English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stick out a mile U مثل روز روشن بودن
To be conspicuous. U انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
conspicuous U پیش امد
conspicuous U واضح
conspicuous U برجسته
conspicuous U توی چشم خور
conspicuous U اشکار
conspicuous U پدیدار
conspicuous U انگشت نما
conspicuous defect U نقض مشهود
conspicuous defect U عیب اشکار
marked U مشخص
marked U علامت دار
marked U نشاندار
it is marked with spots U نشان ان خالهایی است که دارد
pock marked U ابله دار
pock marked U ابلهای
pock marked U مجدر
It marked the beginning of a war. U این آغاز جنگ بود.
The football field must be marked out. U زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
marked levelling staff U میر مدرج
marked levelling staff U میر ترازگیری
mile U مقیاس سنجش مسافت
mile U مایل
mile U معادل 53/9061 متر
mile U میل
nautical mile U میل دریایی امریکامعادل 02/0806 فوت
air mile U میل هوایی
air mile U 6706 فوت
air mile U میل
aeronautical mile U میل هوایی
What's the charge per mile? U اجاره هر مایل چقدر است؟
nautical mile U مایل دریایی معادل 0581متر
nautical mile U مایل دریایی
nautical mile U میل دریایی
nautical mile U میل دریایی انگلیس معادل 0806 فوت
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
statue mile U میل قانونی 0825
statute mile U میل رسمی معادل 0825 فوت
statute mile U مایل رسمی
passenger mile U طول راه مسافرت به حسب میل
passenger mile U میل مسافرتی
mile ohm U مایل- اهم
metric mile U دو 0051 متر
to go the extra mile for someone <idiom> U [برای کسی ] کار تراشیدن [اصطلاح]
data mile U میل دریایی
data mile U میل
for a mile round U تا یک میل از هر سو
geographical mile U میل جغرافیایی
geographical mile U میل دریایی
geographical mile U مایل جغرافیایی
air mile U هوانوردی معادل 3301
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
It stickd out a mile. It is crystal clear . It is as clear as daylight. U مثل روز روشن است ( پرواضح است )
stick U چوب بازی هاکی
stick U چسباندن
stick U پیچ درکار تحمل کردن
to stick up U مقاومت کردن
stick U الصاق تاخیر
to stick up U تندنوشتن
to stick up U گردن فرازی کردن
to stick together U نسبت بیکدیگروفادار بودن
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
stick up for <idiom> U کمک کردن ،حمایت کردن
stick U چسبیدن
stick U چسبناک
stick U وضع چسبندگی
stick U چماق
stick around U درنگ کردن
stick-on U چسبنده چسبناک
he wants the stick U چوب میخواهد
stick U تردیدکردن
stick U هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
non-stick U ناچسبنده
stick U گروه پرنده
non-stick U تفلون
non-stick U نچسب
non-stick U ته لیز
non-stick U ناچسبان
stick with <idiom> U ماندن با
stick (someone) with <idiom> U ترک چیز ناخوشایندی
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
stick U یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
stick U وقفه
to stick up for U پشتی کردن
stick U تخته موج سواری شلاق
to stick up for U دفاع کردن از
stick U عصا
stick out U جلو امدن
stick up U برجستگی داشتن
stick to your last U برشته خود بجسبد
stick to your last U یا از حدخود بیرون نگذارید
stick U الصاق کردن چوب
stick U چوب بازی
to stick something U چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick U سوراخ کردن نصب کردن
stick U گیر کردن گیر افتادن
stick up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick U فرورفتن
stick-up U برجستگی داشتن
stick-up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
stick up <idiom> U دزدی مسلحانه
stick out U اصرار کردن
stick out U متحمل شدن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
to stick on [to] U چسباندن [روی چیزی]
stick out U پیش امدگی داشتن
yard stick U خط کش تاشو [ابزار]
yard stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
night stick U باتون
gear stick U دسته دنده اتومبیل
stick shift U دسته دنده
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
joss stick U چوب جاس
night stick U چوب باتون
to stick to one's guns U پای کاری محکم ایستادن
job stick U دسته بازی
stick plane U رنده با تیغه گرد
to stick in the throat U درگلوگیرکردن
size stick U الت اندازه گیری پا
size stick U قالب اندازه گیری
stick plane U رنده میله دار
to stick in ones gizzard U ناگواربودن
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
stick brush U قلم مو
to stick like a leech U مانند کنه چسبیدن
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
stick to your work U بکار خود مشغول باشید
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
swizzle stick U چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
swagger stick U باتون
polo stick U چوگان
swagger stick U چوب دستی کوچک
pogo stick U چوب پای فنردار
yard stick U خط کش [ابزار]
To drive all with the same stick . <proverb> U همه را با یک چوب راندن .
stick check U دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
carrot and stick <idiom> U قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
stick-in-the-mud U ادم عقب مانده
stick-in-the-mud U ادم کند
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
English stick U عصایانگلیسی
stick-in-the-mud U محافظه کار
stick-in-the-mud U طفره رو
stick-in-the-mud U بیعرضه
dipper stick U کاسه بیل
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
stick in the mud U محافظه کار
filter stick U لوله صافی دار
fish stick U فیله ماهی سرخ کرده
stick in the mud U ادم عقب مانده
stick in the mud U ادم کند
stick in the mud U طفره رو
stick in the mud U بیعرضه
composing stick U قالب حروف چینی
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
stick-in-the-mud <idiom> U گوشه عزلت برگزیدن
broom stick U دسته جاروب
To stick out ones chest. U سینه خود را بیرون دادن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
stick-ups U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
walking stick U عصا
walking stick U چوبدستی
walking stick U حشره راست بال امریکایی
stick-in-the-muds U محافظه کار
stick-in-the-muds U ادم عقب مانده
stick-in-the-muds U ادم کند
stick-in-the-muds U طفره رو
stick-in-the-muds U بیعرضه
stick to one's guns <idiom> U روی حرف خود ماندن
buff stick U چوبیکه چرم
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
gun stick U سنبه تفنگ
gun stick U میل سمبه تفنگ
folding stick U چسبدوطرفه
glue stick U چسبپمادی
goalkeeper's stick U چوبدروازهبند
ortho-stick U عصایهدایتگر
ingot stick U شمشه
quadruped stick U عصایچهارپایه
shed stick U چوبنخ
stick eraser U چوبپاککن
job stick U سکان هدایت دسته فرمان
player's stick U چوببازیکنهاکی
stick umbrella U چتردستهچوبی
stick shifts U دندهی دستی
shooting stick U صندلی عصایی
high stick U بالا بردن غیرمجاز چوب
hiking stick U دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
honing stick U سنگ تیغ تیزکنی
shooting stick U صندلی جمعشو و متحرک
stick insect U حشرهی چوب کبریت مانند
French stick U قرصدراز نازک نان
stick insects U حشرهی چوب کبریت مانند
stick shift U دندهی دستی
stick and ball model U الگوی گلوله و میله
To stick a poster on the wall. U اعلان به دیوار چسباندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com