Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To fly into a rage. To foly off the handle.
U
آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rage
U
دیوانگی
out rage
U
بی حرمتی
rage
U
شورش
rage
U
طغیان
rage
U
غضب کردن شدت داشتن
rage
U
میل مفرط خشمناک شدن
rage
U
غضب خروشیدن
rage
U
خشم
fall into a rage
U
از جا در رفتن
frenzied rage
U
خشم جنون امیز
he has a rage for money
U
برای گرد کردن پول شهوت
the rage of the wind
U
طغیان باد
he has a rage for money
U
دارد
It is in vogue . It is the rage .
U
مد روزاست
work into rage
U
خشمناک شدن
to fly into a rage
U
ازجادر رفتن غضبناک شدن
to work into rage
U
بغضب دراوردن
to fly into a rage
U
خشمگین شدن
to fall into a rage or passion
U
خشمگین شدن ازجادر رفتن
to fall into a rage or passion
U
اتشی شدن
to fall into a rage or passion
U
بخشم امدن
This new dance at the discotheques is all the rage .
U
این رقص جدید دردیسکو تک ها مد روز شده است
handle
U
گیره
to handle something
U
چیزی را تحت کنترل آوردن
[وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle
U
وسیله لمس
this will a for a handle
U
بدرمن نمیخورد
take-up handle
U
دستهسوارکننده
handle
U
شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
the handle to one's name
U
لقب
this will a for a handle
U
بکارمن نمیخورد
handle
U
دسته
handle
U
مانور کردن
handle
U
دستگیره
handle
U
قبضه شمشیر
handle
U
دستکاری کردن
handle
U
دست زدن
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle
U
دسته گذاشتن
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
handle
U
سروکارداشتن با
handle
U
بکار بردن
handle
U
دست زدن به
handle
U
احساس بادست
handle
U
اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle
U
گیره نگهدارنده
handle
U
ضامن دستگیره
handle
U
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle
U
دست داشتن دسته
handle
U
سیم بین چکش و دستگیره
handle
U
با دست عمل کردن
handle
U
خرید و فروش کردن
fly off the handle
<idiom>
U
از کوره در رفتن
to handle something with care
U
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
turning handle
U
دستهچرخشگر
half handle
U
نیمدسته
pull handle
U
دستهکشش
elevating handle
U
دستهبالابر
door handle
U
دستگیرهدر
cross handle
U
ضامنضربدری
charging handle
U
دستهینشانگیر
grab handle
U
دستگیره
grip handle
U
جادستی
traversing handle
U
دستهعرضی
types of handle
U
انواعدسته
door-handle
U
اهرم در
door-handle
U
دستگیرهدر
starter handle
U
دستهآغازگر
side handle
U
دستهجانبی
shaped handle
U
دستهحالتدهنده
safety handle
U
دستهایمنی
retractable handle
U
دستهجمعشو
lifting handle
U
دستهبلندکننده
knob handle
U
دکمهدستی
insulated handle
U
دستهعایقدار
The handle of the bucket has come off.
U
دسته سطل کنده شده
gun handle
U
دستهتلمبه
guide handle
U
دستهیراهنما
carrying handle
U
دستهحمل
carriage handle
U
دستگیرهحامل
balanced handle
U
دسته تعادل
knurled handle
U
دستگیره اج دار
jug handle
U
شکاف به عرض دست
scoop handle
U
مشته
handle bar
U
دسته موتورسیکلت
handle the ball
U
دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon
U
روقفلی دسته
handle escutcheon
U
روقفلی فرمان
handle bar
U
فرمان
handle bar
U
دسته دوچرخه
hammer handle
U
دسته چکش
file handle
U
دسته سوهان
crank handle
U
اهرم دستی
carrier handle
U
دسته حمل
carrier handle
U
دستگیره حمل
capstan handle
U
هندل
lever handle
U
دستگیره اهرم
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
the handle of the face
U
دماغ
pump handle
U
زیاد تکان دادن
star handle
U
دستگیره گردان
reshape handle
U
دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
the handle of the face
U
بینی
operating handle
U
دستگیره راه اندازی
auxiliary handle
U
دستهکمکی
operating handle
U
دستگیره کولاس
operating handle
U
دستگیره عامل
basket handle
U
گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
brake handle
U
ترمزدستی
anti-vibration handle
U
دستهضدلغزش
air brake handle
U
دستهترمزهوایی
The door – handle has broken off.
U
دسته درشکسته است
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
window winder handle
U
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
pistol grip handle
U
دستهنگهدارندهپیستون
oxygen control handle
U
دستهکنترلاکسیژن
interior door handle
U
دستهداخلدر
figure skiing handle
U
دستهچوباسکی
handle bar arm
U
دسته فرمان
inside door handle
U
دستگیره داخل درب اتومبیل
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
I can handle (cope with) hom.
U
از پس اوبرمی آیم
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com