافتی
natural rock asphalt U سنگ قیر
sluiced rock fill U سنگریز ابپاشی شده با فشار
zone of rock fracture U ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
bed rock ledge U لایه سنگی کف بستر
rock fill dam U سد سنگی
zone of rock flowage U منطقه سنگهای روان
to make the party rock U جشن را گرم کردن
rock-bottom price U کمترین قیمت
to hit rock bottom U از نظر روحی خرد شدن
rock fill dam U سد سنگریز
A big rock rolled down the mountain. U سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com