English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To make a forcible entry into a building. U بزور وارد ساختمانی شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forcible entry U ورود عدوانی
forcible entry U هتک حرمت منازل
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
forcible entry and detainer U ید عدوانی
make an entry U وارد کردن
to make an entry of U کردن
to make an entry of U وارد
make an entry U ثبت کردن
to make an entry of U ثبت
forcible U قوی
forcible U موثر
forcible U شدید
forcible U اجباری
forcible U عدوانی
forcible de ainer U ضبط یا تصرف عدوانی
forcible feeble U ادم ضعیفی که لاف زورمندی زند
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
To make money. To make ones pile. U پول درآوردن ( ساختن )
entry U آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry U اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry U موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry U نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry U در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry U ورود راهرو
entry U مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
no entry U ورودممنوع
re entry U ورود
re entry U اعاده تصرف
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U ورود
re-entry U اعاده تصرف
re-entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
entry U عمل ورودی
entry U چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry U ثبت دردفتر ثبت
entry U مدخل
entry U راه راهرودر
entry U ورود
entry U ادخال
entry U دخول
right of entry U حق ورود
entry U فقره
entry U شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry U قلم
entry U ثبت
entry U نقطه شروع پرش یا چرخش
entry U شرکت کننده
customs entry U افهار یا اعلام ورود به گمرک
entry group U گروه واجد شرایط
entry instruction U دستورالعمل دخول
data entry U ثبت داده ها
entry side U جهت دخول
data entry U ثبات داده ها ورود داده ها
deffered entry U ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
double entry U دفتر داری مضاعف
double entry U سیستم دفترداری دوبل
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry condtion U شرط دخول
entry block U کنده مدخل
ease of entry U سهولت ورودبه یک صنعت
ease of entry U سهولت ورود
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry door U در ورودی
entry keydoard U صفحه کلیدورودی
entry line U سطر ورودی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry keydoard U صفحه کلید ادخال
entry side U جهت ورود
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
home use entry U اعلامیه مصرف
home use entry U اعلامیه مصرف شخصی
key entry U دخول کلیدی
entry doors U در های ورودی
entry door U در جلویی [ساختمان]
bill of entry U افهارنامه ورودی
bill of entry U افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
barrier to entry U منع ورود به صنعت
entry door U ورودی
data entry U داده دهی
entry point U نقطه دخول
entry plan U طرح دخول به سر پل
entry point U نقطه ورود
cost to entry U هزینه ورود
port of entry U مرز ورود کالا یا فرد به کشور
port of entry U بندر مقصد
feet-first entry U پرشسیخی
single entry U حسابداری فردی
port of entry U بندرمحل ورود
head-first entry U پرشباسر
single entry U حسابداری ساده
post entry U ثبت پس از موقع
portfolio entry U قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
lobby-entry U راهرو
undefined entry U فقره تعریف نشده
gable-entry U راهروی ورودی
lobby-entry U مدخل
building U بنا
building U عمارت دیسمان
building U ساختمان
entry level jobs U شغلهای غیر تخصصی
forceble entry and detainer U هتک حرمت منازل
data entry specialist U متخصص داده دهی
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
customs entry form U افهارنامه گمرکی
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
double entry table U جدول دو سویی
double entry bookkeeping U حسابداری دوبل
remote job entry U وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
remote job entry U ادخال کار از دور
direct data entry U داده دهی مستقیم
data entry operator U متصدی داده دهی
data entry mode U حالت ثبت داده ها
data entry form U فرم ورودی داده ها
data entry device U دستگاه داده دهی
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
law of prior entry U قانون تقدم ورود
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
end lobby-entry U مدخل
clear-entry key U کلیدصفحههوشیار
to demolish a building U متلاشی کردن ساختمانی
ship building U کشتی سازی
to pull down a building U متلاشی کردن ساختمانی
public building U بنای همگانی
to tear down a building U متلاشی کردن ساختمانی
to break into a building U با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
site building U زمین زیربنا
to demolish a building U خراب کردن ساختمانی
industrial building U ساختمان صنعتی
to pull down a building U خراب کردن ساختمانی
building owner U صاحب کار
home building U ساختمان مسکونی
situation of a building U وضع قرارگرفتن بنا
the interior of a building U اندرون عمارت
to found a building U ساختمانی بینادکردن
to found a building U عمارتی برپاکردن
industrial building U بنای صنعتی
intelligent building U [ساختمانی با سرویس هوشمند]
framed building U ساختمان تیر پایهای
Industrialized building U [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
house building U ساختمان مسکونی
gigantic building U ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
machine building U ماشین سازی
situation of a building U موقعیت ساختمان
to tear down a building U خراب کردن ساختمانی
building line U خط کناری ساختمان
office building U ساختمان اداری
site building U زمین ساختمانی
nest building U لانه سازی
to shift to the new building U اسباب کشی کردن
main building U ساختمان اصلی
model building U الگوسازی
exhibition building U ساختمان نمایشگاه
height of building U بلندی ساختمان
turbine building U ساختمانتوربین
apartment building U ساختمان اپارتمانی
building blocks U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks U بنا کنده
building connection U انشعاب ساختمان
building construction U معماری
building block U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building construction U روسازی
building costs U هزینههای ساختمان
building block U بنا کنده
building block U کنده ساخت
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building blocks U کنده ساخت
building component U اجزای ساختمان
body building U بدنسازی
bridge building U پل سازی
slab building U ساختلوح
service building U ساختمانسرویس
reactor building U ساختمانرآکتور
building society U شرکتوام دهندهمسکن
building contractor U پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
containment building U ساختمانمحدودشده
sick building U اشارهبهساختمانهایمدرن
administrative building U ساختماناداری
They bombarded the building. U ساختمان رابه توپ بستند
tower building U ساختمان برجی
body building U ورزش زیبایی اندام
road building U جاده سازی
body building U پرورش اندام
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
administration building U قسمت اداری
building inspectorate U دفتر نقشه کشی
body-building U بدنسازی
building system U سیستم ساختمان
building system U اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
building site U کارگاه ساختمانی
building sites U عرصه
building unit U واحد ساختمانی
building unit U جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building up alloy U الیاژ مخصوص روکش کاری
building up of generator U پیش تحریک مولد
building work U کار ساختمانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com