English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bargaining chips U عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chips U مزیت
bargaining chips U انگیزانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bargaining U مذاکره
bargaining U معامله باصرفه
bargaining U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargaining U داد و ستد
bargaining U بیع وشراء
bargaining U چانه زنی در معاملات معامله
bargaining U چانه زنی در معامله
bargaining U قرارداد معامله بستن
bargaining U چانه زدن
bargaining U قرارداد معامله خرید ارزان
bargaining U داد و ستد چانه زدن
bargaining U معامله
bargaining U سودا
bargaining chip U انگیزانه
bargaining chip U مزیت
bargaining chip U عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
pay bargaining U بحثومجادلهبینکارگرانوکارفرمایاندربارهافزایشحقوق
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
collective bargaining U چانه زنی
collective bargaining U جمعی
collective bargaining U معامله جمعی
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
bargaining table U جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
bargaining theory of wages U نظریه چانه زنی مزدها
when the chips are down <idiom> U درزمان مهم وخطرناک
chips U تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chips U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips U چیپس
chips U ورقه شدن
chips U ژتون
chips U مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chips U تراشه
chips U پاس بلند قوسی
chips U ژتن ریزه
chips U لپ پریده کردن یا شدن
(when the) chips are down <idiom> U بامشکل بزرگی مواجه شدن
chips U وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chips U کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U رنده کردن
chips U پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chips U خرده چوب
chips U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chips U سیب زمینی سرخ کرده
chips U کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chips U اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chips U قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chips U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
silicon chips U تراشه سیلیسی
potato chips U باریکه سیب زمینی سرخ کرده
let the chips fall where they may <idiom> U نگران نتیجه یک کشف نبودن
removal of chips U براده برداری
silicon chips U تراشه سیلیکن
silicon chips U تراشه سیلیکان
potato chips U چیپز
bituminized chips U تراشههای اسفالت
discharge of chips U تخلیه براده ها
fish and chips U خوراک ماهی وسیب زمینی سرخ کرده
removal of chips U برداشت براده
asphalt coated chips U روکش اسفالت روی سنگریزه ها
The prospects are bleak . The chips are down . U هواپس است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com