English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 46 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
an engaged couple U دو تن نامزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
engaged U نامزد شده
to get engaged U نامزد کردن
unless you are otherwise engaged U اگر کار دیگری نداری
to become engaged U نامزد کردن
to become engaged U عقد کردن
to get engaged U عقد کردن
engaged <adj.> U تعبیه شده
engaged <adj.> U توکار
engaged U نامزد
engaged U سفارش شده
engaged column U ستون درون جرزیا دیوار
engaged column U نیم ستون
pre engaged U دارای تعهد قبلی
engaged column U ستون مقید
engaged in war U داخل جنگ
an engaged column U نیم ستون
The line is busy (engaged). U صحبت می کند (خط تلفن مشغول است )
I am tied up ( engaged ) on Saturday . U شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
couple U ترکیب با یکدیگر
couple U جفت نیرو
couple U زوج یا جفت
couple U وصل کردن
couple U جفت شدن
couple U جفت کردن
couple U پیوستن
couple U زن وشوهر بهم بستن
couple U دوتا
couple U جفت
couple U زوج نیرو
couple U زن و شوهر
couple U زوج
couple U جفت شدن درگیر شدن
couple U تزویج شدن
couple U دو نامزد
magnetic couple U زوج مغناطیسی
married couple U زوجین
couple switch U کلید تزویج
I want to take a couple of days off . U یک ردوروز مرخصی می خواهم
restoring couple U کوپل برگشتی
couple back U معکوس تزویج شدن
astatic couple U زوج نامتوجه
voltaic couple U زوج ولتایی
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. U صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com