Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blue liner
U
مدافع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liner
U
خط کشتیرانی
liner
U
استری
liner
U
کسی که خط میکشد
liner
U
خط کش
liner
U
سرباز خط جبهه
liner
U
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
one-liner
U
لطیفه
one-liner
U
بذله
liner
U
بوش سیلندر
inner liner
U
روکش داخلی
liner
U
کشتی یا هواپیمای مسافری استردوز
front liner
U
سانتر فوروارد
cargo liner
U
مسافری
fuzewell liner
U
بوش نگهدارنده خرج بوستر ماسوره
liner terms
U
شرایط خط کشتیرانی
liner trade
U
کشتیرانی منظم تجاری
penny a liner
U
کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
passenger liner
U
کشتی مسافربری
head liner
U
سردسته
fuzewell liner
U
قاب بوستر
passenger liner
U
کشتی مسافری
cargo liner
U
کشتی باری
liner velocity
U
بردار سرعت
cylinder liner
U
رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
cylinder liner
U
بوش سیلندر
liner velocity
U
سرعت
head liner
U
سرصفحه نویس
head liner
U
کسیکه نامش دربالای صفحهای نموداراست
helmet liner
U
کلاه فیبری
helmet liner
U
استرکلاه اهنی یا کلاه خود
helmet liner
U
کلاه کاسک
liner oscillator
U
نوسانگر خطی
liner kinematics
U
حرکت شناسی خطی سینماتیک خطی
liner momentum
U
اندازه حرکت
draught tube liner
U
خطوطلاستیکجریانهوا
the blue
U
اسمان
go off into the blue
U
ناپدید شدن
to look blue
U
افسرده یابوربنظرامدن
ox blue
U
ابی سیرمایل به ارغوانی
go off into the blue
U
آب شد و به زمین رفت
the blue
U
دریا
out of the blue
U
غیر منتظره
out of the blue
<idiom>
U
غیرمتقربه
blue
U
اسمان نیلگون
blue
U
اسمان
blue
U
نیلی
blue
آبی
blue
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
king's blue
U
رنگ ابی متوسط
peacock blue
U
رنگ ابی طاووسی
peacock blue
U
رنگ ابی مایل بسبز
light blue
U
کبود
powder blue
U
نیل رخت شویی
powder blue
U
گردلاجوردفرنگی
methyl blue
U
ابی متیل
paris blue
U
جوهرابی روشن
paris blue
U
یکجور نیل فرنگی
oxford blue
U
ابی سیر مایل به ارغوانی
navy blue
U
کبود
milori blue
U
ابی میلوری
once in a blue moon
U
گاه گاهی
navy blue
U
ابی سیر
prussian blue
U
نیل فرنگی
prussian blue
U
رنگدانه ابی رنگ اهن دار
It tends to be blue . It is bluish.
U
بیشتر برنگ آبی می زند
I kept saying it tI'll I was blue in the face.
U
آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
ice-blue
U
آبیکمرنگ
electric-blue
U
آبیروشن
blue-black
U
آبیپررنگ
blue tit
U
پرندهایکوچکبابالسرودم آبیوسینهزرددراروپا
blue mussel
U
صدفدوکفهایآبی
blue cap
U
صدفکبود
She comes here once in a blue moon .
U
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
blue in the face
<idiom>
U
آرام گرفتن
blue
[joke]
<adj.>
U
خشن
[جوک]
blue
[joke]
<adj.>
U
زمخت
[جوک]
a bolt from the blue
U
مثل عجل معلق
a bolt from the blue
U
از غیب
once in the blue moon
U
خیلی بندرت
once in a blue moon
<idiom>
U
به ندرت
blue beam
U
اشعهآبیکلاهکآبی
blue ball
U
توپآبی
thumb blue
U
نیل گلولهای یاقالبی
steel blue
U
رنگ ابی فولادی
sky blue
U
رنگ ابی اسمان
sky blue
U
نیلگونی
sky blue
U
اسمانی
teal blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
slate blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
prussian blue
U
ابی پروس
thymol blue
U
ابی تیمول
to burn blue
U
شعله یا نور ابی دادن
true-blue
U
هوادار دو آتشه
true-blue
U
پیرو متعصب
blue laws
U
قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
blue laws
U
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue law
U
قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
blue law
U
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
to by blue muder
U
دادزدن
to by blue muder
U
فریاد کردن
blue-chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue baby
U
طفلی مبتلا به یرقان ازرق
blue bark
U
گزارش حرکت
blue bark
U
تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
blue bell
U
گزارش جنایت
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
blue blood
U
عضو طبقه اشراف
blue blood
U
نجیب زاده اشراف زاده
blue book
U
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue book
U
کتاب ابی
blue book
U
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
blue brittle
U
شکستگی ابی
blue brittleness
U
شکنندگی ابی رنگ
blue book
U
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
blue commander
U
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
blue devil
U
افسردگی
blue devil
U
ال
blue anealing
U
بازپخت ابی رنگ
big blue
U
ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
blue chip
U
سهام مرغوب
blue-chip
U
سهام مرغوب
black and blue
U
کبود و سیاه
blue water
U
دریای ازاد
royal blue
U
رنگ ابی مایل بارغوانی روشن
blue jeans
U
شلوار کار ابی رنگ
blue jeans
U
شلوارکاوبوی
blue collar
U
کارگری
blue-collar
U
کارگری
blue chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue blooded
U
نجیب زاده
blue-blooded
U
نجیب زاده
acid blue
U
ابی اسیدی
alkali blue
U
ابی قلیا
blue fox
U
سگ روباه
big blue
U
نام غیر رسمی IBM
big blue
U
IB
blue devil
U
دیو
blue eyed
U
زاغ
blue eyed
U
ابی چشم
blue jay
U
زاغ کبود
bromthymol blue
U
ابی برم تیمول
blue key
U
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
blue line
U
خط دفاعی هاکی
blue moon
U
زمان دراز
blue moon
U
مدت طولانی
bright blue
U
لاجوردی
blue mud
U
گل کبود
blue print
U
رسم فنی
blue print
U
فون ابی
blue print
U
تون پلات ابی
blue shift
U
جابجایی به سوی ابی
cobalt blue
U
لاجورد
dark blue
U
ابی سیر
blue flag
U
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
blue forces
U
نیروهای خودی
intense blue
U
ابی سیر
blue forces
U
نیروهای ابی
blue gun
U
لوله پرتاب ابی
indigo blue
U
ابی ایندیگو
blue vitriol
U
کات کبود
dark blue
سرمه ای
blue jacket
U
سرباز نیروی دریائی
blue print
U
زمینه ابی
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
She talked tI'll she was blue in the face .
U
آنقدر حرف زد که زبانش مودرآورد
green with a blue tint
U
سبز مایل به ابی
his coat was in blue velvet
U
نیمتنه اش
blue-eyed boy
U
دراصطلاح"تافتهجدابافته"
his coat was in blue velvet
U
مخمل ابی بود
They beat each other black and blue.
U
همدیگر را خونین ومالین کردند
the greenish hue of blue
U
حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
to beat black and blue
U
کوفته یاکبودکردن
white with blue stripes
U
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
red, green, blue
U
سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
red, green, blue
U
سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
blue collar employees
U
کارگران
blue beam magnet
U
مغناطیس اشعه ابی
blue yellow blindness
U
رنگ کوری ابی- زرد
blue ribbon program
U
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
blue or copper vitriol
U
کات کبود
blue or copper vitriol
U
زاج کبود
blue chip personal computer
U
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
to drink till alls blue
U
مست شدن
to drink till alls blue
U
بحدمستی نوشیدن
to drink till alls blue
U
پاتیل شدن
acid alizarian blue black
U
ابی سیر الیزارین اسیدی
red green blue monitor
U
مانیتور قرمز- سبز- ابی
To be between the devil and the deep blue sea.
U
راه پس وپیش نداشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com