English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
at walking pace U با سرعت پیاده روی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
walking U گردش
walking U راه رونده
race walking U مسابقه راهپیمایی
walking stick U چوبدستی
walking stick U عصا
walking beam U میل لنگ
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
walking delegate U نماینده سیار
walking dictionary U فرهنگ متحرک
walking stick U حشره راست بال امریکایی
walking sticks U عصا
walking sticks U چوبدستی
walking sticks U حشره راست بال امریکایی
chinese walking U سد چین
chinese walking U سد ختایی
string walking U تمرین تیراندازی با تیر وکمان
sleep walking U خوابیده روی انتقال نومی
sleep walking U خوابیده گردی
walking library U کتابخانه متحرک
walking library U شخص دانشمند
elegant walking U راه رفتن باوقار
walking on eggshells <idiom> U [اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
walking leg U پاهایراهرونده
walking frame U قالبچهارپا
with one's back to the walking U درتنگنا عاجز شده تک مانده درجنگ
They were walking three abreast. سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
walking ticket U ورقه خاتمه خدمت
walking ring U پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
walking patient U مریض سرپایی
walking papers U ورقه خاتمه خدمت
walking papers <idiom> U برگه اخراج
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . U او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
You should always be careful walking alone at night. U همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
He was walking with slow steps . U با قدمهای آهسته راه می رفت
to pace off U با گام شماری جدا کردن
to pace off U باگام برداری شمردن
To keep pace with someone. U پا به پای کسی رفتن
keep pace <idiom> U سریع السیر رفتن
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
to keep pace with any one U باکسی برابرقدم زدن
pace U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
pace U پیمودن
pace U شیوه گام برداشتن
pace U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
pace U اهنگ حرکت
pace U سرعت
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U حفظ توان
pace U گام زدن
pace U شاه نشین
pace U قدم زدن
pace U سرعت حرکت
to keep pace with any one U گام های برابرباکسی برداشتن
pace U شیوه تندی
pace U سکو
pace U گام
pace U قدم
pace U خرامش
pace U یورتمه رفتن
pace-setter U نافم اهنگ حرکت
pace-setter U نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter U نافم اهنگ حرکت
pace-setters U نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
pace-setters U نافم اهنگ حرکت
half-pace U شاه نشین نیم گرد
snail's pace <idiom> U حرکت آهسته روبه جلو
set the pace <idiom> U برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
At a leisrely pace. U خوش خوشک ( آرام سلانه سلانه )
change of pace U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
to pace the web U پارچه بافته را به نسبت تندی بافت به نوردپیچیدن
half pace U سکو
set the pace U پیشقدم شدن
half pace U شاه نشین
pace car U اتومبیل راهنمای اتومبیلهای مسابقه در رژه
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
pace maker U پیشقدم
pace of the green U سرعت گوی
personal pace U اهنگ فردی
pull the pace U جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
requiescat in pace U روحش ارام یا روانش شادباد
foot pace قدم آهسته
foot pace U سکو
foot pace U پله
at a slow pace U اهسته
pace setter U نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace maker U راهنما
half pace U تخت گاه
medium pace bowler U توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com