Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
absolute income hypothesis
فرضیه درآمد مطلق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
permanent income hypothesis
U
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
relative income hypothesis
U
براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
relative income hypothesis
U
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
permanent income hypothesis
U
مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
relative income hypothesis
U
فرضیه درامد نسبی
hypothesis
U
انگارش
hypothesis
U
قضیه فرضی نهشته
hypothesis
U
برانگاشت
hypothesis
U
پنداشت
hypothesis
U
فرض
hypothesis
U
فرضیه
prerecognition hypothesis
U
فرضیه پیش شناخت
contraction hypothesis
U
فرضیه انقباض
null hypothesis
U
فرضیه اولیهای که مورد ازمون قرارمیگیرد
alternative hypothesis
U
فرضیه مقابل
drainage hypothesis
U
فرضیه زهکشی
null hypothesis
U
فرضیه صفر
planetesimal hypothesis
U
فرضیه ذرات سیارهای
continuum hypothesis
[CH]
U
فرضیه پیوستار
[ریاضی]
reject a hypothesis
U
فرضیهای را رد کردن
hypothesis testing
U
فرضیه ازمایی
whorf's hypothesis
U
فرضیه وورف
validation of a hypothesis
U
تحقق پذیری یک فرضیه
validation of a hypothesis
U
اعتبار یک فرضیه
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
neb hypothesis or theory
U
فرض غباری یا سحابی فرض لاپلاس
natural rate hypothesis
U
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
natural rate hypothesis
U
فرضیه نرخ طبیعی
natural rate hypothesis
U
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
mean income
U
درامد متوسط
income
U
درامد
his income
U
هر چه درامد داردخرج میکند
income
U
جریان
income
U
عایدات
income
U
عایدی
income
U
عواید
income
U
دخل
but for income
U
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
income
U
ریزش فهور
income
U
ورودیه جدیدالورود
income
U
مهاجر واردشونده
income velocity
U
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
money income
U
درامد پولی
median income
U
درامد میانی
deduction from income
U
کسور درامد
median income
U
درامد متوسط
deferred income
U
پیش دریافت درامد
live up to one's income
U
به اندازه درامد خود خرج کردن
income velocity
U
سرعت گردش پول
bunched income
U
درامد خدمات شخصی
labor income
U
درامدهای کار
money income
U
مزد و حقوق
net income
U
درامد خالص
actual income
U
درامد واقعی
annual income
U
درامد سالانه
business income
U
درامد خالص تجارتی
unearned income
U
درامد باد اورده
current income
U
درامد جاری
current income
U
درامد یک سال مالی
current income
U
درامدیک دوره معین
marginal income
U
درامد نهائی
national income
U
درامد ملی
deferred income
U
درامدهای انتقالی
nominal income
U
درامد اسمی
income policy
U
سیاست مربوط به درامدها
disposable income
U
درامدقابل استفاده
disposable income
U
درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
gross income
U
درامد ناخالص
flow of income
U
گردش درامد
flow of income
U
جریان درامد
fixed income
U
درامد ثابت
economic income
U
درامد اقتصادی
earned income
U
درامدحاصله از کار
earned income
U
درامدکسب شده
earned income
U
درامد تحصیل شده
income leakage
U
کسر درامد
income distribution
U
توزیع درامد
imputed income
U
درامد ضمنی
imputed income
U
درامد انتسابی
income policy
U
سیاست درامدی
income per capita
U
درامد سرانه
income multiplier
U
ضریب فزاینده درامد
income leakage
U
نشت درامد
income forgone
U
درامداز دست رفته
income forgone
U
درامد صرف نظر شده
distribution of income
U
توزیع درامد
income effect
U
تناسب خرید با درامد
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
income determination
U
تعیین درامد
income and expenditure
U
درامد و هزینه
income analysis
U
تحلیل درامد
disposable income
U
درامد قابل تصرف
income accounts
حساب های درآمد
disposable income
U
درامد دریافتی
income tax
U
مالیات برعایدات
a modest income
U
درآمدی متوسط
income support
U
پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
windfall income
U
درامد باد اورده
wage income
U
درامدمربوط بکار
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
unearned income
U
درامد ازمبنایی جز کار
transitory income
U
درامدموقتی
transitory income
U
درامد انتقالی
transfer income
U
درامد انتقالی
the p of income to expenses
U
نسبت درامدبه هزینه
to rely on somebody for your income
U
از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
income taxes
U
مالیات بر درامد
income taxes
U
مالیات برعایدات
total income
U
درامد کل
temporary income
U
درامد موقتی
nonmonetary income
U
درامد غیر پولی
present income
U
درامد حال
notional income
U
درامد فرضی
present income
U
درامد جاری
personal income
U
درامد سرانه
personal income
U
درامد شخصی
permanent income
U
درامد دائمی
per capita income
U
درامد سرانه
overseas income
U
درامد از کشور یا کشورهای خارجی
ordinary income
U
درامد عادی
notional income
U
درامد خیالی
income tax
U
مالیات بر درامد
real income
U
درامد واقعی
psychic income
U
درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
real income
U
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
redistribution of income
U
توزیع دوباره درامد
relative income
U
درامد نسبی
rental income
U
درامد ناشی از اجاره بها
stream of income
U
جریان درامد
supplementary income
U
درامد تکمیلی
taxable income
U
درامد مشمول مالیات
psychic income
U
درامد بی دردسر
property income
U
درامد ناشی از املاک ومستغلات
absolute
<adj.>
U
غیر مشروط
absolute zero
U
صفر مطلق
absolute
U
مجرد
absolute
<adj.>
U
مطلق
absolute value
U
قدر مطلق
[ریاضی]
absolute
<adj.>
U
خالص
absolute
<adj.>
U
واجب
absolute
<adj.>
U
حتمی
absolute
<adj.>
U
لازم الاجرا
absolute
<adj.>
U
اجتناب ناپذیر
absolute
<adj.>
U
ضروری
absolute
<adj.>
U
صرف نظرنکردنی
absolute
<adj.>
U
چاره نا پذیر
absolute
<adj.>
U
غیر قابل امتناع
absolute
<adj.>
U
حیاتی
absolute
U
دایره نامحدود
absolute
استبدادی
absolute
U
ازاد
absolute
U
کامل
absolute
U
غیر مقید
absolute
آزاد از قیود فکری
absolute value
U
مقدار مطلق
absolute
U
مطلق
absolute
U
غیر مشروط
absolute
مستقل
absolute
خود رای
absolute
U
کامل قطعی
absolute value
U
ارزش مطلق
absolute
U
خالص
absolute value
U
قدر مطلق
income consumption curve
U
منحنی درامد
income consumption curve
U
مصرف
marginal utility of income
U
مطلوبیت نهائی درامد
real national income
U
درامد ملی واقعی
personal income tax
U
مالیات بر درامد شخصی
income and expenditure approach
U
مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
theory of income distribution
U
نظریه توزیع درامد
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
national income analysis
U
تحلیل درامد ملی
national money income
U
درامد ملی پولی
income elasticity of demand
U
کشش
income elasticity of demand
U
درامدی تقاضا
individual income tax
U
مالیات بر درامد شخصی
income velocity of money
U
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
regressive income tax
U
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
proportional income tax
U
مالیات بر درامد تناسبی
progressive income tax
U
مالیات بر درامد تصاعدی
national net income
U
درامد خالص ملی
size distribution of income
U
توزیع درامد مقداری
real national income
U
درامد ملی به قیمت ثابت
size distribution of income
U
توزیع درامد برحسب مقدار
income elasticity of demand
U
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
gross national income
U
درامد ناخالص ملی
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
I have a steady monthly income.
U
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
corporation income tax
U
مالیات بر درامد شرکتها
nonneutralities of income taxation
U
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
net national income
U
درامد خالص ملی
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
debt income ratio
U
نسبت قروض به درامد ملی
actual water income
U
اب ورودی موثر
national income determination
U
تعیین درامد ملی
negative income tax
U
مالیات بر درامد منفی
circular flow of income
U
جریان دوری درامد
unequal distribution of income
U
توزیع نابرابر درامد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com