Perdic | absolute discharge | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	absolute discharge	آزادی مطلق

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	discharge U	خالی کردن باتری
	discharge U	ادا کردن دین بری الذمه کردن
	discharge U	منفصل یااخراج کردن
	discharge U	تخلیه بار
	discharge U	رفع اتهام
	discharge U	پرداخت
	discharge U	مفاصا تصفیه
	discharge U	تبرئه
	discharge U	مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
	discharge U	دشارژ
	discharge U	اخراج تخلیه الکتریکی
	discharge U	تادیه کردن
	discharge U	تادیه
	discharge U	ابراء
	discharge U	خالی کردن گلوله
	discharge U	ازاد کردن
	discharge U	بده
	discharge U	انفصال ترشح
	discharge U	ترشح کردن
	discharge U	اداء کردن
	discharge U	مرخص کردن
	discharge U	خالی کردن
	discharge U	درکردن
	discharge U	تخلیه
	discharge U	تخلیه الکتریکی
	discharge U	برون ریزی
	discharge U	اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
	discharge U	اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
	discharge U	خارج کردن
	discharge U	گذر حجمی در واحگ زمان
	discharge U	دبی
	discharge U	شلیک عصبی تخلیه
	discharge U	مرخص کردن پس دادن
	discharge voltage U	ولتاژ تخلیه
	discharge velocity U	سرعت تخلیه
	discharge valve U	سوپاپ تخلیه
	discharge valve U	سوپاپ دود
	discharge spout U	ناودانه ی تخلیه
	discharge resistance U	مقاومت تخلیه
	discharge recorder U	تخلیه نگار
	discharge pressure U	فشار تخلیه
	discharge opening U	مجرای تخلیه
	discharge opening U	راهگاه تخلیه
	sediment discharge U	بده جامد
	discharge of solids U	بده جامد
	discharge of contract U	انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
	discharge of chips U	تخلیه براده ها
	discharge voltage U	ولتاژ دشارژ
	flood discharge U	بده فزون ابی بده سیل
	flood discharge U	بده طغیان
	flaming discharge U	تخلیه مشتعل
	first townsend discharge U	تخلیه اول تاونزند
	electrostatic discharge U	تخلیه الکتروستاتیکی
	electron discharge U	تخلیه الکترونها
	electrical discharge U	تخلیه برقی
	electric discharge U	تخلیه الکتریکی
	disruptive discharge U	تخلیه جرقهای
	dishonorable discharge U	اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
	discharge without honor U	اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
	general discharge U	ترخیص عمومی از خدمت سربازی
	discharge of an obligation U	سقوط تعهد
	discharge of affect U	برون ریزی هیجانی
	corona discharge U	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
	corona discharge U	تخلیه کورونا
	corona discharge U	تخلیه الکتریکی
	corollary discharge U	تخلیه تبعی
	conditional discharge U	ازادی مشروط
	coefficient of discharge U	ضریب تخلیه
	coefficient of discharge U	ضریب جریان
	charge and discharge U	محل بارگیری و باراندازی
	brush discharge U	تخلیه جارویی
	average discharge U	بده متوسط
	average discharge U	بده میانگین
	average available discharge U	بده متوسط مفید
	average available discharge U	بده میانگینی دسترس
	discharge capacity U	فرفیت تخلیه بار
	discharge capacity U	فرفیت تخلیه بارانداز
	discharge nozzle U	فواره تخلیه
	discharge hydrograph U	منحنی بده
	discharge head U	سر لوله
	discharge head U	ارتفاع تخلیه
	discharge gate U	دریچه تخلیه
	discharge end U	سمت تخلیه
	discharge curve U	منحنی بدههای اندازه گیری شده
	discharge currect U	جریان دشارژ
	discharge currect U	جریان تخلیه
	discharge conveyor U	نوار تخلیه
	discharge cock U	شیر تخلیه
	discharge chute U	سرسره تخلیه
	discharge end U	محل تخلیه
	anuual discharge U	بده سالانه
	utilizable discharge U	بده مفید
	undesireable discharge U	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
	to discharge of an obligation U	از دینی مبرا کردن
	to discharge goods U	کالا را تخلیه کردن
	to discharge a guarantee U	ضمانتی را ازاد کردن
	surging discharge U	تخلیه نوشی
	spontaneous discharge U	شلیک خودانگیخته
	self maintained discharge U	تخلیه ناوابسته
	second townsend discharge U	تخلیه دوم تاونزند
	discharge bay U	صفحهشارژنشده
	discharge pipe U	لولهتخلیه
	discharge tube U	لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
	deep discharge U	تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
	total discharge U	تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
	To dismiss (discharge) someone. U	کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
	discharge tube U	مجرایتخلیه
	discharge system U	سیستمتخلیه
	residual discharge U	تخلیه مانده
	request for discharge U	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
	internal discharge U	تخلیه داخلی
	implusive discharge U	تخلیه غیر متناوب
	glow discharge U	تخلیه تابنده
	glow discharge U	تخلیه تابناک
	general discharge U	خاتمه خدمت
	impulse discharge U	تخلیه ضربهای
	honorable discharge U	ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
	honorable discharge U	ترخیص محترمانه
	internal discharge U	تخلیه جزیی داخلی
	lightning discharge U	تخلیه اتمسفری
	main discharge U	تخلیه اصلی
	rain discharge U	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
	point discharge U	تخلیه نقطهای
	undulatory discharge U	تخلیه مواج
	oscillating discharge U	تخلیه مواج
	order of discharge U	حکم برائت ذمه
	order of discharge U	حکم تصفیه
	non self maintained discharge U	تخلیه وابسته
	neural discharge U	تخلیه عصبی
	mutual discharge U	مبارات
	absolute <adj.> U	غیر قابل امتناع
	absolute zero U	صفر مطلق
	absolute value U	مقدار مطلق
	absolute value U	ارزش مطلق
	absolute value U	قدر مطلق
	absolute <adj.> U	چاره نا پذیر
	absolute <adj.> U	صرف نظرنکردنی
	absolute <adj.> U	مطلق
	absolute <adj.> U	خالص
	absolute <adj.> U	حیاتی
	absolute <adj.> U	واجب
	absolute <adj.> U	حتمی
	absolute <adj.> U	لازم الاجرا
	absolute <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	absolute <adj.> U	غیر مشروط
	absolute <adj.> U	ضروری
	absolute value U	قدر مطلق [ریاضی]
	absolute U	دایره نامحدود
	absolute	استبدادی
	absolute U	ازاد
	absolute U	کامل
	absolute U	مجرد
	absolute	مستقل
	absolute U	مطلق
	absolute	خود رای
	absolute U	کامل قطعی
	absolute U	خالص
	absolute	آزاد از قیود فکری
	absolute U	غیر مقید
	absolute U	غیر مشروط
	compressor discharge pressure U	فشار در قسمت خروجی کمپرسور
	charge and discharge statements U	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
	mistake while in discharge of duty U	خطا در حین انجام وفیفه
	maximum flood discharge U	بده حداکثرطغیان
	normal glow discharge U	تخلیه تابناک متعارف
	xenon discharge lamp U	لامپ تخلیهای گزنون
	discharge indicator disc U	دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
	semi self maintained discharge U	تخلیه نیم وابسته
	corona discharge current U	جریان تخلیه کورونا
	glow discharge tube U	لامپ مشتعل
	high rate discharge U	تخلیه شدید
	variable discharge turbine U	توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
	maximum flood discharge U	بده بیشینه طغیان
	gas discharge display U	صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
	gas discharge lamp U	لامپ تخلیه گازی
	gas discharge relay U	رله تخلیه گازی
	electric discharge lamp U	لامپ تخلیه الکتریکی
	glow discharge lamp U	لامپ تخلیه کنتاکتی
	high frequency discharge U	تخلیه فرکانس بالا
	incandescent cathode discharge U	تخلیه کاتد ملتهب
	lightning discharge current U	جریان تخلیه
	luminous discharge lamp U	لامپ تخلیه الکتریکی
	low pressure discharge U	تخلیه ی فشار ضعیف
	gas discharge arrester U	برقگیر تخلیه گازی
	charge and discharge statements U	حساب انحصار وراثت
	discharge rate [of a pump] U	مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
	discharge rate [of a pump] U	مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
	To dismiss(sack,discharge)someone. U	کسی را جواب کردن
	After his discharge from the army, he came to Tehran .	پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
	to discharge someone without honor [from the army] U	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
	bad conduct discharge U	اخراج از خدمت
	bad conduct discharge U	اخراج به علت عدم صلاحیت
	cooling water discharge U	تخلیه اب سرد
	capacitor discharge ignition U	سیستم احتراق با انرژی زیاد
	abnormal glow discharge U	تخلیه تابناک نامتعارف
	discharge rate [of a pump] U	مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
	absolute authortity U	اقتدار مطلق
	absolute address U	وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند
	absolute authortity U	اختیار مطلق
	absolute artesian well U	چاه ارتزین مطلق