Perdic | brake pressure | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	brake pressure U	نیروی ترمز

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	air brake pressure gage U	مانومتر با ترمز هوایی
	brake mean effective pressure U	مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
Other Matches

	To bring pressure to bear . To exert pressure . U	اعمال فشار کردن
	To bring pressure to bear . To exert pressure . U	فشار خون دارد
	d.c. brake U	ترمز جریان دائم
	brake U	بیشه
	brake U	ضامن
	brake U	درختستان
	brake U	ترمز
	brake U	عایق مانع
	brake U	ترمز کردن
	brake U	قطع درگیری
	brake U	ترمزکردن
	emergency brake U	ترمز اضطراری
	electromagnetic brake U	ترمز مغناطیسی
	foot brake U	ترمز پایی
	electric brake U	ترمز الکتریکی
	four wheel brake U	ترمز چهار چرخ
	gear brake U	ترمز سیستم انتقال
	hand brake U	ترمز دستی
	hoist brake U	ترمز نقاله
	hub brake U	ترمز چرخ
	brake pedal U	ترمزپدال
	internal brake U	ترمز داخلی
	leaf brake U	خم کن
	electric brake U	ترمز برقی
	disc brake U	ترمز صفحهای
	brake horsepower U	توان حقیقی مهاری
	brake horsepower U	نیروی ترمز
	brake horsepower U	توان مفید
	brake lining U	لنت ترمز
	brake rigging U	اتصالات ترمز لوکوموتیو تقویت کنندههای ترمزلوکوموتیو
	brake shoe U	کفشک ترمز
	brake weight U	لنگر
	brake wheel U	ترمز چرخها
	cane brake U	نیزار
	cane brake U	نیستان
	brake lining U	مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
	disc brake U	ترمز دیسکی
	brake collar U	رینگ ترمز
	magnetic brake U	ترمز مغناطیسی
	brake lever U	سطحترمز
	brake pad U	لایهترمز
	brake van U	عایقواگن
	chain brake U	عایقزنجیر
	drum brake U	ترمزحلقوی
	dynamic brake U	ترمزدینامیکی
	front brake U	ترمزجلو
	rear brake U	ترمزعصبی
	brake fluid U	روغن ترمز
	brake lights	چراغ های ترمز
	brake valve U	سوپاپ ترمز
	brake wheel U	چرخ دندانه دار
	brake hose U	شلنگترمز
	brake handle U	ترمزدستی
	brake caliper U	لنتترمز
	muzzle brake U	دافع دهانه
	muzzle brake U	شعله پوش لوله توپ
	power brake U	ترمز سروو
	press brake U	پرس خمشی
	prony brake U	مهار پرونی
	prony brake U	ترمز پرونی
	prony brake U	لگام پرونی
	rock brake U	بسفایج معمولی
	steam brake U	ترمز بخاری
	steering brake U	قفل فرمان خود روشنی دار
	aerodynamic brake U	ترمزهوایی
	brake cable U	سیمترمز
	brake wheels U	چرخ های دندانه دار
	air brake U	ترمز هوایی
	air brake U	ترمز کمپرسی
	air brake U	ترمز بادی
	cane brake U	نوعی ازعلف
	rear brake pedal U	پدالترمزانتهایی
	front brake lever U	اهرم ترمزجلو
	brake shoe carrier U	نگهدارنده کفشک ترمز
	air brake pressurizer U	فشرنده هوا
	trailer brake valve U	سوپاپ ترمز تریلر
	to cut brake or beat a r U	گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
	trailer brake system U	دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
	load reaction brake U	ترمز فشار باد
	air brake handle U	دستهترمزهوایی
	hand brake wheel U	چرخترمزدستی
	emergency brake equipment U	تجهیزات ترمز اضطراری
	back pedalling brake U	ترمز باگردش ازاد
	brake piston cup U	رینگ پیستون ترمز
	front wheel brake U	ترمز چرخ جلو
	brake cross shaft U	محور ترمز
	brake expander cam U	بادامک ترمز
	brake expander mechanism U	مکانیزم انبساط ترمز
	foot brake pedal U	پدال ترمز
	flexible brake tubing U	لوله قابل انعطاف ترمز
	brake shoe ring U	رینگ کفشک ترمز
	back pedalling brake U	ترمز مسیر ازاد
	hand brake lever U	اهرم ترمز دستی
	brake actuating lever U	اهرم ترمز
	brake lifting magnet U	ترمز مغناطیسی اسانسور
	hand brake gear housing U	دستهترمزموتورکابین
	hand brake winding lever U	سطحپیچاپیچترمزدستی
	brake specific fuel consumption U	مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
	pressure U	فشار هوا
	f.pressure U	فشارمایع
	pressure U	سنگین
	pressure U	فشردن مضیقه
	pressure U	بار سنگین مصائب وسختیها
	pressure U	فشار
	pressure U	بار
	pressure from outside U	فشار از بیرون [خارج]
	pressure U	مشقت
	molding pressure U	فشار پرس
	pressure points U	نقطههای گیرنده فشار
	pressure of speech U	فشار تکلم
	pressure gradient U	گرادیان فشار
	pressure lubrication U	دستگاه روغنکاری فشاری
	pressure gauge U	فشارسنج
	pressure lamp U	چراغ تلمبهای
	oil pressure U	دستگاه اندازه گیری فشار روغن
	pressure curve U	خم فشار
	pressure hull U	بدنه ضد فشار
	osmotic pressure U	فشار اسمزی
	pressure regulator U	شیر تنظیم
	pressure regulator U	شیر فشار شکن
	manifold pressure U	فشار گازگاه
	pressure transducer U	مبدل فشار
	pressure tendency U	گرایش فشار
	pressure taping U	انشعاب فشار سنجی
	pressure sweeping U	روبیدن فشاری
	mean effective pressure U	فشار موثر متوسط
	pressure surface U	سطح پیزومتریک
	pressure surface U	سطح فشار
	pressure suit U	لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
	molding pressure U	فشار قالب
	sense of pressure U	حس فشار
	pressure adjustment U	تنظیم فشار
	pressure sense U	حس فشار
	pressure head U	ارتفاع فشار
	pressure cook U	دیگ زودپز
	pressure casting U	قطعه ریخته گری فشاری
	pressure cabin U	بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
	partial pressure U	فشار جزئی
	pressure cabin U	هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
	partial pressure U	فشار جزیی
	pitot pressure U	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
	pitot pressure U	فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
	pore pressure U	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
	pressure above the atmosphere U	فشار بالای جو
	pressure breathing U	تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
	pressure balance U	فشارسنج
	partial pressure U	فشار جرئی یا سهمی
	oil pressure U	فشارسنج روغن
	pressure cook U	دردیگ زودپزپختن
	pressure gaverner U	تنظیم کننده فشار
	pressure gaverner U	ناطم فشار
	piston pressure U	فشار پیستون
	pressure gauge U	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
	pressure front U	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
	pressure fraction U	کسر فشاری
	pressure face U	سمت فشار
	pressure drop U	افت فشار
	pressure device U	عامل فشاری مین
	pressure device U	ماسوره فشاری
	pressure curve U	منحنی فشار
	pressure cook U	تحت فشار پختن
	pressure altitude U	ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
	pressure wave U	موج فشار
	pressure group U	گروه فشار
	pressure screw U	پیچفشرده
	pressure plate U	صفحهنگهدار
	pressure dial U	درجهفشار
	pressure control U	کنترلفشار
	pressure change U	تغییراتفشار
	pressure bar U	قسمتفشار
	static pressure U	فشار ثابت هوا
	initial pressure U	فشار ابتدایی
	blood pressure U	فشار خون
	blood pressure U	فشارخون
	pressure cookers U	دیگ زودپز
	pressure tube U	لولهفشار
	pressure vessel U	فرف
	pressure vessel U	فشار
	pressure groups U	گروه فشار
	to be under deadline pressure U	عجله داشتن
	pressure of time U	فشار زمانی
	time pressure U	فشار زمانی
	partial pressure U	[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
	pressure weldable U	قابل جوشکاری فشاری
	He always works best under pressure . U	اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
	The pressure of the atmosphere U	فشار جو ؟( اتمسفر )
	water under pressure U	آبتحتفشار
	wheel pressure U	فشار چرخ
	wave pressure U	فشار حاصل از موج
	social pressure U	فشار اجتماعی
	reservoir pressure U	فشار مخزن
	reduced pressure U	فشار کاهیده
	reacted pressure U	فشار واکنش شده
	radiation pressure U	فشار تشعشع
	pulse pressure U	فشار نبض
	absolute pressure U	فشار مطلق
	pressure welding U	جوشکاری فشاری
	pressure welding U	جوش فشاری
	acoustic pressure U	فشار صوتی
	sound pressure U	فشار صوت