Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Turn left at the traffic lights.
از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
traffic lights
U
چراغ راهنمایی
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
U
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
left turn
U
به چپ چپ
left about turn
U
عقب گرد
left turn
U
حرکت به چپ به سمت چپ چرخیدن
to turn left
[right]
U
به چپ
[راست]
پیچیدن
Please turn left now.
U
لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
No left
[right]
turn!
U
گردش به چپ
[راست]
ممنوع!
Turn left at the next corner.
سر پیچ بعدی به چپ بپیچید.
to make a turn to the left
[right]
U
به چپ
[راست]
پیچیدن
She was left out in the cold . she was left high and dry .
U
سرش بی کلاه ماند
He was sitting on my left (left side)
U
طرف چپ من نشسته بود
to turn
[to turn off]
[to make a turn]
U
پیچیدن
[با خودرو]
I am left out . I am left out in the cold .
U
کلاهم پ؟ معرکه است
lights
U
ریه جانوران
According to my lights .
U
تا آنجا که عقلم قد می دهد
lights out
U
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
lights out
U
ساعت خواب
lights
U
شش
side lights
U
چراغ دریانوردی طرفین ناو
red lights
U
چراغ سمت چپ
pilot lights
U
پیلوت
indicator lights
U
نورهایراهنما
brake lights
چراغ های ترمز
tail lights
U
چراغ عقب ماشین
gas lights
U
نور یا روشنایی گازی
gas lights
U
چراغ گازی
side lights
U
چراغهای طرفین ناو
red lights
U
چراغ خطر
front lights
U
چراغهایجلو
rear lights
U
چراغهایعقب
red lights
U
چراغ قرمز
southern lights
U
شفق جنوبی
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all.
U
آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
leading lights
U
عضو مهم
leading lights
U
شمع محفل
leading lights
U
چشم و چراغ
pilot lights
U
افروزک
pilot lights
U
شمعک
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
northern lights
U
نور فجر شمالی
list of lights
U
کتاب چراغها
battle lights
U
چراغهای جنگی
battle lights
U
چراغ خاموشی شبانه
breakdown lights
U
چراغهای عدم کنترل
northern lights
U
سپیده شمالی فجر شمالی
riding lights
U
چراغ لنگر
contact lights
U
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
warning lights
U
چراغهشدار
fairy lights
U
چراغهایتزئینیرنگی
high lights
U
موضوعات مهم مطالب مهم
high lights
U
نکات مهم
bright lights
U
شهربازیبزرگیکهدرآنوسایلبازیزیادیدرآنیافتمیشود
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
polar lights
U
نورقطبی
battle lights
U
چراغ پلیس
The lights of the aircraft were blinking.
U
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
dipped headlights
[lights]
[British English]
U
نور پایین
[خودرو]
dimmed headlights
[lights]
[American English]
U
نور پایین
[خودرو]
traffic
U
مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic
U
داده پیام دریافتی
traffic
U
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic
U
تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic
U
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
one-way traffic
U
عبوریکطرفه
two-way traffic
U
محلعبوردوطرفه
through traffic
U
عبور یکسره
traffic
U
تردد کردن
through traffic
U
ترافیک ترانزیتی
through traffic
U
امد و رفت ترانزیتی
through traffic
U
شد امد ترانزیتی
traffic
U
امد و شد حمل و نقل
traffic
U
رفت و امد
traffic
U
عبور و مرور
traffic
U
امد و رفت
traffic
U
امد وشدکردن
traffic
U
کالا
traffic
U
داد وستدارتباط کسب
traffic
U
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic
U
امد وشد رفت وامد
traffic
U
شد وامد
traffic
U
تجارت غیرقانونی
traffic
U
ترافیک
traffic
U
امد و شد
traffic
U
مخابره
traffic
U
تجارت هدایت شده
traffic
U
انتقال دریانوردی
traffic
U
نقل
traffic
U
گذشتن
traffic
U
حرکت سیر
traffic
U
مبادله کالا
traffic
U
تجارت
traffic
U
تجمع مدافعان
traffic
U
رفت و امد وسایل نقلیه
left d.
U
نظام به چپ
right and left
U
ازهرسوبهرسو
i took up where he left
U
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
left
U
ضربه چپ
to be left
U
ماندن
to be left
U
زیاد امدن
KEEP LEFT
U
از سمت چپ حرکت کنید.
left
U
: چپ درطرف چپ
left
U
جناح چپ
keep to the left
U
دست چپ بروید
left
U
: زمان ماضی فعل leave
left inner
U
بازیکنمهاجمچپ
nothing was left over
U
چیزی باقی نماند
left$
U
تابع $LEFT در زبان BASIC
nothing was left over
U
چیزی زیادنیامد
on the left
<adv.>
U
سمت چپ
left over
U
زیاد امده
from right and left
U
از چپ وراست
left
<adv.>
U
سمت چپ
left over
U
باقی مانده
My name has been left out .
U
اسم من از قلم افتاده است
She just left ( went ) . off she went .
U
گذاشت ورفت
outside left
U
گوش چپ
on the left
U
در سمت چپ
to the left
<adv.>
U
سمت چپ
from right and left
U
از هر سو
generated traffic
U
شد امد ایجادی
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
stop-and-go traffic
U
ترافیک سپر به سپر
railway traffic
U
امد و شد راه اهن
freight traffic
U
رفت و امد بار
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
traffic lanes
U
خطترافیک
gyratory traffic
U
امد و شد چرخنده
gyratory traffic
U
شد امدچرخشی
dense traffic
U
ترافیک سنگین
inbound traffic
U
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
railway traffic
U
عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
air traffic
U
رفت و آمد هواپیمایی
road traffic
U
امد وشد خیابان
traffic designer
U
نقشه کش رفت و امد
tidal traffic
U
شد امدنابرابر
tidal traffic
U
امد و شد ناقرینه
public traffic
U
رفت و امد همگانی
traffic cut
U
تقاطع دو جریان عبور و مرور
telephone traffic
U
ترافیک تلفنی
telecommunication traffic
U
ترافیک مخابرات
road traffic
U
ترافیک جاده ترافیک خیابان
motor traffic
U
رفت و امداتومبیلها
motor traffic
U
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
local traffic
U
رفت و امد محلی
inbound traffic
U
مسیر خارج از کشور
induced traffic
U
ترافیک القایی
heavy traffic
U
ترافیک سنگین
traffic jam
U
ترافیکوراهبندانسنگین
traffic warden
U
فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
road traffic
U
رفت و امد خیابان
telecommunication traffic
U
ترافیک ارتباطات
outgoing traffic
U
جاده به راستای بیرونی
traffic density
U
تراکم عبور و مرور
street traffic
U
رفت و آمد
[مثال در جاده یا خیابان]
traffic induit
U
شد امد القایی
traffic intensity
U
شدت عبور و مرور
street traffic
U
ترافیک
[جاده]
traffic island
U
بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
to direct traffic through
U
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
eligible traffic
U
عبور و مرور مجاز
traffic lane
U
مسیر عبور و مرور
turning traffic
U
ترافیک پیچ دار
traffic density
U
شدت عبور و مرور
traffic density
U
تراکم امد و شد
traffic density
U
فشار امد وشد
traffic density
U
سنگینی شد امد
to regulate the traffic
U
[جریان]
ترافیک را کنترل کرن
traffic density
U
پرپشتی شد امد
traffic flow
U
کشش ترافیک
traffic flow
U
کشش عبور ومرور
traffic induit
U
ترافیک القایی
moving traffic
U
ترافیک در حال حرکت
traffic lane
U
خط شد امد
traffic lane
U
یک خط جاده برای یک مسیر
traffic signal
U
چراغ راهنمایی
traffic signal
U
نشانه روشن
traffic stream
U
جریان امد و شد
traffic stream
U
جریان رفت و امد
traffic stud
U
سنگ راه
traffic stud
U
گلمیخ چهارگوش
traffic volume
U
حجم امد و شد
traffic volume
U
بار شد و امد
transit traffic
U
عبور ترانزیتی
traffic circles
U
دایرهی یک طرفه
traffic signal
U
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
traffic sign
U
علامت عبور و مرور
traffic paint
U
خط کشی راه
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
traffic peak
U
تیزه شد امد
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
traffic release
U
ساعت عبور ازاد خودروها
traffic sign
U
تابلو علایم
traffic sign
U
لوحه نشانه گذاری
traffic sign
U
تابلو نشانه گذاری
traffic circle
U
دایرهی یک طرفه
traffic density
U
تکاشف عبور و مرور
container traffic
U
تراکم حمل و نقل کانتینرها
density of traffic
U
تراکم ترافیک
density of traffic
U
پر پشتی امد و شد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com