Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
average propensity to save
U
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average propensity to save
U
y/s= APS
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
propensity to save
U
گرایش به پس انداز
marginal propensity to save
U
میل نهائی به پس انداز
average propensity to consume
U
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
propensity
U
تمایل
propensity
U
گرایش
propensity
U
میل باطنی رغبت
propensity
U
میل
propensity
U
تمایل طبیعی
propensity to borrow
U
گرایش به استقراض
propensity to do evil
U
تمایل به بدی کردن
propensity to hoard
U
گرایش به احتکار
propensity to import
U
گرایش به واردات
propensity to consume
U
گرایش به مصرف
propensity to invest
U
گرایش به سرمایه گذاری
propensity to consume
U
تمایل به مصرف
marginal propensity to expend
U
تمایل نهائی به مخارج
marginal propensity to import
U
میل نهائی به واردات
marginal propensity to absorb
U
تمایل نهائی به جذب
marginal propensity to consume
U
میل نهائی به مصرف
marginal propensity to expend
U
میل نهائی به مخارج
margin propensity to consume
U
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
marginal propensity to spend
U
میل نهائی به مخارج
marginal propensity to spend
U
میل نهائی به خرج
marginal propensity to invest
U
میل نهائی به سرمایه گذاری
marginal propensity to pay taxes
U
میل نهائی به پرداخت مالیات
low marginal propensity to cunsume
U
تمایل ارام به مصرف
save
U
نجات دروازه
save
U
صرفه جویی کردن
save
U
نجات دادن پس انداز کردن
save
U
حفظ کردن
save
U
نگهداشتن
save
U
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
save
U
محل ذخیره سازی موقت درحافظه اصلی که برای ثباتها و داده کنترلی به کارمی رود
save
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
U
ذخیره کردن
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
save that
U
الا اینکه
save
U
بجزاینکه
save all
U
ادم خسیس
all save one
U
همه به جز یکی
save all
U
قلک
save all
U
چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
save for
<prep.>
U
سوای
save for
<prep.>
U
غیراز این
save for
<prep.>
U
بجز این
save all
U
تور
save
U
فقط بجز
save
U
اندوختن
save
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save
U
نجارت دادن
save that
U
جز اینکه
Save this for me, please!
U
لطفا این را برای من نگه دار!
save off
U
مساوی
save all
U
توربندی بین ناو و اسکله
save
U
پس انداز کردن
kick save
U
نجات دروازه با پای دروازه بان
save face
<idiom>
U
خرید آبرو ،نگهداشتن آبرو
To save . To economize.
U
صرفه جوئی کردن
to save ones face
U
ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
to save one's neck
U
از دار رهایی یافتن
to save one's brath
U
دم نزدن
save one's breath
<idiom>
U
به صرفت است که ساکت باشی
save the day
<idiom>
U
به پیروزی وموفقیت دست یافتن
He did it to save his face.
U
برای حفظ آبرواینگار راکرد
save one's face
<idiom>
U
به روی خود نیاوردن
to save for retirement
U
برای بازنشستگی پس انداز کردن
save money
U
به دقت خرج کردن
save money
U
پس انداز کردن
to save
[to disk/DVD etc.]
U
حفظ کردن
[روی دستگاه دیسک سخت یا دی وی دی]
[رایانه شناسی]
No one needed to know save herself / outside herself
[American E]
.
U
به غیر از او
[زن]
هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
save one's neck/skin
<idiom>
U
نجات خوداز خطر ومشکل
A prophet is not without honour, save in his own c.
<proverb>
U
یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
to save bot cash
U
نقد فروختن
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
U
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
average value
U
ارزش میانگین
above average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
average value
U
مقدار میانگین
average value
U
میانگین
average value
U
مقدار متوسط
above-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
over-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
with average
U
شامل خسارات خصوصی وجزئی
on average
[on av.]
U
روی هم رفته
with particular average
U
مشمول خسارات خاص
on average
[on av.]
U
در میانگین
above average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
particular average
U
خسارت جزئی
particular average
U
خسارت خاص
above-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
particular average
U
خسارات جزئی
on average
[on av.]
U
در حالت کلی
average out
U
میانگین در نظر گرفتن
average
U
خسارت
average
U
معدل میانگین
average
U
مقدار متوسط
average
U
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
U
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
U
در حالت کلی
average particular
U
خسارت وارده بر کشتی
average
U
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
U
ایجاد میانگین
average
U
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
U
میانگین موفقیت
average
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
U
معدل گرفتن
average
U
خسارت بحری
average
U
میانگین
average
U
رویهمرفته بالغ شدن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
پیدا کردن
average
U
درجه عادی میانگین
average
U
میانه متوسط
average
U
حد وسط
average
U
معدل
average
U
متوسط
average
U
متوسط خسارت در بیمه
average
U
روی هم رفته
average
U
حد متوسط
average
U
میانگاه
weighted average
U
میانگین وزنی
weighted average
U
میانگین موزون
weighted average
U
متوسط وزنی
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
with pwrticular average
U
مشمول خسارت خاص
average key
U
کلیدوسط
average costs
U
معدل هزینه کل محصولات
average depth
U
عمق متوسط
average efficiency
U
بازده متوسط
average deviation
U
انحراف متوسط
simple average
U
میانگین ساده
average deviation
U
انحراف میانگین
average discharge
U
بده میانگین
average discharge
U
بده متوسط
Nikkei average
U
شاخصسهام درژاپن
average adjuster
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjustment
U
تصفیه خسارت
average available discharge
U
بده میانگینی دسترس
average available discharge
U
بده متوسط مفید
average bond
U
ضمانت نامه جبران خسارت
average bond
U
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average clause
U
بند یا ماده خسارت
average clause
U
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average conditions
U
شرایط عادی
average conditions
U
شرایط متوسط
average cost
U
هزینه متوسط
average cost
U
میانگین هزینه
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average error
U
خطای میانگین
average product
U
تولید متوسط
bowling average
U
میانگین امتیازهای توپ انداز
bowling average
U
معدل امتیاز بازیگربولینگ
composite average
U
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
free of all average
U
معاف از هرگونه خسارت
free of particular average
U
معاف از خسارات جزئی
general average
U
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
goal average
U
گل اواژ
goal average
U
گل شماری
average product
U
محصول متوسط
average price
U
میانگین قیمت
average price
U
قیمت متوسط
average payment
U
پرداخت متوسط
batting average
U
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
batting average
U
میانگین توپزنی
average return
U
بازده متوسط
average yield
U
بازده متوسط
average revenue
U
درامد متوسط
average revenue
U
قیمت عادی
average revenue
U
قیمتی که خریدارمی پردازد
average speed
U
سرعت متوسط حرکت
average radius
U
شعاع میانگاه
average radius
U
شعاع میانه
average productivity
U
بازدهی متوسط
average productivity
U
بهره دهی متوسط
average voltage
U
ولتاژ متوسط
average output
U
محصول متوسط
average life
U
عمر متوسط
average heading
U
جهت متوسط مسیر
average heading
U
جهت متوسط هواپیما
average life
U
عمر میانگین
average life
U
عمر متوسط اقلام دارائی
average latency
U
تاخیر متوسط
average speed
U
سرعت متوسط
average latency
U
رکود متوسط
average intensity
U
شدت جریان متوسط
moving average
U
میانگین متحرک
average input
U
نهاده متوسط
average expense
U
هزینه متوسط
average flow
U
جریان متوسط
moving average
U
میانگین غلتان
average flow
U
بده میانگین
monthly average
U
متوسط ماهیانه
average revenue product
U
درامد متوسط محصول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com