English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
basic standard U استاندارد اولیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
basic standard cost U قیمت استاندارد
basic standard cost U قیمت پایه
Other Matches
basic U نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic U کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic U به یک وسیله راه دور
basic U مین دستیابی
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic U روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic U بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic U حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic U Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic U یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic U بیسیک
basic plus U نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic course U دوره مقدماتی
basic U کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic U پایهای
basic U اساسی مقدماتی
basic U اولیه
basic U ابتدایی
basic U بنیادی
basic U اصلی
basic U تهی بنیانی
basic U اساسی
basic U قلیایی
basic U بازی
basic U مقدماتی اساسی
basic U روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic U بنیانی
basic brick U اجر قلیائی
basic allowance U شارژ انبار
basic allowance U سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
basic anxiety U اضطراب بنیادی
basic load U بار مبنای مهمات یا وسایل
basic data U عناصر تیر اولیه
basic capacity U گنجایش مبنا
basic price U قیمت مبنا
basic price U قیمت پایه
applesoft basic U نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
basic ration U جیره مقدماتی جیره مبنا
basic ration U جیره اصلی
basic point U نقطه مبداء
basic pay U حقوق اصلی
basic pay U اصل حقوق
basic of issue U مبنای واگذارکردن اقلام
advanced basic U بیسیک پیشرفته
basic branch U رسته اولیه
basic of issue U مبنای توزیع
basic capacity U گنجایش پایه
basic circuit U مدار ساده
basic deficit U کسری کلی
basic deficit U کسری اساسی
basic linkage U پیوند اساسی
basic dye U رنگینه بازی
basic fortran U استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic gearing U گیربکس
basic gearing U چرخ دندههای اصلی
basic hole U سوراخ مقدماتی
basic lining U پوشش یا استر قلیایی
basic language U زبان بیسیک
basic date U تاریخ ترفیع
basic date U تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic conflict U تعارض بنیادی
basic load U بار مبنا
basic cover U عکسبرداری اولیه هوایی
basic crops U محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic crops U جو
basic crops U ذرت
basic crops U پنبه تنباکو و برنج
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
basic data U اطلاعات اولیه
basic intent U نیت عام
basic research U تحقیقات مقدماتی
Visual Basic U ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
basic training U اموزش مقدماتی
basic variable U متغیر اصلی
basic agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
basic variable U متغیر اساسی
basic verses U ایات محکمات
basic agreement U توافق اولیه
basic speed U سرعت اولیه
basic ground U زمینه و متن اصلی فرش
basic dye U رنگ قلیایی
integer basic U نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
quick basic U کوئیک بیسیک
tiny basic U یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
basic weaves U رگباسلیق
true basic U تروبیسیک
basic training U تعلیمات ابتدایی
microsoft basic U مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
basic size U اندازه اصلی
basic research U علم بنیادی
basic shaft U محور واحد
basic shaft U محور اصلی
basic sciences U علوم پایه
basic salt U نمک بازی
basic research U علم پایه
basic surplus U مازاد اساسی
airman basic U سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
basic slag U سرباره قلیایی
basic size U اندازه اولیه
basic source of food U منابعاولیهغذا
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
basic pig iron U اهن خام قلیایی
basic end item U تجهیزات ووسایل اولیه
We must find a basic solution. U باید یک فکر اساسی کرد
basic bessemer steel U فولاد مقدماتی بسمر
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic calculating operation U چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic end item U اقلام اولیه اماد
basic operation of arithmetic U چهار عمل اصلی [ریاضی]
the four basic arithmetic operations U چهار عمل اصلی [ریاضی]
basic building materials U مواداولیهساختمان
basic converter steel U فولاد توماس
basic allowance for quarters U حق مسکن
basic unit training U اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
basic access method U روش دستیابی اصلی
basic machine unit U واحد دستگاه مقدماتی
basic tactical unit U یکان مبنای تاکتیکی
basic pig iron U اهن توماس
basic planning guide U راهنمای اولیه طرح ریزی
basic relay post U پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
basic requisition number U درخواست ابتدایی
basic allowance for subsistence U جیره نقدی
basic allowance for subsistence U حق معاش
basic bessemer process U فرایند مقدماتی بسمر
basic construction unit U واحد ساختمانی
basic combat training U اموزش رزم مقدماتی
basic circuit arrangement U ترتیب مدار ساده
basic bessemer converter U مبدل مقدماتی بسمر
ground basic slag U سرباره توماس
ground basic slag U ارد توماس
floating point basic U نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
basic bessemer process U فرایندقلیایی بسمر
basic requisition number U درخواست اولیه
standard U قالب
standard A U استانداردA
standard U استانده
standard U همگون یکنواخت یکجور
standard U یکسان معیار
standard U نورم مقیاس
standard U متعارفی
standard U نمونه قبول شده معین
standard U قسمت ساکن دستگاه
standard U سنجه
standard U معمولی
standard U نشان پرچم
standard U متداول
standard U دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard U نمونه قانونی
standard U مرسوم
standard U عیار قانونی استاندارد مقرر
standard U قانونی
standard U همسان
standard U همشکل
standard U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard U کالای جانشین رزمی
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard U استاندارد
standard U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard U متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard U واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard U متعارف
standard U معیار
standard U استاندارد همگون
standard U الگو
standard U مقرر قانونی
standard U طبیعی یا معمولی
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard U اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard U حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
one of the [basic] fundamental tenets of democracy U یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
basic open hearth furnace U کوره باز قلیایی
basic direct access method U روش دستیابی مستقیم اساسی
ambulance basic relay post U پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
basic bessemer pig iron U اهن خام مقدماتی توماس
basic input output system U سیستم ورودی و خروجی پایه
basic converter pig iron U اهن خام توماس
basic unit assembly group U گروه ساختمانی
iowa tests of basic skills U ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
basic sequential access method U روش دستیابی ترتیبی اساسی
basic telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
basic partitioned access method U روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
standard bearer U پرچم دار
standard load U بار تنظیم شده
standard language U زبان متعارف
standard load U بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard measure U اندازه استاندارد
standard item U اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard method U روش استانده
standard metre U متر قانونی یا قبول شده
standard motor U موتور معمولی
standard motor U موتوراستاندارد
standard ohm U اهم استاندارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com