English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
apple desktop interface U رابط رومیزی اپل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
apple desktop bus U باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
apple desktop bus U گذر رومیزی اپل
interface human machine interface U امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
desktop U نشانه هایی که روی صفحه کار نمایش داده می شوند
desktop U در یک GUI فضای کاری که نمایش گرافیک از میز کار واقعی ای با نشانههای تلفن
desktop U تقویم
desktop U ماشین حساب
desktop U قفسه فایلها
desktop U رومیزی
desktop U روزمره
desktop U آنچه روی میز انجام میشود
desktop U آنچه در بالا میز قرار دارد
desktop U میله وضعیت که معمولاگ در امتداد دکمهای از صفحه ویندوز نشان داده میشود
desktop U الگو یا تصویری که در پشت صفحه ویندوز نمایش دده میشود
desktop U ترکیب نرم افزار خالص و سخت افزار اضافی که به کاربر امکان ویرایش ویدیو روی PC میدهد
desktop U طرح
desktop U نمایش و چاپ متن با استفاده ازنرم افزار مخصوص
desktop U کامپیوتر کوچک و چاپگر
desktop U همایش گرافیکی
desktop U متن و جدول تولید شده و طراحی شده روی صفحه نمایش کامپیوتر شخصی
desktop U ترکیب نمایش گرافیکی . نشر رومیزی و چند رسانهای . این عبارت ابتدا توسط سیستم Apple استفاده شد
desktop U در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
desktop U سیستم کامپیوتر کوچک که روی میز جا می گیرد
desktop computer U کامپیوتر رومیزی
desktop organizer U accessory desktop
desktop publishing U نشررومیزی
desktop publishing U نشر کامپیوتری
desktop video unit U مقدارصفحهنمایشرومیزی
desktop publishing program U برنامه نشریه رومیزی
interface U تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interface U واسط
interface U یچ بسته که با جریان داده کار میکند
interface U کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
interface U میانجی
interface U مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
interface U سطح مشترک
interface U دفتر مشترک قسمتها
interface U وجه مشترک
interface U وصل کردن از طریق رابط
interface U رابط
interface U که شامل : کانال ورودی /خروجی
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface U استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی
interface U نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface U استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interface U پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
interface U مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interface U مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface U واسط واحد پردازش و باس IEEE
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface U فاصل
interface card U کارت رابط
friendly interface U ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
expansion interface U حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
electrical interface U تداخل الکتریکی
eia interface U یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
centronics interface U واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
centronics interface U رابط موازی
communication interface U میانجی ارتباطی
expansion interface U تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
user interface U میانجی کمکی
parallel interface U رابط موازی
standard interface U رابط استاندارد
standard interface U واسطه استاندارد
serial interface U رابط سری
graphical user interface U میانجی نگارهای کاربر
application program interface U میانجی یا رابط برنامه کاربردی
programmable communications interface U رابط مخابراتی برنامه پذیر
computer interface unit U وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
system v interface definition U تعریف میانجی سیستم 5
network interface card U کارت میانجی شبکه
man machine interface U سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
input output interface U میانگیر ورودی- خروجی
human machine interface U حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
MIDI interface card U کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
general purpose interface U میانگیر همه منظوره
graphical user interface U استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
graphical user interface U واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
fibre distributed data interface U استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
small computer systems interface U واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
small computer system interface U میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
general purpose interface bus U مسیر میانگیر همه منظوره
musical instrument digital interface U واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
enhanced system device interface U میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
fibre distributed data interface II U استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
musical instrument digital interface U میانجی رقمی الات موسیقی
mail application programming interface U مجموعه استانداردها
mail application programming interface U که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
apple ii U اپل دو
apple U چیز عزیزو پربها
apple سیب
apple U سیب دادن
apple U مردمک چشم
apple U میوهء سیب دادن
apple U نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple U یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
To turn (apple)to someone. U به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
Adam's apple U جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
toffee apple U سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
Adam's apple U سیب آدم
the pulp of an apple U گوشت سیب
the pulp of an apple U مغز سیب
sugar apple سیب دارچینی
sugar apple سفرجل هندی
sour apple U ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
the apple of one's eye <idiom> سوگلی بودن
the apple of one's eye <idiom> U نور چشم
sugar-apple U سیتافال هندی
the apple of one's eye <idiom> U عزیز دردانه
a crunchy apple U سیبی برشته و ترد
thorn apple U تاتوره خاردار
apple dumpling U شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
eating apple U سیب خوردنی
candy apple U سیب با ژلاتین پوشیده شده
to peel an apple U پوست سیبی را گرفتن
apple juice U آب سیب
apple pie U پای سیب
polish the apple <idiom> U خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
crab apple U سیب صحرایی
shaped like an apple U بشکل سیب
adams apple U بر امدگی گلو
apple talk U اپل تاک
Apple Key U کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
apple share U اپل شر
Apple Mac U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
oak apple U مازو
apple macintosh U acintosh
apple of the eye U محبوب نوردیده
apple of the eye U چیز پریها
apple peel U پوست سیب
gall apple U مازو
apple pascal U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
fir apple U چلغوزه
flat apple U گوی بولینگ خارج از بازی
fir apple U جوزصنوبر
apple jack U عرق سیب
apple computer U کامپیوتر اپل
egg apple U بادنجان
adams apple U سیب حضرت ادم
apple works U اپل ورکس
pine apple U اناناس
pine apple U عین الناس
apple core U تخمدان سیب
pine apple U قشطه بمب
apple of the eye U مردمک چشم
apple tree U درخت سیب
love apple U گوجه فرنگی
adams apple U جوزک
To pick an apple off the tree. U سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
The apple does not fall far from the tree. <proverb> U درست شبیه پدر.
Put the apple in the juicer. U سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
apple ring fender U دفرای حلقوی
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
dutch apple pie U پای سیب هلندی
Apple Macintosh computer U مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Computer Corporation U شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
Apple filing protocol U روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
Apple file exchange U برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
oak apple or gall U مازو
Apple Computer Corporation U Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
To eat an apple with the skin. U سیب را با پوست خوردن
section of a pome fruit: apple U قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
Shipshape . In apple pie order. U مرتب ومنظم
The rotten apple injures its neigbours. <proverb> U یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
toffie apple [British English] U سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple fritters [British English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
apple beignets [American English] U قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
A rotten apple in jures its companions. <proverb> U یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? U میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com