Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
U
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rainy
U
تر رگبار گرفته
rainy
U
بارانی
rainy
U
پر باران
rainy
U
خیس
the rainy season
U
بارندگی
rainy year
آبسال
the rainy season
U
موسم
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare
U
تهیه کردن
prepare
U
اماده کردن
prepare
U
تدارک دیدن پستاکردن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
to prepare something
U
چیزی را آماده کردن
[آشپزی]
prepare
U
اماده شدن ساختن
prepare
U
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
to prepare
[for]
U
آماده شدن
[به یا برای]
to prepare for war
U
اماده جنگ شدن
prepare for action
U
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
to prepare for war
U
برای جنگ اماده شدن
to prepare for war
U
تدارک جنگ دیدن
prepare mortar
U
تهیه ملات
prepare mortar
U
ساختن ملات
prepare for action
U
حاضربه جنگ کردن
It's time to prepare the meal.
U
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
To prepare something. To get somethings ready.
U
چیزی را حاضر کردن
To pave the way . To prepare the ground.
U
زمینه رافراهم ( هموار) کردن
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
provide
U
دردسترس قراردادن دراختیارقراردادن
provide
U
مقرر داشتن
provide
U
تهیه کردن
provide
U
اماده کردن
provide
U
وسیله فراهم کردن
provide
U
توشه دادن
provide
U
عرضه کردن
provide
U
تدارک دیدن
provide
U
تهیه دیدن
to provide against
U
جلوگیری کردن
to provide against
U
پیش بندی کردن
To lay (set,prepare)the table.
U
سفره ؟( میز ) را چیدن
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
U
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
the lord will provide
U
خدا میرساند
the lord will provide
U
خداوسیله خواهد ساخت
provide for in the budget
U
در بودجه پیش بینی کردن
to provide for old age
U
برای پیری تهیه کردن
to provide for old age
U
پیش بینی روزگارپیری را کردن
to provide for one's family
U
خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to give
[provide]
somebody
[some]
information
U
به کسی آگاهی دادن
to fail to provide an answer
U
درماندن در دادن پاسخ
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
save all
U
تور
save all
U
چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
save all
U
قلک
save all
U
ادم خسیس
save off
U
مساوی
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
save all
U
توربندی بین ناو و اسکله
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
save that
U
الا اینکه
save
U
صرفه جویی کردن
save
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
U
نجارت دادن
save for
<prep.>
U
غیراز این
save for
<prep.>
U
سوای
save
U
نجات دروازه
save
U
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
save
U
محل ذخیره سازی موقت درحافظه اصلی که برای ثباتها و داده کنترلی به کارمی رود
save for
<prep.>
U
بجز این
save
U
نجات دادن پس انداز کردن
save
U
ذخیره کردن
save
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
Save this for me, please!
U
لطفا این را برای من نگه دار!
save
U
اندوختن
save
U
پس انداز کردن
all save one
U
همه به جز یکی
save
U
فقط بجز
save that
U
جز اینکه
save
U
بجزاینکه
save
U
نگهداشتن
save
U
حفظ کردن
to save for retirement
U
برای بازنشستگی پس انداز کردن
to save one's brath
U
دم نزدن
kick save
U
نجات دروازه با پای دروازه بان
He did it to save his face.
U
برای حفظ آبرواینگار راکرد
save money
U
پس انداز کردن
save money
U
به دقت خرج کردن
save one's face
<idiom>
U
به روی خود نیاوردن
save the day
<idiom>
U
به پیروزی وموفقیت دست یافتن
save one's breath
<idiom>
U
به صرفت است که ساکت باشی
save face
<idiom>
U
خرید آبرو ،نگهداشتن آبرو
To save . To economize.
U
صرفه جوئی کردن
to save ones face
U
ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
to save one's neck
U
از دار رهایی یافتن
propensity to save
U
گرایش به پس انداز
marginal propensity to save
U
میل نهائی به پس انداز
No one needed to know save herself / outside herself
[American E]
.
U
به غیر از او
[زن]
هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
to save
[to disk/DVD etc.]
U
حفظ کردن
[روی دستگاه دیسک سخت یا دی وی دی]
[رایانه شناسی]
average propensity to save
U
y/s= APS
average propensity to save
U
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
A prophet is not without honour, save in his own c.
<proverb>
U
یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
save one's neck/skin
<idiom>
U
نجات خوداز خطر ومشکل
to save bot cash
U
نقد فروختن
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
emergency
U
اورژانس
emergency
U
ناگه اینده اورژانس
emergency
U
اضطرار
emergency
U
فوریت
emergency
U
اضطراری
emergency
U
ضروری
emergency
U
فوق العاده اضطراری
emergency
U
غیر منتظره حیاتی
emergency
U
مهم
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergency
U
وقت ضیق
emergency
U
امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency
U
حتمی
emergency
U
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency burial
U
تدفین اضطراری
emergency brake
U
ترمز اضطراری
emergency antenna
U
انتن اضطراری
emergency door
U
در خطر
emergency burial
U
دفن درمحل
emergency cryptosystem
U
سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency conditions
U
شرایط اضطراری
emergency complement
U
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency complement
U
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency cartridge
U
کارتریج اضطراری
emergency care
U
مراقبتهای فوری
emergency call
U
خبر یا مکالمه اضطراری
emergency air
U
هوای اضطراری
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
Accident and Emergency
U
اتاق عمل اورژانس
emergency admission
U
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
emergency works
U
کارهای اضطراری
state of emergency
U
حالت اضطرار
defense emergency
U
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
emergency shelter
U
پناهگاه اضطراری
emergency door
U
خروجی خطر
in case of emergency
U
درموقع تنگ وقت ضرورت
emergency relief
U
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief
U
رهایی از بلایا
emergency reaction
U
واکنش اضطرار
emergency ration
U
جیره فوق العاده
emergency ration
U
جیره اضطراری
emergency priority
U
تقدم اضطراری
emergency priority
U
تقدم فوری
emergency leave
U
سطح امادلازم برای بسیج
emergency operation
U
کارکرد
emergency operation
U
بهره برداری اضطراری
emergency repair
U
تعمیر اضطراری
emergency risk
U
ریسک اضطراری
in case of emergency
U
هنگام اضطرار
emergency valve
U
شیر اضطراری
emergency treatment
U
معالجه اضطراری
emergency treatment
U
معالجه اورژانس
emergency transmitter
U
فرستنده اضطراری
emergency switch
U
کلید اضطراری
emergency station
U
محل اضطراری
emergency scramble
U
رهگیری اضطراری
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هواپیماها
emergency risk
U
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
Where is the emergency exit?
U
در خروج اضطراری کجاست؟
emergency loading
U
بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency lighting
U
روشنایی اضطراری
emergency leave
U
سطح اماد اضطراری
emergency leave
U
مرخصی اضطراری
emergency establishment
U
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
emergency lamp
U
لامپ اضطراری
emergency services
U
اورژانس
emergency exit
U
خروج اضطراری
emergency drill
U
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency fund
U
وجوه اضطراری
emergency exit
U
در خروج اضطراری
emergency measure
U
سنجش اضطراری
emergency maintenance
U
نگهداشت اضطراری
emergency loading
U
بارگذاری فوق العاده
emergency regulator
U
تنظیمکنندهفوری
emergency door
U
دراضطراری
emergency conning position
U
پل فرماندهی اضطراری
to declare a state of emergency
U
اعلان کردن حالت اضطراری
emergency room
[American E]
[e.r.]
[ER]
U
اتاق عمل اورژانس
emergency push button
U
تکمه اضطراری
emergency brake equipment
U
تجهیزات ترمز اضطراری
air defense emergency
U
وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency medical tag
U
کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
emergency power supply
U
منبع قدرت اضطراری
emergency generator set
U
دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency support vessel
U
کشتیپشتیبانیفوری
path
[corridor]
for emergency vehicles
U
راه
[باز شده در جاده]
برای وسایل اورژانس
emergency medical treatment room
U
اتاق عمل اورژانس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com