English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
border line U خط حاشیه
border line U خط راهبر
border line U خط کنار
border line U خط راهنما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
He crossed the frontier(border-line). U ازمرز رد شد
Other Matches
border U زه
border U کران
border U کنار
border U حاشیه دار کردن
border U لبه دارکردن
border U کناره
border U دوره
border U فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
border U پشته
border U پشته خاکی
border U مجاور بودن
border U حاشیه گذاشتن
border U سجاف کردن
border U لبه گذاشتن
border U خط مرزی
border U مرز
border U حاشیه
border U سرحد
border U حریم
border U لبه
S-border U حاشیه های اس [در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
border U حاشیه فرش
at the border to U دم مرز به
border U حاشیه زه
border U کناره مرز
meander border U [طرح پیچ در پیچ و منقطع در حاشیه با مخلوطی از گل ها و پیچک های انگور]
Herati border U طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
cartouche border U قاب و کتیبه ای که بیشتر در حواشی بکار گرفته شده و نقش درون آن بصورت یک در میان در هر قاب تکرار می شود
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
border stone U سنگ مرزی
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
crab border U حاشیه خرچنگی [فرش]
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
border guard U پلیس مرزبانی
carnation border U حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
border police U پلیس مرزبانی
cathode border U مرز کاتد
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
border installations U تاسیسات مرزی
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
baberpole border U شیرازه بافته شده از دو رنگ
purple border U حاشیهارغوانی
border crosser U عبور کنندگان از مرز پناهندگان
border post U ساختمانمرزبانی
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
border break U ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
border method U روش نواری
herbaceous border U محوطهگیاهی
border stone U جدول
border land U زمین مرزی
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
smuggler [of people across a border] U قاچاقچی آدم [در سر مرز]
curled leaf border U حاشیه با برگ های مجعد که در فرش های ترکمن بکار می رود.
border ditch irrigation U ابیاری نواری
border check irrigation U ابیاری نواری
line to line voltage U ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing U فاصله سطور
line to line fault U تماس خطوط
line to line fault U اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage U ولتاژ بین دو خط
line to line fault U اتصال کوتاه دوقطبی
line by line analysis U تجزیه سطر به سطر
line by line milling U فرز کردن سطر به سطر
line by line milling U فرز کردن سطری
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
out of line U خارج از خط جبهه
on line U متصل
line up <idiom> U به صف کردن
by-line U کار یاشغل اضافی وزائد
the line U صف
line by line U سطر به سطر
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
on line U مستقیم
in line <idiom> U با محدودیت متداول
on line U درون خطی
on line U مورداستعمال
on line U داخل رده
on line U در خط
below the line U درامد یا هزینه غیر مترقبه
out of line <idiom> U ناصحیح
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line U جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
all along the line U درامتدادهمه خط
all along the line U در همه جا
along line U در امتداد خطوط
old line U محافظه کار
along line U در خط
line out U قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
on line help U کمک مستقیم
on the line U هواپیمای اماده پرواز
in line U شمشیر در وضع حمله
o o line U خط تقسیم دیدبانی
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
o o line U خط دیدبانی سپاه
line out U با خط علامت گذاشتن
down line U بار کردن پایین خطی
mean line U خط میان
down the line U ضربه از کنار زمین
in line U همراستا
down the line <idiom> U درآینده
line U طرز
line U حدود رویه
line U خط زدن
line U نسب
line U لوله منفردی در سیستم سیالات
line U جبهه جنگ
line U سیم
line U رشته
line U اتصال فیزیکی به ارسال داده
line U شعبه
line U رسن
line U محصول
line U لاین
line U صفی در خط
line U خط صف
line U لجام
line U دهنه
line U جاده
line U طناب سیم
line U ریسمان
line U رشته بند
line U ردیف
line U سطر
line U : خط کشیدن
line U خط انداختن در
line U خط دار کردن
line U طناب خط
line U خط
line U پوشاندن
line U استرکردن
line U ترازکردن
line U اراستن
line U بخط کردن
line U : خط
by-line U خط فرعی راه اهن
line of d. U حد فاصل
off line U برون خطی
line-up U به خط شدن
line of d. U مرز
Are you still on the line? U خط را قطع نکردی؟
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
line up U ردیف ایستادن تیم
line up U به ترتیب ایستادن
to come in to line U موافقت کردن
to come in to line U در صف امدن
line up U به خط شدن
line-up U ردیف ایستادن تیم
off line U وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line U غیر متصل
off line U منفصل
line-up U به ترتیب ایستادن
off line U قطع
line U در سمت
line U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
old line U دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
by line U خط دوم یافرعی
by line U خط فرعی راه اهن
by line U کار یاشغل اضافی وزائد
by-line U خط دوم یافرعی
morning line U امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
line width U پهنای خط
local line U خط محلی
mooring line U سیم مهار
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mason's line U ریسمان کار
line voltage U ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
loop line U دوراهی
lubber line U خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lumber's line U خط سینه ناو
lumber's line U خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
marline or line U طناب کوچک دولا
median line U میانه
load line U خط بار
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lyman line U خط لیمان
mooring line U طناب مهار مین
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
mach line U موج ضربهای ضعیف
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
lubber's line U نشانگر سینه
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
message line U خط مخابره
lubber line U خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
marriage line U گواهینامه ازدواج
resonant line U خط مواج
pitch line U مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pipe line U خط لوله
phantom line U خط فرضی
phantom line U خط سری
possibilities line U خط امکانات
phase line U خط مبداء حرکت جنگی
phase line U خط خیز
percolation line U خط نفوذ
penny a line U ارزان نویس بی مایه
penny a line U پست
penny a line U ارزان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com