Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
back pedalling brake
U
ترمز مسیر ازاد
back pedalling brake
U
ترمز باگردش ازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
back-pedalling
U
به سرعت پسرفتن
back-pedalling
U
به عقب پا زدن
back-pedalling
U
حرف خودرا پس گرفتن
back-pedalling
U
انکار کردن
back-pedalling
U
افهار ندامت کردن
pedalling
U
وابسته به رکاب پازدن
pedalling
U
پدال
pedalling
U
جاپایی
pedalling
U
رکاب زدن
pedalling
U
رکاب
pedalling
U
پدال پایی
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
brake
U
درختستان
brake
U
ترمز کردن
brake
U
قطع درگیری
brake
U
ضامن
brake
U
ترمزکردن
brake
U
بیشه
brake
U
عایق مانع
d.c. brake
U
ترمز جریان دائم
brake
U
ترمز
brake handle
U
ترمزدستی
electric brake
U
ترمز برقی
brake caliper
U
لنتترمز
disc brake
U
ترمز صفحهای
magnetic brake
U
ترمز مغناطیسی
power brake
U
ترمز سروو
brake pedal
U
ترمزپدال
brake cable
U
سیمترمز
brake collar
U
رینگ ترمز
brake lining
U
مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
brake horsepower
U
توان حقیقی مهاری
brake horsepower
U
نیروی ترمز
muzzle brake
U
دافع دهانه
brake horsepower
U
توان مفید
brake lining
U
لنت ترمز
cane brake
U
نوعی ازعلف
brake weight
U
لنگر
brake pressure
U
نیروی ترمز
brake wheel
U
ترمز چرخها
air brake
U
ترمز کمپرسی
air brake
U
ترمز هوایی
air brake
U
ترمز بادی
brake wheels
U
چرخ های دندانه دار
brake wheel
U
چرخ دندانه دار
brake rigging
U
اتصالات ترمز لوکوموتیو تقویت کنندههای ترمزلوکوموتیو
cane brake
U
نیزار
cane brake
U
نیستان
brake shoe
U
کفشک ترمز
hoist brake
U
ترمز نقاله
four wheel brake
U
ترمز چهار چرخ
disc brake
U
ترمز دیسکی
foot brake
U
ترمز پایی
chain brake
U
عایقزنجیر
prony brake
U
ترمز پرونی
brake van
U
عایقواگن
internal brake
U
ترمز داخلی
drum brake
U
ترمزحلقوی
prony brake
U
لگام پرونی
gear brake
U
ترمز سیستم انتقال
rear brake
U
ترمزعصبی
dynamic brake
U
ترمزدینامیکی
steam brake
U
ترمز بخاری
hand brake
U
ترمز دستی
steering brake
U
قفل فرمان خود روشنی دار
rock brake
U
بسفایج معمولی
hub brake
U
ترمز چرخ
aerodynamic brake
U
ترمزهوایی
front brake
U
ترمزجلو
press brake
U
پرس خمشی
brake hose
U
شلنگترمز
leaf brake
U
خم کن
brake pad
U
لایهترمز
muzzle brake
U
شعله پوش لوله توپ
emergency brake
U
ترمز اضطراری
electromagnetic brake
U
ترمز مغناطیسی
brake fluid
U
روغن ترمز
brake lights
چراغ های ترمز
electric brake
U
ترمز الکتریکی
prony brake
U
مهار پرونی
brake valve
U
سوپاپ ترمز
brake lever
U
سطحترمز
brake lifting magnet
U
ترمز مغناطیسی اسانسور
brake actuating lever
U
اهرم ترمز
trailer brake system
U
دستگاه ترمز تریلر
[فناری خودرو]
brake mean effective pressure
U
مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
brake expander mechanism
U
مکانیزم انبساط ترمز
brake expander cam
U
بادامک ترمز
brake piston cup
U
رینگ پیستون ترمز
brake cross shaft
U
محور ترمز
to cut brake or beat a r
U
گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
air brake handle
U
دستهترمزهوایی
trailer brake valve
U
سوپاپ ترمز تریلر
brake shoe carrier
U
نگهدارنده کفشک ترمز
brake shoe ring
U
رینگ کفشک ترمز
load reaction brake
U
ترمز فشار باد
hand brake wheel
U
چرخترمزدستی
foot brake pedal
U
پدال ترمز
rear brake pedal
U
پدالترمزانتهایی
hand brake lever
U
اهرم ترمز دستی
emergency brake equipment
U
تجهیزات ترمز اضطراری
front wheel brake
U
ترمز چرخ جلو
flexible brake tubing
U
لوله قابل انعطاف ترمز
air brake pressurizer
U
فشرنده هوا
front brake lever
U
اهرم ترمزجلو
back to back housing
U
خانه ی پشت به پشت
back to back credit
U
اعتبار اتکایی
hand brake winding lever
U
سطحپیچاپیچترمزدستی
hand brake gear housing
U
دستهترمزموتورکابین
brake specific fuel consumption
U
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
air brake pressure gage
U
مانومتر با ترمز هوایی
come back
U
دوباره مد شدن
back up
U
دور زدن
[با اتومبیل]
Back and forth.
U
پس وپیش ( جلو وعقب )
To be taken a back.
U
جاخوردن ( یکه خوردن )
to back up
U
با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
keep back
U
دفع کردن
I'll take back what i said.
U
حرفم را پس می گیرم
get back
U
دوباره بدست اوردن
to get back to somebody
U
به کسی خبر دادن
back out
U
دوری کردن از الغاء کردن
back out
U
کهنه و فرسوده شدن
back out
U
نکول کردن
back out
U
دوری کردن از موج
to get back to somebody
U
کسی را باخبر کردن
go back
U
برگشتن
right back
U
بک راست
Welcome back.
U
رسیدن بخیر
keep back
U
مانع شدن
keep back
U
جلونیایید
(do something) behind someone's back
<idiom>
U
بدون اطلاع کسی
come back
<idiom>
U
برگشتن به جایی که حالاهستی
come back
<idiom>
U
به فکر شخص برگشتن
come back
<idiom>
U
دوباره معروف شدن
come back
U
بازگشت بازیگر
come back
U
برگشتن
come back
U
بازگشتن
look back
U
سرد شدن
look back
U
سر خوردن
from way back
<idiom>
U
مدت خیلی درازی
get back
<idiom>
U
برگشتن
get back at
<idiom>
U
صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
get off one's back
<idiom>
U
به حال خودرها کردن
behind his back
U
پشت سراو
back out
<idiom>
U
زیر قول زدن
keep back
U
نزدیک نشوید
You have to go back to ...
شما باید به طرف ... برگردید.
at the back
U
در پشت
(a) while back
<idiom>
U
هفتها یا ماهای گذشته
take back
<idiom>
U
ناگهانی بدست آوردن
out back
U
مایع روان شده
out back
U
چسب مایع
on the way back
U
در برگشتن
back
U
پشتی کنندگان تکیه گاه
on ones back
U
بستری
To back down .
U
کوتاه آمدن
on one's back
<idiom>
U
پافشاری درخواستن چیزی
off one's back
<idiom>
U
توقف آزار رساندن
go back on
<idiom>
U
به عقب برگشتن
back off
U
ازاد بریدن قطع کردن
to keep back
U
بازداشتن
back
U
سطح ازاد
back
U
سمت عقب
back
U
پشت ریختن پشت انداختن
back
U
پشت را تقویت کردن
back
U
فهر
back
U
پشت نویسی کردن
back
U
تنظیم بادبان پشت کمان
back
U
مدافع خط میدان
back
U
بک
back
U
مدافع
back
U
پشتیبان
back
U
فهرنویسی کردن
back
U
که یک باتری پشتیبان دارد
back
U
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
back
U
تابلویی در پشت کامپیوتر که اتصالات را به وسایل جانبی مثل کلید و چاپگر و واحد نمایش تصویر و mouse نگه می دارد
to keep back
U
جلوگیری کردن از
to back
U
روی چیزی شرط بستن
at the back of
U
به پشتی
at the back of
U
در عقب
at the back of
U
پشت
back
U
تیر اصلی پشت بند
to keep back
U
مانع شدن
to keep back
U
دفع کردن پنهان کردن
to look back
U
سرد شدن
to look back
U
از پیشرفت خودداری کردن
to back out
[of]
U
دوری کردن
[از]
back
U
کمک کردن
back
U
پشت چیزی نوشتن
back
U
سوارشدن
back
U
برپشت چیزی قرارگرفتن
back-up
U
جاگیری پشت یار
back-up
U
تقویت کردن تقویتی
back-up
U
تکمیل کردن
back-up
U
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back up
U
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up
U
پشتیبانی یا کمک
back up
U
کپی گرفتن از فایل یا داده یا دیسک
back up
U
معکوس ریختن
back up
U
پشت قرار دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com