English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To be in debt up to ones ears. U غرق بدهی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To be up to ones ears in debt. U تا خرخره درقرض بودن
Other Matches
It is for your own ears. U پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
ears U گوش
ears U شنوایی
ears U هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
all ears <idiom> U سراوپا گوش
ears U خوشه دار یاگوشدار کردن
ears U گوشه
ears U خوشه زائده
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
by the ears U مخالف
by the ears U در ستیزه
by the he and ears U بزور
ears U دسته
ears U گوشواره
to be all ears U سراپا گوش بودن
to p up the ears U گوشهاراتیزیاراست کردن
over he and ears U تاکردن
up to the ears U غرق سرا پا فرو رفته
My ears are ringing . U گوشم صدا می کند
wet behind the ears <idiom> U نابالغ ،دهانش بوی شیر میدهد
to set by the ears U باهم بدکردن باهم مخالف کردن
he is not yet dry behind the ears <idiom> U دهنش بوی شیر می دهد
to set by the ears U بهم انداختن
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
Walls are ears. <proverb> U دیوارها گوش دارند .
music to one's ears <idiom> U صدایی که شخص دوست دارد بشنود
to set by the ears U بهم درانداختن
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
walls have ears U دیوار
walls have ears U گوش دارد
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
my ears burn U گویی کسی از من سخن می گوید
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
I'm up to my ears with work. U خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
to grate on somebody's eyes [ears] U چشم های [گوش های] کسی را آزار دادن [چونکه ناپسند است]
From your lips to God's ears! <idiom> U امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
The sound rings in the ears. U صدا در گوش می پیچد
The dog pricked up his ears U سگ گوشهایش را تیز کرد
little pitchers have long ears U کودکان غالبا گوششان تیزاست
To set people by the ears. U مردم را بجان هم انداختن
little pitchers have big ears <idiom> U دیوار موش داره موش هم گوش داره
To box someones ears. U تو گوش کسی زدن
He is stI'll wet behind the ears. U هنوز دهانش بوی شیر می دهد
To bring something to someones ears . U مطلبی را به گوش کسی رساندن
To box someones ears . U تو گوش کسی زدن
To be all ears . To lend an avid ear . U سرا پ؟ گوش بودن
To lend ones ears . To listen attentively . U گوش فرادادن
debt U بدهی داشتن
to be in debt U بدهی داشتن
to be in debt U مقروض بودن
to get into debt U بدهی پیداکردن
to get into debt U وام پیداکردن
debt U وام
debt U قرض
debt U دین
debt U قصور
the d. of a debt U پرداخت بدهی
debt U بدهکاربودن
to get into debt U بدهکارشدن
debt U بدهی
debt U غین
in debt U بدهکار
debt cut U صرف نظر از بدهکاری
debt relief U صرف نظر از بدهکاری
funded debt U وام تنخواه دار
debt forgiveness U صرف نظر از بدهکاری
debt perpetrator U خطاکار در بدهی
debt perpetrator U مرتکب بدهی
debt relief U بخشش بدهکای
to run into debt U قرض بالا آوردن
debt rescheduling U تجدید نظر در شرایط وام
debt cut U بخشش بدهکای
debt forgiveness U بخشش بدهکای
verification of debt U تشخیص مطالبات
bad debt U طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
debt finance U افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
debt limit U حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
debt of honour U وام شرافتی
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
debt of nature U مرگ
debt of nature U اجل
debt of record U دین قانونی
debt of record U بدهی قانونی record of court محکوم به
debt outstanding U وام معوقه
debt service U پرداخت اصل و فرع
deep in debt U تا گردن زیر بدهی
up to the eyes in debt U تا گردن زیر بدهی
execution for debt U اقدام برای طلب وصول
debt enforcement U درخواست طلب وصول
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
debt collector U کارگزاروصول طلب
bad debt U طلب غیر قابل وصول
acknowladgement of debt U قبول بدهی
acknowledgement of debt U اقرار به بدهی
an active debt U بدهی با ربح
arrears of debt U دیون معوقه
attachment of debt U توقیف طلب
consolidated debt U بدهی یک کاسه شده
crown debt U وام بدولت
crown debt U طلب دولتی بستانکاری دولتی
debt advice U اعلامیه بدهکار
debt balance U مانده بدهکار
debt burden U بار بدهی
debt collector U وصول کننده طلب
floating debt U بدهی متغیر
funded debt U وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
good debt U طلب وصول شدنی
specialty debt U تعهدات مستند به اسناد رسمی
net debt U بدهی خالص
oxygen debt U بدهی اکسیژن
oxygen debt U وام اکسیژن
passive debt U وام بی بهره
payment of a debt U اداء دین
payment of an debt U وفاء دین
preferential debt U دین ممتازه
present debt U دین حال
private debt U بدهی خصوصی
proof of debt U دلیل طلب
proof of debt U سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
public debt U قرضه عمومی
public debt U بدهی دولت
run in debt U قرض بهم رساندن
national debt U قرض ملی
judgment debt U محکوم به مالی
immersed in debt U فرو رفته در فرض
immersed in debt U گرفتاربدهی
judgement debt U دادخواسته
national debt U قرضه ملی
national debt U بدهی ملی
indgement debt U محکوم به
judgement debt U محکوم به
discharging from an obligation or a debt U ابراء ذمه
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
to pay off a debt [mortgage] U بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
debt income ratio U نسبت قروض به درامد ملی
To be in the red . To contract a debt . U قرض بالاآوردن
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
debt collection for realisation U property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
national debt burden U بار قرضه ملی
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
debt due at a future time U دین موجل
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com