Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 38 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assembler directive
U
رهنمود همگذار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assembler
U
کد شی ای که در یک اجرای اسمبلی از برنامه اصلی ایجاد شده است
assembler
U
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
assembler
U
همگذار
assembler
U
پیام برنامه اسمبلی برای اعلام اینکه خطا در کد اصلی یافت شد
assembler
U
برنامه اسمبلی یا برنامهای که برنامه به زبان اسمبلی را به کد ماشین تبدیل میکند
assembler
U
اسمبلر
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
assembler
U
اسمبلی که کد ماشین را از یک کامپیوتر در حین اجرای کامپیوتر دیگر تولید ی کند
cross assembler
U
همگزارمتقابل
cross assembler
U
ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
macro assembler
U
درشت همگزار
macro assembler
U
ماکرو اسمبلر
macro assembler
U
درشت همگذار
one pass assembler
U
برنامه اسمبلر که در یک عمل که اصل را ترجمه میکند
three pass assembler
U
همگذار سه گذره
two pass assembler
U
همگذار دو گذره
two pass assembler
U
همگذار دوعبوری
directive
U
دستور دهنده
directive
<adj.>
U
وابسته به سرپرستی
directive
U
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directive
U
حکم امریه بخشنامه
directive
U
راهنمای انجام کار دستورالعمل
directive
U
رهنمود
directive
U
متضمن دستور امریه
planning directive
U
دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
airworthiness directive
U
دستورالعمل صلاحیت پرواز
initiating directive
U
دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
directive sending
U
فرستنده جهت دار
budget directive
U
دستورالعمل تهیه بودجه
directive psychotherapy
U
روان درمانی رهنمودی
directive counseling
U
مشاوره رهنمودی
compiler directive
U
رهنمود همگردانی
directive gain
U
تقویت انتن
directive planning
U
برنامه ریزی هدایت شده
directive radiation
U
تشعشع جهت دار
directive group therapy
U
درمان رهنمودی گروهی
directive effect of functional groups
U
اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com