Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
average daily traffic
[ADT]
U
متوسط ترافیک روزانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
daily
<adj.>
<adv.>
U
روزانه
mean daily
U
متوسط روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
U
بطور روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
U
بطور یومیه
daily
U
روزنامه یومیه
daily
<adj.>
<adv.>
U
روزبروز
on a daily basis
<adv.>
U
هر روز
daily storage
U
مخزن روزانه
daily wage
U
مزد روزانه
on a daily basis
<adv.>
U
همه روز
on a daily basis
<adv.>
U
روزانه
on a daily basis
<adv.>
U
روزبروز
on a daily basis
<adv.>
U
بطور روزانه
on a daily basis
<adv.>
U
روز به روز
the daily paper
U
جریده یومیه
the daily paper
U
روزنامه
daily routine
U
عادت جاری روزانه
daily round
U
کارهای روزانه
daily round
U
گردش روزانه
on a daily basis
<adv.>
U
بطور یومیه
daily order
U
دستور روز
daily bread
U
روزی
daily prayer
U
نمازهای یومیه
daily bread
U
نان یارزق روزانه
daily pay
U
دستمزد روزانه
daily news paper
U
روزنامه یومیه
daily movement summary
U
خلاصه وضعیت حرکت کشتیهادر روز یا کالاها
daily flood peak
U
بیشینه روزانه سیل
time for the second daily prayer
U
فهر
daily flood peak
U
حداکثر سیل روزانه
daily position summary
U
خلاصه وضعیت محل کشتیهادر روی اب
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
daily range of soil temperature
U
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
average value
U
مقدار میانگین
average value
U
مقدار متوسط
above average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
average value
U
ارزش میانگین
average particular
U
خسارت وارده بر کشتی
average value
U
میانگین
average out
U
میانگین در نظر گرفتن
over-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بیش از حد متوسط
over-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
average
U
حد وسط
average
U
خسارت بحری
average
U
معدل گرفتن
average
U
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
U
مقدار متوسط
average
U
معدل میانگین
average
U
خسارت
average
U
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
U
میانگین موفقیت
average
U
متوسط خسارت در بیمه
average
U
میانه متوسط
average
U
درجه عادی میانگین
average
U
پیدا کردن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
رویهمرفته بالغ شدن
average
U
میانگین
average
U
متوسط
average
U
میانگاه
average
U
حد متوسط
average
U
روی هم رفته
average
U
در حالت کلی
average
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
with particular average
U
مشمول خسارات خاص
on average
[on av.]
U
روی هم رفته
on average
[on av.]
U
در حالت کلی
on average
[on av.]
U
در میانگین
average
U
معدل
above average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
particular average
U
خسارت جزئی
particular average
U
خسارات جزئی
particular average
U
خسارت خاص
with average
U
شامل خسارات خصوصی وجزئی
average
U
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
U
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
U
ایجاد میانگین
average
U
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average return
U
بازده متوسط
moving average
U
میانگین غلتان
moving average
U
میانگین متحرک
average radius
U
شعاع میانگاه
average radius
U
شعاع میانه
average yield
U
بازده متوسط
average revenue
U
درامد متوسط
average revenue
U
قیمت عادی
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average speed
U
سرعت متوسط حرکت
average speed
U
سرعت متوسط
average revenue
U
قیمتی که خریدارمی پردازد
average voltage
U
ولتاژ متوسط
free of particular average
U
معاف از خسارات جزئی
general average
U
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
simple average
U
میانگین ساده
goal average
U
گل اواژ
goal average
U
گل شماری
monthly average
U
متوسط ماهیانه
weighted average
U
میانگین وزنی
weighted average
U
متوسط وزنی
with pwrticular average
U
مشمول خسارت خاص
average key
U
کلیدوسط
Nikkei average
U
شاخصسهام درژاپن
weighted average
U
میانگین موزون
composite average
U
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
bowling average
U
معدل امتیاز بازیگربولینگ
bowling average
U
میانگین امتیازهای توپ انداز
batting average
U
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
batting average
U
میانگین توپزنی
free of all average
U
معاف از هرگونه خسارت
average cost
U
هزینه متوسط
average clause
U
بند یا ماده خسارت
average bond
U
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average bond
U
ضمانت نامه جبران خسارت
average flow
U
بده میانگین
average flow
U
جریان متوسط
average heading
U
جهت متوسط مسیر
average heading
U
جهت متوسط هواپیما
average intensity
U
شدت جریان متوسط
average available discharge
U
بده متوسط مفید
average error
U
خطای میانگین
average available discharge
U
بده میانگینی دسترس
average latency
U
رکود متوسط
average discharge
U
بده متوسط
average discharge
U
بده میانگین
average cost
U
میانگین هزینه
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average conditions
U
شرایط متوسط
average costs
U
معدل هزینه کل محصولات
average conditions
U
شرایط عادی
average depth
U
عمق متوسط
average deviation
U
انحراف متوسط
average deviation
U
انحراف میانگین
average clause
U
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average latency
U
تاخیر متوسط
average life
U
عمر متوسط اقلام دارائی
average life
U
عمر میانگین
average payment
U
پرداخت متوسط
average expense
U
هزینه متوسط
average price
U
قیمت متوسط
average price
U
میانگین قیمت
average adjuster
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average product
U
محصول متوسط
average product
U
تولید متوسط
average productivity
U
بهره دهی متوسط
average productivity
U
بازدهی متوسط
average output
U
محصول متوسط
average stater
U
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average input
U
نهاده متوسط
average life
U
عمر متوسط
average adjustment
U
تصفیه خسارت
average efficiency
U
بازده متوسط
traffic
U
داده پیام دریافتی
traffic
U
تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic
U
مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic
U
انتقال دریانوردی
traffic
U
امد و شد حمل و نقل
traffic
U
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic
U
تجارت هدایت شده
traffic
U
نقل
one-way traffic
U
عبوریکطرفه
traffic
U
شد وامد
traffic
U
گذشتن
traffic
U
حرکت سیر
traffic
U
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic
U
ترافیک
traffic
U
رفت و امد
traffic
U
عبور و مرور
traffic
U
امد و رفت
traffic
U
تردد کردن
two-way traffic
U
محلعبوردوطرفه
traffic
U
امد وشدکردن
traffic
U
مخابره
traffic
U
کالا
traffic
U
داد وستدارتباط کسب
traffic
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic
U
امد و شد
traffic
U
تجارت
traffic
U
تجمع مدافعان
traffic
U
مبادله کالا
through traffic
U
عبور یکسره
traffic
U
تجارت غیرقانونی
through traffic
U
ترافیک ترانزیتی
through traffic
U
امد و رفت ترانزیتی
through traffic
U
شد امد ترانزیتی
traffic
U
رفت و امد وسایل نقلیه
traffic
U
امد وشد رفت وامد
time average symmetry
U
تقارن میانگین زمانی
pass completion average
U
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average variable cost
U
هزینه متوسط
average cost pricing
U
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average degree of polymerization
U
درجه متوسط بسپارش
average tax rate
U
نزخ متوسط مالیات
average total cost
U
هزینه متوسط کل
average fixed cost
U
هزینه ثابت متوسط
average evoked potential
U
پتانسیل فراخوانده متوسط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com