Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
army personnel center
U
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
center to center method
U
روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
operations
U
نحوه استفاده ازدستگاهها
f.of operations
U
حوزه عملیات
operations
U
عملیات
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
terminal operations
U
عملیات اسکلهای
terminal operations
U
عملیات بارانداز
operations analysis
U
تجزیه و تحلیل عملیات
operations code
U
کد عملیاتی
operations detachment
U
قسمت مسئول عملیات
stability operations
U
عملیات تامین ثبات داخلی
operations detachment
U
عنصرعملیات رسد عملیات
stability operations
U
عملیات ارام سازی
operations personal
U
پرسنل عملیات
operations research
U
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
operations research
U
تحقیق در عملیات
special operations
U
عملیات مخصوص یا ویژه
operations room
U
centre combatinformation: syn
over the beach operations
U
عملیات ساحلی
over the beach operations
U
عملیات کرانهای
psychological operations
U
عملیات روانی
radiological operations
U
عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
operations room
U
اتاق عملیات
night operations
U
عملیات شبانه
maritime operations
U
عملیات دریایی یا ناوگانی
continuity of operations
U
مداومت عملیات
concrete operations
U
عملیات عینی
concept of operations
U
تدبیر عملیات
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
clearing operations
U
عملیات پاک کردن مین
base of operations
U
پایگاه عملیات
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
clearing operations
U
عملیات مین روبی
continuity of operations
U
تسلسل عملیات
covert operations
U
عملیات مخفی
covert operations
U
عملیات پنهانی
flight operations
U
عملیات پرواز
logical operations
U
عملیات منطقی
joint operations
U
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
formal operations
U
عملیات صوری
combat operations
U
مرکز عملیات رزمی
deputy for operations
U
معاونت عملیات
denial operations
U
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
denial operations
U
عملیات ممانعتی
chemical operations
U
عملیات شیمیایی
operations code
U
رمز عملیاتی
Military operations.
U
عملیات نظامی
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
airmobile operations
U
عملیات متحرک هوایی
airmobile operations
U
عملیات هوارو
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
air operations
U
میز ردنگاری هوایی
theater of operations
U
صحنه عملیات
air operations
U
عملیات هوایی
building operations
U
عملیات ساختمانی
air ground operations
U
عملیات مشترک زمینی وهوایی
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
data transfer operations
U
عملیات انتقال داده
the four basic arithmetic operations
U
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
joint amphibious operations
U
عملیات مشترک اب خاکی
air area operations
U
عملیات منطقه هوایی
open market operations
U
عملیات بازار ازاد
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
Counter – espionage operations k.
U
عملیات ضد جاسوسی
aerospace projection operations
U
بالای منطقه عملیات
black market operations
U
عملیات بازار سیاه
chief of naval operations
U
فرمانده عملیات دریایی
computer operations manager
U
مدیر عملیات کامپیوتر
vehicle used for migrant-smuggling operations
U
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
assistant chief of staff, g (operations
U
رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff, g (operations
U
معاونت عملیات
army
U
صف
army
U
ارتش
army
U
جیش
army
U
ارتش نیروی زمینی
army
U
لشگر
army
U
سپاه گروه
army
U
دسته
army
U
جمعیت
army
U
نیرو زمینی
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
army helicopter
U
هلیکوپتر ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
right wing of army
U
پهلوی راست میمنه
army corps
U
سپاههای نیروی زمینی
right wing of army
U
جناح یمین
regular army
U
ارتش دائمی
to outflank an army
U
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to lead an army
U
لشکر کشیدن
secretary of the army
U
وزیر نیروی زمینی
theater army
U
نیروی زمینی صحنه عملیات
standing army
U
ارتش دائمی
standing army
U
ارتش منظم
standing army
U
ارتش کادر ثابت
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
the red army
U
ارتش سرخ
regular army
U
ارتش کادر ثابت
regular army
U
ارتش منظم
the losses of the army
U
تلفات ارتش
field army
U
ارتش
army helicopter
U
چرخبال ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
field army
U
ارتش رزمی
the main army
U
بخش عمده ارتش
department of the army
U
وزارت نیروی زمینی
conscript army
U
ارتش سربازان وفیفه
Territorial Army
U
ارتشتحتآموزشبریتانیا
to join the army
U
به سربازی رفتن
to serve in the army
U
درارتش خدمت کردن
field army
U
ارتش صحرایی
Salvation Army
U
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army base
U
پادگان نیروی زمینی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army forces
U
نیروهای زمینی
army forces
U
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army regulation
U
نظام نامه ارتشی
army group
U
گروه ارتش
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
army in the field
U
نیروی زمینی درصحنه عملیات
army commander
U
فرمانده ارتش
army troops
U
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army troops
U
یکانهای رده ارتش
army of observation
U
عده دیدبانی
army depot
U
امادگاه نیروی زمینی
army corps
U
سپاههای ارتش
army corpa
U
ستون
army base
U
پایگاه نیروی زمینی
army aviator
U
خلبان هوانیروز نیروزفر
army aviator
U
خلبان نیروی زمینی
army corpa
U
سپاه
army aviation
U
هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army attache
U
وابسته زمینی
army attache
U
وابسته نظامی
army artillery
U
توپخانه نیروی زمینی
army artillery
U
توپخانه ارتش
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
active army
U
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active army
U
ارتش کادر
army of occupation
U
نیروهای اشغالی
army of occupation
U
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army reserve
U
احتیاط نیروی زمینی
army stores
U
فروشگاه ارتش
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
army staff
U
ستادارتش
army reserve
U
قسمت احتیاط نیروی زمینی
army regulation
U
مقررات ارتشی
army of occupation
U
نیروی اشغالگر
army staff
U
ستاد نظامی
army of occupation
U
نیروی اشغال کننده
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
reserve army of unemployed
U
ارتش ذخیره بیکاران
the army lost heavily
U
ارتش تلفات سنگین داد
army post office
U
پستخانه نیروی زمینی
reserve army of unemployed
U
سپاه ذخیره بیکاران
army material program
U
برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army program memorandum
U
لایحه برنامههای نیروی زمینی
army program memorandum
U
لایحه برنامههای ارتشی
army service area
U
منطقه عقب ارتش
army service area
U
منطقه سرویس نیروی زمینی
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army beta test
U
ازمون بتای ارتش
army postal clerk
U
متصدی پست ارتشی
army deposit fund
U
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army deposit fund
U
پس انداز انفرادی افراد
army management structure
U
سازمان مدیریت نیروی زمینی
army material command
U
فرماندهی اماد نیروی زمینی
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
army training program
U
برنامه اموزش نظامی
army national guard
U
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army training test
U
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
combined arms army
U
ارتش مرکب
combined arms army
U
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
chief army censor
U
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
army standard score
U
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
left wing of army
U
جناح یسار
left wing of army
U
پهلوی چپ میسره
army personnel system
U
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army general staff
U
ستاد عمومی ارتش
industrial reserve army
U
ارتش ذخیره صنعتی
army general staff
U
ستادنیروی زمینی
army training program
U
برنامه اموزش نیروی زمینی
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
Swiss army knife
U
دستهچاقوسوئیسی
army alpha test
U
ازمون الفای ارتش
women's army corps
U
قسمت زنان ارتش
To what do you attributeThe failure of the army?
U
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
The army had to retreat from the battlefield.
U
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
army assault team
U
تیم هجومی نیروی زمینی
to discharge someone without honor
[from the army]
U
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
army post office
U
شعبه پستی نیروی زمینی
women's army corps
U
ارتش زنان
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army genetal classification test
U
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army training and evaluation program
U
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
army ready material program
U
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
army airdefense command post
U
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com