English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 23 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
an in patient U بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
patient U شکیبا
patient U بردبار
patient U صبور
patient U از روی بردباری
patient U پذیرش
patient U بیمار مریض
patient U بیمار
patient U مریض
out-patient U بیمار سرپائی
be patient to all men U با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید
iam not patient of hunger U من نمیتوانم تاب گرسنگی رابیاورم
out patient U بیماریکه در بیمارستان نخوابیده ولی ازانجادستورمیگیرد
out patient U بیماربرونی
pay patient U مریض غیر مجانی
pay patient U مریض پولی
to overdose a patient U داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
walking patient U مریض سرپایی
in-patient U بیمار بستریدر بیمارستان
To be patient. To bear up. U حوصله کردن ( حوصله بخرج دادن )
Be patient . U صبر داشته باش ( حوصله کن )
To be patient with someone . U درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
The patient went off in a faint U بیمار غش کرد ( از حال رفت )
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com