English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adjustable frame چهارچوب قابل تنظیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adjustable U قابل تنظیم
adjustable U قابل تطبیق
adjustable <adj.> U قابلیت تنظیم قسمت های مختلف دار قالی
adjustable U تنظیم پذیر
adjustable U تعدیل پذیر
adjustable parameter U پارامتر تنظیم پذیر
adjustable resistance U مقاومت متغیر
adjustable thermostat U دماپای تنظیم پذیر
adjustable stabilizer U تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
adjustable stop U توقف قابل تنظیم [مهندسی]
adjustable lever U اهرم قابل تنظیم
adjustable plane U رنده درجه دار
adjustable wrench آچار فرانسه
angular adjustable قابل تنظیم بطور زاویه ای
adjustable condenser U خازن متغیر
adjustable spanner U آچارفرانسه
adjustable coupling U جفتگیری متغیر
vertically adjustable قابلیت تنظیم عمودی
adjustable antenna آنتن قابل تنظیم
adjustable buckle سگک قابل تنظیم
adjustable catch دستگیره قابل تنظیم
adjustable channel مجرای قابل تنظیم
adjustable clamp گیره قابل تنظیم
adjustable gib U پشت بند قابل تنظیم
adjustable lamp چراغ مطالعه قابل تنظیم
adjustable seat صندلی متحرک
adjustable shelf صفحه متحرک
adjustable strap بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
adjustable support پایه متحرک
adjustable dimension U بعد تعدیل پذیر
adjustable proportional module U نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
adjustable leaping weir سر ریز آب باران با تیغه متحرک
adjustable double endwrench آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
adjustable speed motor U موتور با دور متغیر
adjustable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
adjustable nut wrench آچار فرانسه
adjustable ceiling fixture آویز سقفی متحرک
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
continuous adjustable transformer U مبدل تنظیم پذیر
adjustable waist tab نوار دور کمر قابل تنظیم
ground adjustable propeller ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
adjustable conduit attachment fixture آویز متحرک
square-jawed adjustable spanner تنظیم دهانه آچار پیچ گوشتی
inductor with adjustable air gap U پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
K-frame U قاببصورتحرفk
ox frame U قابی که گوشههای چلیپایی دارد
to frame someone U کسی بیگناه را متهم کردن
frame up U دسیسه
frame up U توط ئه
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
frame up U دوز وکلک
saw frame U کمان اره
frame U چارچوب
frame U قواره
frame U قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
frame U بیان کردن
frame U سازه
frame U باربست
frame U قاب کادر
frame U دنده عرضی
frame U چهارچوب
frame U شاسی
frame U صحنه
frame U قاب کردن قاب گرفتن
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
frame U تنظیم کردن
frame U فرمول
frame U قاعده
frame U منطق اسکلت
frame U ساختمان
frame U چهارچوب تنه
frame U بدن
frame U پاپوش درست کردن
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
frame U قاب چارچوب کمان
frame U هیکل حالت موقتی
frame-up U پرونده سازی
frame U کنترل هایی
frame U قاب
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
frame U قاب کردن
frame U 1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
frame U بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
frame-up U توط ئه
frame U و مرز اطراف فضای پنجره
frame U کالبد
frame U تنه
frame U استاتور استخوان بندی
frame U فریم
door-frame U چارچوب در
burner frame U قالب
sash frame U حمایلقاب
cold frame U سرما دورکن
climbing frame U وسیلهایمخصوصبازیکودکان
freeze-frame U قاب ایستایی
freeze-frame U قاب ایستا
time frame U چارچوب زمانی
time frame U مدت لازم
box-frame U قاب صندوقی
burner frame U سوخت
frame agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
to frame an answer U پاسخی را طرح کردن
track frame U قالبشیار
vertical frame U قالبعمودی
walking frame U قالبچهارپا
warping frame U قالبپیچنده
web frame U قالبشبکهای
wire frame U قالبفلزی
frame of mind U حالتذهنیفرد
timber frame U قالبچوبی
sill of frame U آستانهقاب
frame push U اهرم فشاردهنده
frame stile U قالبنردبانی
head of frame U سرقاب
frame agreement U توافق اولیه
metal frame U قالبفلزی
overhead frame U قالببالایسر
portal frame U قالبدرگاهی
roller frame U قالبدورانی
warp frame U قاب چله
frame of reference U چهارچوب داوری
door frame U چارچوب در
frame antenna U انتن چارگوش
frame frequency U بسامد صحنه
frame house U خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
frame of an apparatus U شاسی
frame of hachsaw U کمان اره چکی
frame of hachsaw U کلاف اره چکی
frame partition U جداگر سازه دار
frame partition U تیغه تیرپایهای
frame partition U تیغه قالبی
frame work U چهارچوب
distribution frame U مقسم
crane frame U چارچوب جرثقیل
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
frame-ups U پرونده سازی
frame-ups U توط ئه
window frame U قاب پنجره
window-frame U قاب پنجره
bar frame U تیرک قاب
base frame U چهارچوب زیر دستگاهها
beacon frame U فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
belt frame U اسکلت محیطی بدنه هواپیما
c frame press U پرس با قالب "سی " شکل
casement frame U قاب بازشو
chassis frame U چارچوب شاسی
full frame U قاب کامل
picture frame قاب عکس
page frame U قاب صفحه
piling frame U داربست
plan frame U چارچوب برنامه
provisional frame U ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
reference frame U دستگاه مقایسهای
space frame U قاب سه بعدی
spinning frame U چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
to connect to frame U اتصال به بدنه
two light frame U پنجره دو قلو
two light frame U پنجره دوچشمه
page frame U قالب صفحه
pack frame U کوله پشتی زین دار
mast frame U قاب چهارگوش
magnet frame U یوغ اهنربایی
machine frame U چارچوب دستگاه
mirror frame U جعبه اینه
open frame U هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
main frame U کامپیوتر بزرگ
gap frame press U پرس "سی " شکل
swing frame grinder U دستگاه سنگ زنی نوسان دار
intermediate distribution frame U مقسم میانی
wire frame model U نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
track roller frame U قالبگردندهشیاردار
micro to main frame U پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
wood frame construction U ساختمان با استخوانبندی چوبی
frame of mind (good or bad) <idiom> U
locomotive frame drilling machine U دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
double frame hobbing machine U دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
middle rial of door frame U قیدچه
top and bottom rail of door frame U پاسار
sewing: sewing frame U ماشیندوخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com