English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
adjustment wheel چرخ متحرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
flame adjustment wheel چرخ تنظیم شعله
Other Matches
wheel measurement [ wheel measuring] U بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
adjustment U سازگاری
adjustment U رسیدگی
adjustment U همسازی
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
self adjustment U انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
self adjustment U خودمیزانی
adjustment U تصفیه
adjustment U تنظیم کردن
adjustment U تعدیل
adjustment تنظیم
adjustment U تسویه
adjustment U اصلاح
adjustment U میزان
adjustment آلت تعدیل اسباب تنظیم
zero adjustment U تنظیم نقطه صفر
adjustment میزان کردن
adjustment U تطبیق
vertical adjustment U تنظیم عمودی
stock adjustment U تطبیق موجودی
vocational adjustment U سازگاری شغلی
stock adjustment U تعدیل موجودی
volume adjustment U تنظیم شدت صوت
speed adjustment U تنظیم سرعت
adjustment pedal پدال متحرک
adjustment slide فلز متحرک
coincidence adjustment U تعیین مسافت به وسیله انطباق
coarse adjustment U نظم و ترتیب دانهای
carburetor adjustment U تنظیم کاربراتور
depth adjustment تنظیم عمیق
elevation adjustment تنظیم کننده بالابر
average adjustment U تصفیه خسارت
automatic adjustment U تهاتر قهری
social adjustment U سازگاری اجتماعی
initial adjustment U تنظیم صفر
partial adjustment U تطابق جزئی
partial adjustment U تعدیل جزئی
precision adjustment U تنظیم تیر دقیق
precision adjustment U تنظیم دقیق تیر
precision adjustment U تنظیم دقیق
pressure adjustment U تنظیم فشار
price adjustment U تعدیل قیمت
purity adjustment U تنظیم خلوص
range adjustment U تنظیم برد
range adjustment U تنظیم مسافت
seasonal adjustment U تعدیلات فصلی
manual adjustment U تنطیم دستی
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
fine adjustment U تنظیم دقیق
fine adjustment U تنظیم فریف
halving adjustment U تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
adjustment assistance U کمک تعدیلی
adjustment inventory U پرسشنامه سازگاری
adjustment mechanism U مکانیسم سازگاری
adjustment method U روش تعدیل
method of adjustment U روش تعدیل
resistance adjustment میزان پایداری
address adjustment U تعدیل نشانی
height adjustment میزان ارتفاع
air adjustment U تنظیم ترکش هوایی
tension adjustment میزان فشار
adjustment of fire U تنظیم تیر
range of adjustment U ناحیه تنظیم
winding adjustment تنظیم سیم پیچ
adjustment of rools U تنظیم غلطک
air adjustment U تنظیم هوا
adjustment disorder U اختلالات سازگاری [روانشاسی]
height adjustment scale پایه تنظیم ارتفاع
frog-adjustment screw پیچ قلابی تنظیم کننده
height adjustment foot پایه تنظیم ارتفاع
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
low load adjustment U تنظیم تعادل بارکم
height adjustment screw پیچ تنظیم ارتفاع
lateral-adjustment lever سطح تنظیم جانبی
shooting adjustment keys U دکمه
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
spreader adjustment screw پیچ تنظیم پخش
viewfinder adjustment keys دکمه یابنده هدف
peaceful adjustment of disputes U تصفیه مسالمت امیز
fluid adjustment screw پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
bunker adjustment factor U ضریب تعدیل سوخت
condenser adjustment knob دکمه تنظیم تراکم
condenser height adjustment تنظیم انقباض ارتفاع
depth-adjustment mechanism طرز کار تنظیم عمیق
bell adjustment inventory U پرسشنامه سازگاری بل
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
field lens adjustment زمینه تنظیم لنز
blade height adjustment پهنای تنظیم بلندی
altitude fine adjustment دستگاه تنظیم دقیق
contract price adjustment U تعدیل قیمت قرارداد
contract price adjustment U رفع اختلاف در قیمت قرارداد
full-load adjustment screw پیچ تنظیم الکتریکی
azimuth adjustment slide rule U خط کش محاسبات تنظیم گرا
adjustment for horizontal-circle image تنظیم افقی مرکز تصویر
light-load adjustment screw پیچ تنظیم فشار نور
adjustment for vertical-circle image تنظیم عمودی مرکز تصویر
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
wheel U دوک نخ ریسی
wheel well U محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel U چرخ نخ ریسی
He's a fifth wheel. U او [مرد] آدم زایدی است.
fifth wheel U چرخپنجم
to be a fifth wheel [to be in the way] U آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
be a fifth wheel <idiom> U آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
fifth wheel U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
to take the wheel U پشت رل نشستن
third wheel U سومینچرخدنده
wheel U ساسایی
wheel U [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel U گردش ناو
wheel U گرداندن
wheel U چرخیدن
wheel U رل ماشین
wheel U اتحادیه ورزشی
wheel U چرخش
wheel U چرخ سمباده
wheel U دور
wheel U جاروب کردن با پا
wheel U چرخ
wheel U چرخ طایر
four wheel U چهارچرخه
pitch wheel U چرخکوککردن
main wheel U چرخاصلی
modulation wheel U چرختعدیلصدا
wheel tractor U فرمانتراکتور
press wheel U چرخفشار
wheel head U سرچرخدنده
wheel cylinder U سیلندرچرخدنده
wheel chock U مانعچرخ
steering wheel U غربالک
turning wheel U چرخهسفالگری
tracing wheel U چرخهترسیم
chain wheel B U زنجیریچرخهیب
striker wheel U چرخهضارب
spoked wheel U چرخاسبوکد
Barlow's wheel U چرخ بارلو [مهندسی برق]
rotating wheel U چرخهدوار
wheel mode U ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
large wheel U چرخبزرگ
break wheel U چرخ قطع
buff wheel U چرخ سنباده
buffing wheel U چرخ سنباده
capstan wheel U چرخ دوار
chain wheel A U زنجیریچرخهیA
centre wheel U چرخهمیانی
capstan wheel U چرخ لنگر فلایویل
banding wheel U چرخهچرخنده
chain wheel U چرخ زنجیر
cog wheel U چرخ دندانه دار
brake wheel U ترمز چرخها
drive wheel U چرخدنده
abrasive wheel U چرخ سمباده
hand-wheel U چرخدستی
front wheel U چرخجلو
fourth wheel U چهارمینچرخهای
abrasive wheel سنگ چاقو تیز کنی
activity wheel U گردونه فعالیت
all wheel drive U محرک تمام چرخها
balance wheel U رقاص ساعت
escape wheel U دندهخلاص
band wheel U چرخ تسمه خور
color wheel U گردونه رنگ امیزی
wheel barrow U فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
wheel barrow U فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
dog-wheel U دماغه
dog-wheel U استوانه
cathedrian wheel U پنجره چرخی
four wheel drive U محرک چهار چرخ
four-wheel drive U محرک چهار چرخ
spinning wheel U چرخ نخ ریسی
spinning wheel U چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
brake wheel U چرخ دندانه دار
toothed wheel U چرخ دندانه دار
cogged wheel U چرخ دندانه دار
cog wheel U چرخ دنده
cogged wheel U چرخ دنده
wheel gloves U دستکش رانندگی
steering wheel U رل
buckled wheel U چرخ خم شده [تاب خورده]
forged wheel U چرخ آهنگری شده
steered wheel U چرخ هدایت شده
cast wheel U چرخ ریختگی
steering wheel U چرخ فرمان
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel U چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal <idiom> U
steering wheel U چرخ سکان فرمان اتومبیل
spare wheel U چرخ زاپاس
worm wheel U پیچ حلزونی
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
wheel brace U آچار چرخ خودرو
wheel wrench U آچار چرخ خودرو
spinning wheel U دوک نخ ریسی
spinning wheel U چرخ طیار
to spin a wheel U چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
spinning wheel U چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com