Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
amphibious command ship
U
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
amphibious assault ship
U
ناو هجومی اب و خاکی
amphibious assault ship
U
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious transport ship
U
ترابر اب خاکی
tactical command ship
U
ناو فرماندهی
amphibious
U
خاکی و ابی
amphibious
U
اب خاکی
amphibious
U
امفی بی
amphibious
U
دوجنسه ذوحیاتین
amphibious demonstration
U
عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious demonstration
U
عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious force
U
نیروی اب خاکی
amphibious lift
U
ترابری اب و خاکی
amphibious lift
U
حمل ونقل اب خاکی
amphibious operation
U
عملیات اب خاکی
amphibious pack
U
بارهای اب خاکی
amphibious tank
U
تانک اب خاکی
amphibious tractor
U
خودروشنی دار اب خاکی
amphibious vehicle
U
خودروی اب خاکی
amphibious squadron
U
گردان عملیات اب خاکی
amphibious reconnaissance
U
شناسایی اب خاکی
amphibious pack
U
تک اب خاکی
amphibious transport dock
U
ناو حمل و نقل اب خاکی
joint amphibious operations
U
عملیات مشترک اب خاکی
amphibious transport dock
U
ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious task force
U
گروه رزمی اب خاکی
amphibious task group
U
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
amphibious striking forces
U
نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious control group
U
گروه کنترل اب خاکی
amphibious vehicle availability table
U
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
at my command
U
به فرمان من
second in command
U
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
specified command
U
نیروی اختصاصی
specified command
U
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
self command
U
خودفرمانی
self command
U
کف نفس
self command
U
خودداری
command
U
فرمان دستوردادن
under command
U
تحت کنترل
under command
U
زیرفرماندهی
command
U
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command
U
حکم کردن
second in command
U
معاون
command
U
امرکردن
command
U
فرمان
command
U
فرماندهی
command
U
امر
command
U
یکان قرارگاه عمده
command
U
امریه
command
U
دستور
command
U
فرمان دادن
command
U
سرکردگی فرماندهی
command
U
حکم
command
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command
U
فرمایش
command.com
U
COCO.ANDفایل
command.com
U
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command automatism
U
فرمانبری مطلق
joint command
U
یکان مشترک
commodity command
U
یکان امادکالاهای مصرفی
command detonated
U
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
logistical command
U
فرماندهی لجستیکی
command and control
U
کنترل و فرماندهی
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
logistical command
U
یکان لجستیکی
combined command
U
یکان مرکب
command axis
U
محور حرکت یکان
command axis
U
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
command ejection
U
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group
U
گروه فرماندهی
internal command
U
فرمان درونی
command channels
U
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command heading
U
مسیرپیش بینی شده
full command
U
اداره کامل
command heading
U
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command channels
U
ردههای فرماندهی
joint command
U
فرماندهی مشترک
full command
U
کنترل کامل
combined command
U
فرماندهی مرکب
command processing
U
پردازش دستورالعمل
command mode
U
وضعیت دستوری
command net
U
شبکه فرماندهی
command net
U
شبکه یکان
command of execution
U
ریاست اجرایی
command of execution
U
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
filter command
U
فرمان FILTER
command processor
U
سیستم عامل فرمانی
command report
U
گزارش فرماندهی
command signal
U
علامت فرمان
command socialism
U
سوسیالیسم دستوری
command speed
U
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command unit
U
واحد فرمان
command strength
U
استعداد یکان
command mode
U
حالت فرماندهی
command liaison
U
شبکه رابط یکان
continuity of command
U
مداومت فرماندهی
external command
U
فرمان خارجی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
comp command
U
COفرمان P
dosmount command
U
فرمان پیاده کردن
commodity command
U
فرماندهی اماد
command key
U
کلید فرمان
embeded command
U
فرمان تعبیه شده
command language
U
زبان فرماندهی
command language
U
زبان فرمان
command language
U
زبان دستوری
external command
U
فرمان برونی
command liaison
U
افسر رابط فرماندهی
preparatory command
U
فرمان خبر
major command
U
یکان عمده
command economies
U
اقتصاد دستوری
high command
U
فرماندهی عالی
high command
U
سرفرماندهی
tactical command
U
فرماندهی تاکتیکی
support command
U
یکان پشتیبانی
administrative command
U
یکان اداری
administrative command
U
فرماندهی اداری
support command
U
فرماندهی پشتیبانی
air command
U
فرماندهی نیروی هوایی
air command
U
یکان هوایی
word of command
U
فرمان نظامی
command posts
U
پاسگاه فرماندهی
command posts
U
پست فرماندهی
command post
U
پاسگاه فرماندهی
command economy
U
اقتصاد دستوری
word of command
U
فرمان انتصاب
unified command
U
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
unified command
U
فرماندهی متحد
type command
U
نوع یکان ناو گروه
type command
U
فرماندهی ناو گروه
transient command
U
فرمان ناپایدار
to perform a command
U
فرمانی را اجرا کردن
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
tactical command
U
یکان تاکتیکی
command post
U
پست فرماندهی
air command
U
فرماندهی هوایی
sequence of command
U
ترتیب توالی فرامین
base command
U
فرماندهی پایگاه
retraining command
U
قسمت ندامتگاه
retraining command
U
یکان بازاموزی
resume command
U
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
preparatory command
U
فرمان حاضرباش
oversea command
U
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
operator command
U
فرمان متصدی
operational command
U
فرماندهی از نظر عملیاتی
national command
U
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
major command
U
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
chain of command
U
سلسله مراتب
channel command
U
فرمان کانال
AT command set
U
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
Send To command
U
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
airlift command
U
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
support command
U
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
command module
U
نقشهراهنما
area command
U
فرماندهی منطقه
sealift command
U
یکان حمل و نقل دریایی
sealift command
U
فرماندهی حمل و نقل دریایی
scheme of command
U
طرح فرماندهی
scheme of command
U
طرح عملیاتی یکان
AT command set
U
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
chain of command
U
سلسله مراتب فرماندهی
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
division support command
U
فرماندهی پشتیبانی لشگر
embedded formating command
U
فرمان قالب بندی مندرج
forward command post
U
پاسگاه مقدم
officer in tactical command
U
فرمانده تاکتیکی
software command language
U
زبان فرمانی نرم افزاری
command sponsored dependent
U
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
forward command post
U
پست فرماندهی جلو
hayes command set
U
مجموعه فرمانهای هیز
command issuing office
U
دفتر توزیع فرامین یکان
alternate command authority
U
افسر جانشین فرمانده
command driven software
U
نرم افزار فرمان گرا
command select system
U
سیستم فرمان انتخابی
command budget estimate
U
براورد بودجه یکان
command budget estimate
U
براوردبودجه
command destruct signal
U
علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
command post exercise
U
تمرین پاسگاه فرماندهی
air defense command
U
فرماندهی پدافند هوایی
air strategical command
U
فرماندهی استراتژیکی هوایی
command management system
U
سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
command issuing office
U
دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
command destruct signal
U
علامت تخریب موشک با فرمان دور
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
alternate command authority
U
مقام جانشین فرماندهی
area support command
U
فرماندهی پشتیبانی منطقه
army material command
U
فرماندهی اماد نیروی زمینی
base logistical command
U
یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
advance command post
U
پاسگاه رده جلو
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
advance command post
U
پاسگاه فرماندهی جلو
channel command word
U
کلمه فرمان محرا
to get a ship under way
U
کشتی ای راراه انداختن
q ship
U
ناو فریبنده ودروغین
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
q ship
U
ناو تله
ship
U
حمل و نقل کردن
ship
U
کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
ship
U
حمل کردن
to let ship
U
ازدست دادن
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com