English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
a wide array of ... U آرایه وسیعی از ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
array U کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
array U آرایهای که عناصرش می توانند به صورت رشته هایی
array U می باشند
array U آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
array U با داشتن سط ر و ستون و عمق
array U ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
array U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array U تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
array U آرایهای که عناصرش حروف واعداد هستند
array U بخشی از داده در آرایه
array U اراستن
array U درصف اوردن
array U منظم کردن
array U صف
array U نظم
array U ارایش ارایه
array U رژه
array U ارایه
array U دستگاه انتن
target array U نیمرخ هدف
subscribted array U ارایه زیرنویس دار
storage array U ارایه انباره
sparse array U ارایهای که در ان اکثرورودی ها دارای مقدار صفرمی باشند
sparse array U ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
phased array U ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
one dimensional array U ارایه یک بعدی
array declaration U اعلان ارایه
array processor U پردازشگر ارایه
battle array U صف جنگ
billboard array U انتن بدسپرینگ
mattress array U انتن بدسپرینگ
indexed array U ارایه شاخص دار
logic array U ارایه منطقی
linear array U ارایه خطی
target array U نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
three dimentional array U ارایه سه بعدی
two dimensional array U ارایه دو بعدی
battle array U جنگ ارایی
uncommitted logic array U مشابه 10328
video graphics array U ارایه نگاره سازی بصری
programmable logic array U ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
array index number U عدد شاخص ارایه
solar array deployment U گسترشنظمشمسی
uncommitted logic array U جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
memory controller gate array U ارایه درگاه کنترل حافظه
far and wide U درهمه جا
far and wide U دورودراز
wide apart U زیاد از هم جدا
wide U زیاد
wide U تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
wide U خط کناری والیبال
wide U پهن
wide U عریض
wide U گشاد
wide U فراخ وسیع
wide U پهناور
wide U پرت کاملا باز
wide U عمومی
wide U نامحدود وسیع
wide U توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
far and wide <idiom> U هرکجا
of a wide scope U وسیع
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
world wide U مشهور جهان متداول درهمه جا
wide strip U نوار پهن
wide open U حمله
wide of the subject U از موضوع پرت خارج ازموضوع
wide flange U نیمرخ بال پهن
wide-ranging U متنوع - گوناگون
wide-awake U آگاهانه
wide awake U کاملا بیدار
wide angle U عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide angle U واید انگل
wide-awake U مراقب
wide angle U عدسی گسترش
wide angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
wide-awake U سرحال
wide-awake U مسبوق
wide-awake U هشیار اگاه
wide-awake U هوشیار
wide-awake U کاملا بیدار
wide awake U سرحال
wide awake U مراقب
wide awake U مسبوق
wide awake U هشیار اگاه
wide awake U هوشیار
wide-angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
wide-angle U عدسی گسترش
wide eyed U دارای چشم گشاد
wide eyed U متعجب
wide eyed U حیرت زده
wide-eyed U دارای چشم باز
wide-eyed U دارای چشم گشاد
wide-eyed U متعجب
wide-eyed U حیرت زده
wide mouthed U دهن گشاد
is of a wide distribution U درخیلی جاهاپیدا میشود بسیارفراوان است
wide eyed U دارای چشم باز
it is of a wide distribution U در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
wide-angle U واید انگل
wide-angle U عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
to give wide berth to U کناره گیری کردن از
wide flange beam U تیر بال پهن
to give wide berth to U دوری کردن از
wide area network U شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
wide area network U شبکه گسترده
give a wide birth to <idiom> U دورنگهداشتن از
wide area network U شبکه راه دور
wide flanged beam U تیراهن لبه پهن
She stared at him with wide eyes. U با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
To walk with ones feet wide apart. U گشاد گشاد راه رفتن
wide area network U شبکه بلند پوشش
wide-angle lens U لنززاویهعریض
wide arm handstand U بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
wide strip mill U دستگاه نورد نوار پهن
wide area telephone service U سرویس تلفنی گسترده
The field is wide open . It is up to you to take up the challenge . U بیا این گوی واین میدان
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com