Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
average expense
U
هزینه متوسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at the expense of
U
بخرج
at someone expense
U
به خرج
expense
U
مصرف
expense
U
خرج
expense
U
هزینه
expense
U
برامد
at someone expense
U
به هزینه
at the expense of
U
بهزینه
expense
U
فدیه
to make an expense
U
خرج
to indemnify any one's expense
U
هزینه کسیرا جبران کردن
to make an expense
U
کردن
to blow the expense
U
بی پرواخرج کردن
at the expense of recovery
U
در هزینه های بازیابی
light expense
U
هزینه کم
light expense
U
خرج کم
free of expense
U
بیخرج
free of expense
U
مجانی
elements of expense
U
عوامل هزینهای
capitalized expense
U
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
elements of expense
U
عوامل تولید هزینه
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
transportation expense
U
خرج سفر
travelling expense
U
هزینه سفر
expense account
U
حساب مخارج
expense accounts
U
حساب هزینه
expense accounts
U
صورت هزینه حساب خرج
expense accounts
U
حساب مخارج
to go to
[great]
expense
<idiom>
U
خود را به خرج
[زیاد]
انداختن
[اصطلاح روزمره]
expense account
U
حساب هزینه
expense account
U
صورت هزینه حساب خرج
You need spare no expense .
U
نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
capitalized expense
U
در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
all-expense tour
U
گشت بسته ای
all-expense tour
U
مسافرت بسته بندی
We had our lunch at companys expense .
U
بخرج شرکت نهار خوردیم
to live at the expense of society
U
بار دیگران شدن
to live at the expense of society
U
روی دوش جامعه زندگی
with average
U
شامل خسارات خصوصی وجزئی
above average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
average out
U
میانگین در نظر گرفتن
average particular
U
خسارت وارده بر کشتی
average
U
میانگاه
average
U
حد متوسط
with particular average
U
مشمول خسارات خاص
average
U
متوسط
on average
[on av.]
U
در میانگین
on average
[on av.]
U
در حالت کلی
on average
[on av.]
U
روی هم رفته
average
U
پیدا کردن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
رویهمرفته بالغ شدن
average
U
میانگین
average
U
متوسط خسارت در بیمه
average
U
معدل گرفتن
average
U
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
U
معدل میانگین
average
U
خسارت
average value
U
میانگین
average value
U
مقدار متوسط
average value
U
ارزش میانگین
average value
U
مقدار میانگین
average
U
خسارت بحری
particular average
U
خسارت جزئی
particular average
U
خسارت خاص
particular average
U
خسارات جزئی
average
U
مقدار متوسط
average
U
میانگین موفقیت
average
U
روی هم رفته
average
U
در حالت کلی
average
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
U
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
U
ایجاد میانگین
average
U
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
U
میانگین حسابی متوسط حسابی
over-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
average
U
معدل
average
U
حد وسط
average
U
میانه متوسط
above average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
average
U
درجه عادی میانگین
over-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
over-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
bowling average
U
معدل امتیاز بازیگربولینگ
batting average
U
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
batting average
U
میانگین توپزنی
composite average
U
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
moving average
U
میانگین غلتان
bowling average
U
میانگین امتیازهای توپ انداز
weighted average
U
میانگین موزون
free of all average
U
معاف از هرگونه خسارت
simple average
U
میانگین ساده
weighted average
U
میانگین وزنی
weighted average
U
متوسط وزنی
moving average
U
میانگین متحرک
monthly average
U
متوسط ماهیانه
with pwrticular average
U
مشمول خسارت خاص
average key
U
کلیدوسط
goal average
U
گل اواژ
general average
U
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
free of particular average
U
معاف از خسارات جزئی
Nikkei average
U
شاخصسهام درژاپن
average voltage
U
ولتاژ متوسط
average adjuster
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average discharge
U
بده متوسط
average efficiency
U
بازده متوسط
average error
U
خطای میانگین
average flow
U
بده میانگین
average heading
U
جهت متوسط مسیر
average heading
U
جهت متوسط هواپیما
average input
U
نهاده متوسط
average intensity
U
شدت جریان متوسط
average latency
U
رکود متوسط
average latency
U
تاخیر متوسط
average life
U
عمر متوسط اقلام دارائی
average life
U
عمر میانگین
average life
U
عمر متوسط
average flow
U
جریان متوسط
average output
U
محصول متوسط
average payment
U
پرداخت متوسط
average price
U
قیمت متوسط
average discharge
U
بده میانگین
average deviation
U
انحراف میانگین
average stater
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjustment
U
تصفیه خسارت
average available discharge
U
بده میانگینی دسترس
average available discharge
U
بده متوسط مفید
average bond
U
ضمانت نامه جبران خسارت
average bond
U
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average clause
U
بند یا ماده خسارت
average clause
U
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average conditions
U
شرایط متوسط
average cost
U
هزینه متوسط
average cost
U
میانگین هزینه
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average costs
U
معدل هزینه کل محصولات
average depth
U
عمق متوسط
average deviation
U
انحراف متوسط
average price
U
میانگین قیمت
average product
U
محصول متوسط
average speed
U
سرعت متوسط حرکت
average revenue
U
درامد متوسط
average radius
U
شعاع میانه
average radius
U
شعاع میانگاه
average speed
U
سرعت متوسط
average revenue
U
قیمتی که خریدارمی پردازد
average conditions
U
شرایط عادی
average return
U
بازده متوسط
average yield
U
بازده متوسط
average revenue
U
قیمت عادی
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
goal average
U
گل شماری
average productivity
U
بهره دهی متوسط
average product
U
تولید متوسط
average productivity
U
بازدهی متوسط
average degree of polymerization
U
درجه متوسط بسپارش
average cost pricing
U
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
free of general average
U
معاف از خسارات عمومی
annual average score
U
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average variable cost
U
متغیر
average revenue product
U
درامد متوسط محصول
average variable cost
U
هزینه متوسط
average seek time
U
مدت متوسط جستجو
average annual precipitation
U
متوسط بارندگی سالینه
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
average total cost
U
هزینه متوسط کل
fair average quality
U
کیفیت متوسط مناسب
average tax rate
U
نزخ متوسط مالیات
earned run average
U
میانگین امتیاز کسب شده
pass completion average
U
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average limit of ice
U
حد متوسط یخ
average propensity to consume
U
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save
U
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average propensity to save
U
y/s= APS
average molecular speed
U
سرعت مولکولی متوسط
average kinetic energy
U
انرژی متوسط جنبشی
average net return
U
بازده خالص متوسط
average reaction rate
U
مقدار متوسط واکنش
average marginal relationship
U
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average fixed cost
U
هزینه ثابت متوسط
average evoked potential
U
پتانسیل فراخوانده متوسط
average reaction rate
U
سرعت متوسط واکنش
average variable cost
U
هزینه متوسط متغیر
general average statement
U
صورت یا اعلامیه خسارت کلی
time average symmetry
U
تقارن میانگین زمانی
weight average degree of polymerization
U
میانگین وزنی درجه بسپارش
number average molecular weight
U
میانگین عددی وزن مولکولی
number average degree of polymerization
U
میانگین عددی درجه بسپارش
average daily traffic
[ADT]
U
متوسط ترافیک روزانه
reasonable of average wage fair
U
اجرت المثل
long run average cost curve
U
منحنی هزینه متوسط بلند مدت
weight average molecular weight
U
میانگین وزنی وزن مولکولی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com