English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cushion U کوسن
cushion U بالش کوسن
cushion U میراشدن
cushion U بالشتک
cushion U متکا
cushion U نازبالش
cushion U لایه گذاشتن چنبره
cushion U مخده زیرسازی
cushion U وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushion U مستهلک شدن ضربه گیر
cushion U با کوسن وبالش نرم مزین کردن
cushion-course U [حاشیه تزئینی نازبالش]
cushion U مخده زیر سری
ground cushion U بالشتک زمین
electric cushion U بالش برقی
ear cushion U کوسنرویگوشی
die cushion U بالش کشش
scatter cushion U کوسنپفی
top cushion U بالشتکتحتانی
bottom cushion U نقطهاحتیاط
foam cushion U کوسناسفنجی
three cushion billiards U بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
sand cushion U بستر ماسهای
ball U گوی
ball U بیضه
ball U گلوله توپ
ball U ساچمه توپ
to a. the ball U توپ رانشان دادن
ball U توپ
into a ball U نخ راگلوله کنید
to a. the ball U اماده انداختن
ball U توپ دور از دسترس توپزن
ball U گرهک
four ball U مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
ball U توپ بازی مجلس رقص
ball U رقص
on the ball <idiom> U باهوش
ball U ایام خوش
ball U گلوله کردن
no ball U اصطلاحیدرورزشچوگان
to a. the ball U توشدن
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
have a ball <idiom> U روزگارخوش داشتن
have something on the ball <idiom> U باهوش ،زرنگ
three ball U مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
ball U مجلس رقص
ball U ساچمه
ball U بال [رقص]
ball U کانون [کاموا]
ball U بقچه [کاموا ]
ball U گلوله
ball game U ورزش یا بازی با توپ
push ball U بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
ball game U شرایط وضعیت
ball game U گوبازی
ball game U مسابقه
ball games U ورزش یا بازی با توپ
racket ball U گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
blue ball U توپآبی
black ball U توپسیاه
ball winder U نخپیچ
ball stand U محلتوقفتوپ
ball peen U توپکنوکچکش
ball of clay U توپبرایساختسفال
ball assembly U توپمجمع
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball games U شرایط وضعیت
ball games U هماورد
punch the ball U مشت کردن دروازه بان
ball games U مسابقه
working ball U گوی با سرعت و چرخش کافی
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
shadow ball U تمرین گوی اندازی
sit on the ball U بازی محافظه کارانه
ball game U هماورد
sit on the ball U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
small ball U پرتاب بی حالت
snow ball U گلوله برف
snow ball U با گلوله برف زدن
straight ball U پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
squat under the ball U توپگیری با شیرجه
square ball U پاس عرضی
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
to keep the ball rolling U رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
ball games U گوبازی
to open the ball U اول رقصیدن
wash ball U صابون دستشویی
volley ball U والیبال
track ball U گوی پیگردی گوی شیار
track ball U گوی نشان
to play ball U توپ بازی کردن
to open the ball U پیش قدم شدن
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to kick a ball U زدن
to kick a ball U توپی را
running with the ball U با توپ دویدن
to kick a ball U توپ زدن
sour ball U کلوچه سخت ترش مزه
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
to stay on the ball <idiom> U تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
high ball U شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
The ball was out of bounds. U توپ خارج [از زمین بازی] بود.
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
to pass the ball to somebody U توپ را به کسی پاس دادن
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to give the ball away U توپ را [از دست] دادن
to let the ball do the work U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to keep the ball moving U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
ball-flower U [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
That's the way the ball bounces. <idiom> U موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
squash ball U توپاسکوآش
rugby ball U توپلاستیکی
red ball U توپقرمز
pink ball U توپصورتی
lead ball U کلاهکتوپی
ivory ball U توپعاجی
hockey ball U توپهاکی
green ball U توپسبز
cricket ball U توپبازیگریکت
cork ball U توپچوبپنبهای
brown ball U توپقهوهای
tennis ball U توپتنیس
She is a ball of fire. U دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
ball pens U روان نویس ها
ball pens U خودکار ها
ball pen U روان نویس [نوشت افزار]
ball pen U خودکار [نوشت افزار]
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
keep one's eye on the ball <idiom> U
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
bowling ball U توپبولینگ
punch ball U گلابی تمرین بوکس
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
ball printer U چاپگر توپی
ball printer U چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball player U بازیگر با توپ
ball of toe U گوشت زیر پنجه پا
ball of the eye U تخم چشم
ball mill U اسیاب ساچمهای
ball mill U سنگ شکن گلولهای
ball joint U سیبک
ball joint U توپی اتصال
ball joint U توپی
ball hawking U کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking U دفاع خوب
ball return U بازگشت گوی بولینگ
ball test U ازمون ساچمهای
banana ball U برش بیش از حد گوی
drop ball U دراپ بال
dead ball U توپ خارج ازبازی
dead ball U توپ مرده
darning ball U زیر رفویی
cue ball U گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
corn ball U شیرینی چس فیل
canon ball U گلوله توپ
called ball U گوی تعیین شده از طرف بازیگر
break ball U اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
ball park U زمین بازیهای با توپ
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
belovedby ball U محبوب همه
basket ball U یکجورتوپ بازی
ball hawk U مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk U مدافع پرقدرت
ball bearing U یاطاقان ساچمهای
ball bearing U کاسه ساچمه
ball bearing U بلبرینگ ساچمهای
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing U بلبرینگ
masked ball U بال ماسکه
masked ball U رقص با هیئت مبدل
masked ball U رقص با نقاب
cannon ball U پرش با بدن جمع
cannon ball U سرویس چکشی
cannon ball U گلوله توپ
crystal ball U گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
ball bearings U بلبرینگ
ball bearings U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings U بلبرینگ ساچمهای
ball flower U گل سینه
ball control U تسلط به توپ
ball control U حفظ توپ
ball control U مهار توپ
ball carrier U بازیگری که با توپ میدود
ball boy U توپ جمع کن
ball back U ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
ball ammunition U مهمات مانوری
ball ammunition U فشنگ مانوری
anchor ball U گوی لنگر
ball bearings U یاطاقان ساچمهای
ball bearings U کاسه ساچمه
crystal ball U انتن رادار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com