Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
We had a nice long walk today.
U
امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nice looking
U
قشنگ
nice
U
نجیب
nice
U
مودب
nice
U
خوب
nice
U
دلپسند
nice
U
نازنین
She looks nice.
U
او
[زن]
زیبا است.
nice looking
U
خوش نظر
nice looking
U
دلکش
We all think he is very nice.
U
ما همه فکر می کنیم که او
[مرد]
آدم خوبی است.
nice
U
دلپذیر مطلوب
She looks nice.
U
او
[زن]
خوشگل است.
Nice and smooth.
U
صاف وصوف
No more Mr. Nice Guy!
<idiom>
U
دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم!
[اصطلاح روزمره]
you are a nice person
U
عجب ادمی هستید
what a nice man he is!
U
چه ادم خوبی است !
a nice guy
U
آدم خوبی
a nice guy
U
مرد خوبی
So what's today?
U
امروز چه خبر
[تازه ای]
است؟
[اصطلاح روزمره]
I need them today.
من آنها را امروز میخواهم.
today
U
امروز
It doesnt look nice . It is useemly.
U
صورت خوشی ندارد
She has a lovely (nice) voice.
U
صدای قشنگه دارد
to be in a nice
[pretty]
pickle
<idiom>
U
بدجور در وضعیت دشواری بودن
[اصطلاح روزمره]
He is a priceless nice fellow .
U
آدم نازنین و قیمتی یی است
She has a lovely ( nice ) voice.
U
صدای قشنگه دارد
the car goes nice and fast
U
اتوموبیل بد نمیرود
the room is nice and warm
U
اطاق خوب گرم است
A nice cosy place .
U
جای گرم ونرم
How wonderful(nice,beautiful).
U
چه خوب ( چه عالی )
today of all days
U
از همه روزها امروز
[باید باشد]
Does it have to be today (of all days)?
U
این حالا باید امروز باشد
[از تمام روزها]
؟
He was not supposed to come today .
U
قرارنبود امروز بیاید
Today I took laxatives.
U
امروز مسهل خورده ام.
I'll be at home today .
U
امروز منزل خواهم بود
i have no work today
U
امروز کاری ندارم
What do you feel like having today?
U
امروز تو به چه اشتها داری؟
A week from today
U
هفت روز پس از امروز
I am very busy today .
U
امروز خیلی کار دارم
today of all days
U
مخصوصا امروز
She was off hand with me today.
U
امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
I weighed myself today .
U
امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time .
U
به ما خیلی خوش گذشت
He is a good ( nice ) fellow(guy)
U
اوآدم خوبی است
It is foul weather today .
U
امروز هوا خیلی گند است
Today is my lucky day.
U
امروز روز خوش بیاری من است
This is important, not only today, but also and especially for the future.
U
این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
It is a cool day today.
U
امروز هوا خنک کرده است
I am in a good mood today.
U
حالش بهم خورد
She wont show up today.
U
امروز پیدایش نمی شود
My voice is not clear today.
U
صدایم امروز صاف نیست
Today me, tomarrow thee.
<proverb>
U
امروز من,فردا تو .
I am in an exuberant mood today .
U
امروز خیلی کیفم کوک است
Never put off tI'll tomorrow what you can do today .
U
کار امروز را به فردا نیانداز
Have you had a blowle movement today ?
U
شکمتان امروز کار کرده ؟
Never put off till tomorrow what maybe done today.
<proverb>
U
آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
We wI'll be notified(informed)of the results today.
U
امروز جواب کار معلوم می شود
never put off till tomorrow what may be done today
<proverb>
U
کار امروز به فردا مفکن
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Can I go earlier today, just as a special exception?
U
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today .
U
کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
I dont feel like work today.
U
جویای حال ( احوال ) کسی شدن
To have a nice chit - chat. To exchange banters and repartees.
U
گل گفتن وگه شنیدن
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on.
U
طولش نده (زود باش )
walk out
U
کاری راناگهان ترک کردن
to go for a walk
U
گردش رفتن
go for a walk
U
گردش رفتن
walk out
U
اعتصاب کردن
walk off with
U
بلند کردن
walk (all) over
<idiom>
U
انجام هرکاری که دوست داشته باشه
walk off with
U
دزدیدن
to walk off
U
ناگهان رفتن
to take a walk
U
گردش کردن یا رفتن
do not walk
U
راه نروید
take me for for a walk
U
مرابه گردش ببرید
take a walk
U
گردش کردن
He can hardly walk.
U
بزور راه می رود
walk out on
U
قال گذاشتن
to walk in
U
قدم نهادن در
walk out
<idiom>
U
ناگهانی رفتن
walk away/off with
<idiom>
U
دزدیدن
to walk
قدم زدن
walk all over someone
<idiom>
U
براحتی برنده شدن
walk out on
U
خالی ازسکنه کردن
i know you by your walk
U
میشناسم
i know you by your walk
U
من شما را از گام برداری
walk-up
U
آپارتمان طبقهی اول
walk-up
U
بی آسانسور
walk-on
U
بازیگر فرعی
walk through
U
بررسی هر مرحله از یک نرم افزار
walk out on
U
ترک گفتن
to walk in
U
توآمدن
to walk off with
U
دزدیدن
to walk in
U
داخل شدن
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
to walk off with
U
ربودن
to walk away with
U
ربودن
walk
U
گردش پیاده گردشگاه
walk
U
گام معمولی اسب
walk
U
پیاده رو
walk
U
مسابقه راهپیمایی
to walk in
U
واردشدن
to walk away with
U
دزدیدن
walk
U
راه رو
to walk
U
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
walk
U
گردش کننده راه رونده
walk
U
راه پیما
walk
U
راه رفتن گام زدن
walk-ups
U
بی آسانسور
to walk around the block
U
دور بلوک خیابان راه رفتن
to walk fast
U
تندراه رفتن
walk of life
<idiom>
U
طرز زندگی کردن
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
to walk the plank
U
چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
parapet walk
U
سنگرقدم زدن
walk-ups
U
آپارتمان طبقهی اول
walk the plank
<idiom>
U
مجبور به استعفا شدن
walk-in wardrobe
U
راهرویجارختی
walk the plank
<idiom>
U
مجبور به ترک کشتی بوسیله دزدان دریایی
to walk . To go on foot.
U
پیاده رفتن
walk the floor
<idiom>
U
بیقرار بودن
walk back
U
شل کردن
walk on air
<idiom>
U
روی ابرها راه رفتن (ازخوشحالی)
walk back
U
به عقب خم شوید
to walk the boards
U
بازیگری کردن
cat-walk
U
راهرو باریک
to walk a bicycle
U
دوچرخه را با دست بردن
cat walk
U
راه رو اویخته
sheep walk
U
چراگاه گوسفند
to walk on eggshells
<idiom>
U
در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
milk walk
U
دور
code walk through
U
گردش درطول برنامه
cock of the walk
U
پهلوان میدان
side walk
U
پیاده رو
walk of life
U
پیشه
walk of life
U
شغل
gravel walk
U
سنگ فرش
milk walk
U
گشتی که شیر فروش میزند گشت
cat walk
U
تک گذر
cat walk
U
ادم رو
gravel walk
U
جاده سنگ فرش
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
U
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
covered parapet walk
U
گذرگاهسنگرسرپوشیده
To walk with ones feet wide apart.
U
گشاد گشاد راه رفتن
Lets go for a walk ( stroll) .
U
برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
To walk with firm steps .
U
با قدمهای محکم راه رفتن
He is trying to run before he has learned do walk.
<proverb>
U
او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
To sit (walk) straight.
U
راست نشستن ( راه رفتن )
learn to walk before yaou run.
<proverb>
U
قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
Lets walk to the edge of water.
U
بیا تا لب آب قدم بزنیم
You cannot make a crab walk straight .
<proverb>
U
نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
long
U
مدت زیاد
long-
U
کشیده
long-
U
مدید
long little
U
پاینده باد
as long as
U
ازوقتی که
long-
U
مناسب بودن
long-
U
طی مسافت زیاد توپ
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
:اشتیاق داشتن
long
U
مدید
long-
U
دیر گذشته ازوقت
not long a
U
مدتی نگذشته است
not long a
U
چندوقت پیش
not long a go
U
چندی پیش
long little
U
زنده باد
long-
U
طولانی طویل
long-
U
دراز
long
U
مناسب بودن
so long as
U
مادامی که بشرطی که
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
:اشتیاق داشتن
long
U
دیر گذشته ازوقت
so long
U
بامیددیدار
so long as
U
تاوقتی که
long
U
طولانی طویل
long
U
دراز
very long
U
شعاع عمل زیاد
long
U
طی مسافت زیاد توپ
long
U
توپ بلند به اوت
long
U
طولانی
See you again . So long.
U
به امید دیدار
long
U
بلند
To wish (long) for something.
U
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
long off
U
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
long on
U
موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
not long a go
U
همین تازگی ها
long
U
کشیده
so long
U
خدا حافظ
very long
U
برد خیلی زیاد
long-
U
توپ بلند به اوت
long a go
U
مدتی پیش
it will not take long
U
مدت زیادی نمیخواهد
it will not take long
U
طولی
long course
U
استخر 05 متر
I've known her at least as long as you have.
U
آشنایی من با او
[زن]
کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او
[زن]
است.
it will not take long
U
نخواهدکشید
for long
U
مدت زیادی
for long
U
خیلی
get a long with you
U
بروپی کارت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com