English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
implement U به کاربردن
implement U اجرا کردن
implement U اجراء کردن تکمیل کردن
implement U ایفاء کردن
implement U انجام دادن
implement U انجام
implement U اسباب اجراء
implement U ابزار
implement U افزار
implement U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
implement U به اجرا در آوردن
implement U تحقق بخشیدن
implement U انجام دادن
implement U اجرا کردن
implement U واقعیت دادن
implement U واقعی کردن
implement U عملی کردن
implement U به انجام رساندن
implement U الت
implement U تکمیل کردن
implement U صورت دادن
implement U جامه عمل پوشاندن
project U طرح یا پیشنهاد کردن
project U پروژه پروژه افکندن
project U کاربرنامه ریزی شده
project U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
project U پیشنهاد پلان
project U پروژه
project U نقشه
project U طرح
project U پرتاب کردن
project U پیش افکند
project U پیش افکندن
project U برجسته بودن
project U طرح ریزی کردن
project U نقشه کشیدن
project U پیشنهاد کردن
project U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project U طرح نقشه
project U تصورکردن تصویر کردن
project U فاهر کردن نشان دادن
scale of project U وسعت طرح
project selection U گزینش طرح
research project U طرح پژوهشی
scale of project U اندازه طرح
to shunt a project U کنارگذاشتن یک پروژه
housing project U تهیهمسکن
The project fell through ( got nowhere). U این طرح بجایی نرسید
There is a hitch in this project. U این طرح یک جایش گیر دارد
project selection U انتخاب پروژه
project section U بخش تهیه طرحها
project section U بخش تهیه پروژه ها
project manager U مدیر طرحها
project manager U مدیر پروژه
project appraisal U ارزشیابی پروژه
project appraisal U ارزشیابی طرح
project control U کنترل پروژه
project evaluation U ارزیابی طرح
project loans U قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
project loans U قرضههای مربوط به پروژه ها
project library U کتابخانه پروژه
project manager U مدیر پروژه ها
project schedule U زمان بندی پروژه
project planning U نقشه کشی ساختمان
project plan U طرح پروژه
project method U روش اموزش طرحی
features of project U اجزاء اصلی یک طرح
economic life of a project U دوره اقتصادی طرح
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
The project was terminated as of July 1. U پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
long term project U پروژه طویل مدت
When we get this project off the ground we can relax. U وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
project technical report U گزارش فنی طرح
project technical report U گزارش فنی پروژه
multi prupose project U طرح چند منظوره
water utilization project U پروژه بهره برداری از منابع اب
The project is not fully developed yet. U این طرح هنوز پخته وآماده نیست
project management system U سیستم مدیریت پروژه
Public opinion is against the project. U عقیده وآراء عمومی برضد این طرح است
project management program U برنامه مدیریت پروژه
To carry out . To implement . To carry into action . U عمل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com