Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
apple works
U
اپل ورکس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
if it works
U
اگر این کار با موفقیت انجام شود
ex works
U
تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
ex works
U
یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
if it works
U
اگر بشه
works
U
کارخانه
in the works
<idiom>
U
درتدارک
he works better
U
او بهتر کار میکند
He works as engineer.
U
او
[مرد]
به عنوان مهندس کار می کند.
civil works
U
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
poetical works
U
دیوان شعر
plaster works
U
گچکاری
shoot the works
<idiom>
U
از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
sewage works
U
استفادهازفاضلاببهعنوانکود
brick works
U
اجر پزی
clerk of the works
U
سرکارساختمانی
clerk of the works
U
استادکار
microsoft works
U
مایکروسافت ورکس
miscellaneous works
U
کارهای مختلف
lime works
U
اهکپزی
lead works
U
کارخانه سرب گدازی
incidental works
U
کارهای اتفاقی
gas works
U
کارخانه تولید گاز
gas works
U
کارخانه گاز
plaster works
U
گچبری
Construction works .
U
عملیات ساختمانی
He always works best under pressure .
U
اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
engineering works
U
کارخانه ماشین سازی
emergency works
U
کارهای اضطراری
dye works
U
کارخانه رنگ سازی
brick works
U
اجر سازی
poetical works
U
اثار شعری
sewage works
{sg}
U
تصفیه خانه فاضلاب
public works
U
فواید عامه
public works
U
امورعام المنفعه
public works
U
تاسیسات عام المنفعه
works of art
U
اثرهنری
temporary works
U
کارهای موقت
works inspector
U
بازرس کارخانه
works of art
U
کار هنری
works inspector
U
بازرس کارگاه
poetical works
U
اثارمنظوم
preliminary works
U
کارهای مقدماتی
salt works
U
کارخانه نمک سازی
works superintendent
U
مدیر کارخانه
public works
U
کارهای ساختمانی همگانی
mintster of public works
U
وزیر فوائدعامه
iron and steel works
U
ذوی اهن و فولاد
He works in the production section .
U
درقسمت تولید کار می کند
gas works tar
U
قطران کارخانه گاز
The works include 4 volumes.
U
این کتاب چهار جلد است.
mintster of public works
U
وزیرکارهای عمومی
balance earth works
U
یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
civil engineering works
U
بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
road works ahead
U
جادهدردستاحداثاست
A series of city improvement works.
U
یکرشته کارهای عمرانی شهری
He works day and night (round the clock).
U
روز وشب کارمی کند
apple
سیب
apple
U
مردمک چشم
apple
U
چیز عزیزو پربها
apple
U
سیب دادن
apple
U
میوهء سیب دادن
apple
U
نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple
U
یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
apple ii
U
اپل دو
Adam's apple
U
سیب آدم
thorn apple
U
تاتوره خاردار
toffee apple
U
سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
Adam's apple
U
جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
To turn (apple)to someone.
U
به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
a crunchy apple
U
سیبی برشته و ترد
apple dumpling
U
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
eating apple
U
سیب خوردنی
candy apple
U
سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple juice
U
آب سیب
apple pie
U
پای سیب
polish the apple
<idiom>
U
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
to peel an apple
U
پوست سیبی را گرفتن
the apple of one's eye
<idiom>
U
نور چشم
the apple of one's eye
<idiom>
سوگلی بودن
the apple of one's eye
<idiom>
U
عزیز دردانه
the pulp of an apple
U
گوشت سیب
Apple Key
U
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
egg apple
U
بادنجان
apple tree
U
درخت سیب
apple talk
U
اپل تاک
apple share
U
اپل شر
adams apple
U
سیب حضرت ادم
apple computer
U
کامپیوتر اپل
apple peel
U
پوست سیب
apple pascal
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple of the eye
U
چیز پریها
apple of the eye
U
محبوب نوردیده
apple of the eye
U
مردمک چشم
apple macintosh
U
acintosh
apple core
U
تخمدان سیب
apple jack
U
عرق سیب
Apple Mac
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
fir apple
U
چلغوزه
adams apple
U
جوزک
fir apple
U
جوزصنوبر
the pulp of an apple
U
مغز سیب
sugar apple
سیب دارچینی
sugar apple
سفرجل هندی
sour apple
U
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
shaped like an apple
U
بشکل سیب
sugar-apple
U
سیتافال هندی
crab apple
U
سیب صحرایی
pine apple
U
قشطه بمب
pine apple
U
عین الناس
flat apple
U
گوی بولینگ خارج از بازی
gall apple
U
مازو
oak apple
U
مازو
love apple
U
گوجه فرنگی
pine apple
U
اناناس
adams apple
U
بر امدگی گلو
Apple file exchange
U
برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
apple desktop interface
U
رابط رومیزی اپل
To pick an apple off the tree.
U
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
apple desktop bus
U
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
apple desktop bus
U
گذر رومیزی اپل
Apple Computer Corporation
U
Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
Put the apple in the juicer.
U
سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
Apple Computer Corporation
U
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
The apple does not fall far from the tree.
<proverb>
U
درست شبیه پدر.
oak apple or gall
U
مازو
To eat an apple with the skin.
U
سیب را با پوست خوردن
apple ring fender
U
دفرای حلقوی
dutch apple pie
U
پای سیب هلندی
Apple Macintosh computer
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
Apple filing protocol
U
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
section of a pome fruit: apple
U
قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
apple beignets
[American English]
U
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
Shipshape . In apple pie order.
U
مرتب ومنظم
The rotten apple injures its neigbours.
<proverb>
U
یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
A rotten apple in jures its companions.
<proverb>
U
یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
apple fritters
[British English]
U
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
toffie apple
[British English]
U
سیب با ژلاتین پوشیده شده
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
U
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
U
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com