English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ball back U ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
The ball hit the wall and bounced back. U توپ خورد به دیوار وبرگشت
Other Matches
back to back housing U خانه ی پشت به پشت
back to back credit U اعتبار اتکایی
to a. the ball U اماده انداختن
three ball U مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
four ball U مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
ball U کانون [کاموا]
to a. the ball U توشدن
to a. the ball U توپ رانشان دادن
no ball U اصطلاحیدرورزشچوگان
have a ball <idiom> U روزگارخوش داشتن
have something on the ball <idiom> U باهوش ،زرنگ
on the ball <idiom> U باهوش
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
into a ball U نخ راگلوله کنید
ball U بقچه [کاموا ]
ball U ایام خوش
ball U گوی
ball U توپ
ball U توپ دور از دسترس توپزن
ball U ساچمه
ball U رقص
ball U ساچمه توپ
ball U گلوله
ball U گلوله کردن
ball U توپ بازی مجلس رقص
ball U بال [رقص]
ball U مجلس رقص
ball U بیضه
ball U گرهک
ball U گلوله توپ
live ball U توپ در جریان
game ball U توپ بازی
ground ball U توپ زنده
ground ball U توپ در جریان
fuzz ball U سماروغ
fire ball U توپ
fire ball U گلوله
fish ball U کوفته ماهی وسیب زمینی
flat ball U توپ کاشته
flat ball U گوی بولینگ خارج از بازی
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
free ball U توپ بی صاحب
fuzz ball U گیاه قارچی
fuzz ball U قارچ
net ball U یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
fuzz ball U گوشت زیادی
fuzz ball U چتر مار
gutter ball U گویی که به شیار میافتد
hand ball U توپ بازی با دست
handle the ball U دست زدن توپزن به توپ
racket ball U گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
push ball U بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
palm the ball U رانینگ
play the ball U حفظ توپ با دریبل
play the ball U با دریبل صاحب توپ شدن
playground ball U توپ پلاستیکی کودکان
pool ball U هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
puff ball U یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
punch ball U گلابی تمرین بوکس
object ball U گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
nine ball billiard U بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
hard ball U baseball =
held ball U گرفتن همزمان توپ
marine ball U نوعی واترپولو دراستخر کم عمق 02 در04 متر
jump ball U جمپبال
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
long ball U پرتاب از دور به دروازه
lose of ball U لورفتن توپ
lost ball U گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
medicine ball U توپ چرمی
medicine ball U توپ پر تمرینی مدیسین بال
punch the ball U مشت کردن دروازه بان
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
ball ammunition U فشنگ مانوری
ball joint U سیبک
ball mill U سنگ شکن گلولهای
ball mill U اسیاب ساچمهای
ball of the eye U تخم چشم
ball of toe U گوشت زیر پنجه پا
ball park U زمین بازیهای با توپ
ball player U بازیگر با توپ
ball printer U چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball printer U چاپگر توپی
ball joint U توپی اتصال
ball joint U توپی
ball hawking U کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball ammunition U مهمات مانوری
ball carrier U بازیگری که با توپ میدود
ball control U مهار توپ
ball control U حفظ توپ
ball control U تسلط به توپ
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
ball flower U گل سینه
ball hawk U مدافع پرقدرت
ball hawk U مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawking U دفاع خوب
ball return U بازگشت گوی بولینگ
ball test U ازمون ساچمهای
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
earth ball U دنبلان
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
eight ball billiard U بیلیارد امریکایی
eight ball billiard U تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
emery ball U توپ دستکاری شده بطورغیرمجاز
eye ball U سیاهی چشم
eye ball U تخم چشم خال سیاه هدف
fir ball U چلغوزه
fir ball U جوزصنوبر
drop ball U دراپ بال
dead ball U توپ خارج ازبازی
dead ball U توپ مرده
banana ball U برش بیش از حد گوی
basket ball U یکجورتوپ بازی
belovedby ball U محبوب همه
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
break ball U اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
called ball U گوی تعیین شده از طرف بازیگر
canon ball U گلوله توپ
corn ball U شیرینی چس فیل
cue ball U گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
darning ball U زیر رفویی
fire ball U نارنجک
running with the ball U با توپ دویدن
lead ball U کلاهکتوپی
ball pen U روان نویس [نوشت افزار]
ball pens U خودکار ها
ball pens U روان نویس ها
That's the way the ball bounces. <idiom> U موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
ball-flower U [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
ball pen U خودکار [نوشت افزار]
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
pink ball U توپصورتی
red ball U توپقرمز
rugby ball U توپلاستیکی
squash ball U توپاسکوآش
tennis ball U توپتنیس
She is a ball of fire. U دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
keep one's eye on the ball <idiom> U
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
The ball was out of bounds. U توپ خارج [از زمین بازی] بود.
to let the ball do the work U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to give the ball away U توپ را [از دست] دادن
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
to keep the ball moving U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
high ball U شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
to stay on the ball <idiom> U تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
to pass the ball to somebody U توپ را به کسی پاس دادن
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
ivory ball U توپعاجی
shadow ball U تمرین گوی اندازی
to kick a ball U توپ زدن
to kick a ball U توپی را
to kick a ball U زدن
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to open the ball U اول رقصیدن
to open the ball U پیش قدم شدن
to play ball U توپ بازی کردن
track ball U گوی نشان
track ball U گوی پیگردی گوی شیار
volley ball U والیبال
to keep the ball rolling U رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
live ball U توپ زنده
sit on the ball U بازی محافظه کارانه
sit on the ball U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
small ball U پرتاب بی حالت
snow ball U گلوله برف
snow ball U با گلوله برف زدن
sour ball U کلوچه سخت ترش مزه
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
square ball U پاس عرضی
squat under the ball U توپگیری با شیرجه
straight ball U پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
wash ball U صابون دستشویی
working ball U گوی با سرعت و چرخش کافی
ball peen U توپکنوکچکش
ball stand U محلتوقفتوپ
ball winder U نخپیچ
black ball U توپسیاه
blue ball U توپآبی
bowling ball U توپبولینگ
brown ball U توپقهوهای
cork ball U توپچوبپنبهای
cricket ball U توپبازیگریکت
green ball U توپسبز
ball of clay U توپبرایساختسفال
ball assembly U توپمجمع
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com