English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
branch immaterial position U شغل همه رستهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
branch material position U شغل سازمانی
immaterial U معنوی جزئی
immaterial U مجرد
immaterial U غیر مادی
it is immaterial U جزئی است
it is immaterial U ناچیز است اهمیت ندارد
it is immaterial U چیزی نیست
immaterial U بی اهمیت
It is immaterial to her . U بحال او هیچ فرقی نمی کند
It is immaterial how rich he may be . U مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
The badness of the climate is immaterial. U بدی آب وهوا مطرح نیست
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U ربطی به موضوع ندارد
branch U جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch U جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch U خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch U شاخه [دانشی]
Y-branch U انشعابفرعی
branch U [تیرک گوتیک در طاق]
branch U رشته [دانشی]
no branch U شغل بدون رسته
branch U شاخه
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
branch U کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch U شعبه رشته
branch U بخش
branch U شاخه دراوردن
branch U شاخه شاخه شدن
branch U رشته
branch U شعبه
branch U انشعاب
branch U منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch U مشتق شدن
branch U جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch U فرع
branch U شاخ
branch U رشته ساقه
branch U تقسیم
branch U شعبه زدن
branch U در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch U دایره قسمت
branch U رسته
case branch U انشعاب شرطی
conditional branch U انشعاب شرطی
artillery branch U رسته توپخانه
To cut off a branch . U شاخه ای را قطع کردن
branch office U شعبه
condeitional branch U انشعاب شرطی
branch switch U کلید
basic branch U رسته اولیه
branch pipe U پنجه اگزوز
branch instruction U دستورالعمل انشعاب
branch head U دهانه ابگیر نهر درجه یک
branch extension U اتصال موازی فرعی
branch extension U اتصال شنت
branch exchange U رد و بدل کننده شعبهای
branch depot U امادگاه رستهای
branch cutter U شاخه بر
branch cutter U اهن دهره
branch cutout U فیوز انشعاب
branch cutoff U دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
branch of a company U شعبه شرکت
branch circuit U مدار انشعابی
branch address U نشانی انشعاب
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
branch office U دفتر شعبه
connecting branch U اتصال یا پیوستگی
air branch U قسمت هوایی رسته هوایی
olive branch U شاخ زیتون
branch clip U گوشیپزشکی
every branch of knowledge U هرشاخه ازعلوم
executive branch U فرماندهی
executive branch U officer line : syn
unconditional branch U انشعاب غیر شرطی
grid branch U مدار شبکه
service branch U انشعاب
root and branch U کاملا
root and branch U اساسا
root and branch U ازریشه
olive branch U اولاد
branch duct U مجرایشاخهای
What is your branch of study? U رشته تحصیلیتان چیست ؟
branch line U شاخه
branch lines U خط فرعی
Special Branch U سازمانپلیسبریتانیا
branch lines U شاخه
descending branch U شاخه نزولی مسیر گلوله
double branch U چهارراهه
duty branch U رسته خدمتی
duty branch U رسته
fruit branch U شاخهمیوه
air branch U قسمت امور هوایی
branch line U خط فرعی
lower branch of meridian U نصف النهار زیرین
private branch exchange U مبادله انشعاب خصوصی
Remove something root and branch. U چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
foam branch pipe U لوله کف ساز
branch supply pipe U منبعشاخهای
upper branch of meridian U نصف النهار برین
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
branch qualified officer U افسر متخصص رستهای
branch return pipe U لولهبرگشتشاخهای
Dont break that branch off. U آن شاخه رانشکن
branch material curriculum U برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
to lop off a branch [from a tree] U شاخه ای را [از درختی] بریدن
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
branch control structure U ساختار کنترل انشعاب
private automatic branch exchange U رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
private automatic branch exchange U یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
position U منصب
position U وضع
y position U حالت- ایگرگ
position U حالت محل سازمانی
position U مقام شغل سازمانی
position U مستقرشدن یاکردن
position U قراردادن امورات مربوط به وفایف
position U شکل موقعیت
position U موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
position U شغل رسمی
on position U وضعیت وصل
position U نهش
position U مقام یافتن سمت
position U جایگاه
position U مرتبه مقام
position U شغل
position U قراردادن یاگرفتن
position U مقام
t position U حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
position U وضعیت
position U موضع
position U نظریه
position U قرار دادن چیزی در محل خاص
position U محل چیزی
position U بردار مکان [ریاضی]
to be in a position to do something U موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
an a for a position U درخواست دهنده برای کار
position U وضعیت موضع
position U مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position U جا
position U محل
position U موقعیت
position U وضع چگونگی
post position U محل اسب در شروع
position indicator U شاخص نماها
set position U اماده در نقطه اغاز
predicament position U بخطر افتادن
rest position U موقعیت سکون
position light U علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
rest position U وضعیت ساکن
position response U پاسخ مکانی
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
position warfare U نبرد موضعی
position warfare U جنگ موضعی
screen position U مکان صفحه
selection of position U انتخاب موضع
position of attention U حرکات و احترامات نظامی
primary position U موضع اصلی
rest position U استراحتگاه
prone position U وضعیت درازکش
punch position U موضع منگنه
punch position U محل منگنه
ready position U حالت حاضر به تیر
print position U موقعیت چاپ
ready position U حاضربه تیراندازی
ready position U وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
print position U مکان چاپ
primary position U موضع ابتدایی
reclining position U حالت غنوده
referee's position U خاک شدن در کشتی
referee's position U اعلام کشتی در خاک از سوی داور
reference position U محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
repetition of position U تکرار وضعیت
response position U مکان جواب
prone position U حالت درازکش
straight position U فرم مستقیم
position of the ligament U طرزقراگیریرباط
position marker U نشانگرموقعیت
pike position U وضعخمشدنبدنشکل7باپاها
leg position U مدلپا
document-to-be-sent position U موقعیتفرستادنمدارک
arm position U موقعیتبازو
lotus position U چمباتمه لوتوسی
lotus position U جاگیری لوتوسی
tuck position U موفقیتجمعشده
He has not enough experience for the position. U برای اینکار تجربه کافی ندارد
forward position U موقعیت رو به جلو
pole position U جلوتر از همه در صف [مسابقه]
pole position U آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
shooting position U حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
position vector U بردار مکان [ریاضی]
This position is much too small for me . U این سمت برای من خیلی کوچک است
winning position U پوزیسیون برنده
wing position U وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
steinitz position U پوزیسیون اشتاینیتسی
starting position U وضعیت راه اندازی
starting position U وضعیت صفر
stag position U پاباز در هوا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com