Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
accessory cells
یاخته های کمکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cells
U
فرف نمونه
cells
U
پیل سلول
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
U
ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
cells
U
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cells
U
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cells
U
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cells
U
در یک صفحه گسترده فرمولی که در یک خانه قرار دارد
cells
U
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cells
U
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cells
U
در یک سیستم ارسال داده مثل ATM بستههای داده با طول ثابت مثلاگ یک خانه در سیستم ATM شامل دادههای هشت تایی است
cells
U
سل
cells
U
خانه
cells
U
المان
cells
U
باطری
cells
U
پیل
cells
U
زندان تکی
cells
U
سلول یکنفری
cells
U
حفره
cells
U
سلول
cells
U
یاخته
cells
U
خانه جدول
cells
U
زندان انفرادی
cells
U
پیل خانه باطری
cells
U
جزء اصلی باطری
suporting cells
U
یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
bipolar cells
U
یاختههای دو قطبی
blood cells
U
یاخته خون
blood cells
U
گویچههای خونی
ganglionic cells
U
یاختههای گرهی
hair cells
U
یاختههای مویی
padded cells
U
اتاقک نرم پوشدار
schwann cells
U
یاختههای شوان
parallel cells
U
یاختههای موازی
solar cells
U
سلول خورشیدی
neuroglial cells
U
یاختههای نوروگلی
accessory
U
معاون
accessory
U
جانبی
accessory
U
پیرامونی
accessory
U
که به یک کامپیوتر وصل است یا بوسیله آن استفاده میشود
accessory
U
وسیله جانبی
accessory
U
معاون جرم
accessory
U
نمائات و نتایج
accessory
U
لوازم یدکی
accessory
U
همدست
accessory
U
معین
accessory
U
فرعی
accessory
U
تابع
accessory
U
لاحق
accessory
U
شریک
accessory
U
منضمات
accessory
U
لوازم یدکی لوازم اضافی
accessory
U
لوازم کمکی
accessory
U
وسیله یدکی
accessory
U
فروع و ضمائم
accessory
U
متعلقات
accessory
U
دعوای فرعی
accessory
U
لوازم فرعی
cable accessory
U
قطعات کابل
accessory box
جعبه لوازم یدکی
accessory pouch
کیسه کوچک لوازم
accessory shoe
صفحه فلزی ضمائم
accessory objects
U
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
to be an accessory to murder
U
شریک در قتل بودن
to become an accessory to a crime
U
در جرمی شریک شدن
[قانون ]
accessory stitches
U
چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
machine accessory
U
متعلقات دستگاه
accessory equipment
U
وسایل یدکی
accessory nerve
U
عصب شوکی
accessory nerve
U
عصب فرعی
accessory of section
U
قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
accessory punishment
U
مجازات تبعی
accessory substances
U
مواد فرعی
accessory to a riot
U
همدست درفتنه
accessory to a riot
U
معاون فتنه
cable accessory
U
وسایل کابل
desk accessory
U
در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
desk accessory
U
لوازم رومیزی یا روزمره
desktrop accessory
U
وسیله رومیزی
accessory equipment
U
تجهیزات یدکی
accessory gear box
جعبه چرخدنده فرعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com