English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To assert oneself . To display ones merit . U خودی را نشان دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assert oneself U حقوق و امتیازات خود را بزوربدیگران قبولاندن
assert oneself U از حق خود دفاع کردن
To stand up to someone . To assert oneself. U درمقابل کسی قد علم کردن
assert U اثبات کردن
assert U ادعا کردن
assert U افهار قطعی کردن
assert U حمایت کردن ازاد کردن
assert U دفاع کردن از
assert one's rights U برای استیفای حق خود
To assert(stand)on ones rights. U حق وحقوق خود را مطا لبه کردن
To belittle one self . To make oneself cheap . To lower oneself . U خود را کوچک کردن (سبک حقیر پست )
merit U لیاقت استحقاق
merit U شایستگی
merit U شایسته بودن استحقاق داشتن
merit U سزاواری
he has much merit U بسیار شایستگی دارد
merit U مزیت
merit U استحقاق
he has much merit U خیلی قابلیت دارد
merit goods U کالاهای مطلوب
to merit reward U سزاوار پاداش بودن
merit rating U درجه بندی شایستگی
merit badge U نشانه هنر
merit system U نظام شایستگی نگر
merit goods U کالاهای ایده ال
To belittle oneself . To make oneself cheap. U خود را سبک کردن ( تحقیر نمودن )
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> U آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
self display U خودنمایی
self display U جلوه گری
b display U ارائه ب
f display U ارائه اف
g display U ارائه جی
i display U ارائهای
l display U ارائه ال
m display U ارائه ام
j display U ارائه جی
n display U ارائه ان
p display U ارائه پی
d display U ارائه دی
k display U ارائه کی
h display U ارائه اچ
c display U ارائه سی
display U نشان دادن ابراز کردن
display U نمایشگر صفحه نمایش
display U نمایاندن
display U نشان دادن اطلاعات
display U وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
display U ویترین
display U در معرض نمایش
display U اشکار کردن
display U نمایشگری
display U ارائه
display U جلوه نمایاندن
display U تظاهر
display U اشکارکردن نمایش
display U نمایش
display U نمایش دادن
plasma display U صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
display setting U تنظیمصفحهنمایش
heads up display U وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
RGB display U سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال و ورودی قرمز و سبز و آبی استفاده میکند تا اشعه تصویر را کنترل کند
text display U نمایشگرمتن
message display U نمایشپیغام
function display U نمایشگرتابع
graphic display U یک ترمینال کامپیوتر برای نمایش نقاشی ها و تصاویرروی یک صفحه
teletype display U نمایش تله تایپ
teletype display U نمایش تایپ راه دور
formatted display U نمایش شکل یافته
visual display U نمایش بصری
raster display U صفحه نمایش شبکهای
situation display U صفحه نمودار وضعیت افق دیدرادار
colour display U نمایشرنگ
plasma display U نمایش پلاسما
plasma display U نمایشگرپلاسمایی
display cabinet U بوفه
simultaneous display U نمایش سیمولتانه
pyrotechnic display U اتش بازی
raster display U نمایش محل تصویر
digital display U صفحهنمایشعددی
menu display U روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
marching display U وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
graphics display U نمایش گرافیکی
display console U پیشانه نمایشگر
display adapter U اداپتور صفحه نمایش
backlit display U واحد نمایش کریستال مایع که برای بهبودبخشیدن به شدت تصویرنور مناسبی دارد
backlit display U صفحه نمایش پشت نور
display surface U سطح نمایش
vector display U نمایش برداری
display menu U فهرست نمایش
display menu U فهرست انتخاب نمایشی
display image U نمای تصویر
display highlighting U جلوه دادن تصویر
display foreground U پیش نمای تصویر
display device U دستگاه نمایش
display cycle U چرخه نمایش
display controlled U نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
display console U کنسول نمایش
display background U زمینه نمایش
data display U داده نما
display architecture U معماری نمایشی
display terminal U پایانه نمایشگر
display board U تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
data display U داده نمایی
display unit U واحد نمایش
affect display U نمایش عاطفه
display unit U واحد نمایشگر
display type U نوع نمایش
display tube U لامپ نمایشگر
display terminal U ترمینال نمایش
display tolerance U میزان دقتی که با ان اطلاعات گرافیکی می توانند خروجی باشند
character mapped display U نمایش طرح دخشهای
digital frequency display U شمارهتکرارنمایش
plasma panel display U وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
liquid crystal display U صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
visual display unit U واحد نمایش دیداری
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
row number display U نمایشگرتعدادرجها
liquid-crystal display U نمایشکریستالمایع
language display button U دکمهنمایشگر
thin window display U نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
range bearing display U ارائه بی
touch sensitive display U صفحه نمایش حساس لمسی
refresh display cycle U زمان میان پیمایش پرتوالکترونی روی یک صفحه نمایش
alphanumeric display terminal U ترمینال نمایش الفبا عددی
plasma display panel U صفحه نمایش گازی
data display unit U واحد داده نما
flat panel display U صفحه نمایش مسطح
ibm /a display adapter U IBاداپتور نمایش A/4158
visual display unit U واحد نمایشگر بصری
graphic display resolution U وضوح نمایش گرافیکی
graphic display mode U مد نمایش گرافیکی
gas discharge display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display U صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
gas plasma display U صفحه نمایش پلاسمای گازی
gas plasma display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
full page display U نمایش تمام صفحه
enhanced graphics display U صفحه نمایش نگاره سازی پیشرفته
video display terminal U ترمینال نمایش تصویری
visual display terminal U ترمینال نمایش بصری
liquid crystal display U کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
monochrome display adapter U اداپتور نمایش تک رنگ
dial-type display U نمایشصفحهاعداد
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
video display unit U واحد نمایش تصویری
aperture/exposure value display U دهانهنمایشیمقدارنمایش
vector graphics display U بردار نمایش گرافیکی
alarm threshold display button U دکمهنمایشسرحدهشدار
glass-fronted display cabinet U بوفه
data display illumination button U دکمهنمایشگراطلاعات
liquid crystal display colour pigmented U صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
battery integration end radar display U وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
high resolution bit mapped display U تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
battery integration end radar display U equipment
to take oneself off U رفتان
to d. oneself up U بدن راراست نگاهداشتن
to take oneself off <idiom> U ترک کردن [رهسپار شدن ]
to take oneself off U دور شدن
to please oneself U برای خوش ایند خود
to keep oneself to oneself U ازامیزش بادیگران خود داری کردن
Keep oneself to oneself. U پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
to look oneself again U بهبود یافتن
to look oneself again U پشم بازی کردن
to f. oneself U بخود دلخوشی دادن
to keep oneself to oneself U کناره گیری ازمردم کردن
to f. oneself out U خودراسیرکردن
to f.to oneself U پیش خودتصورکردن
to d. oneself up U خودرا گرفتن
to let oneself go U غفلت کردن از خود
to a oneself to U ساختن احوال خودراوفق دادن
to a. oneself U مبادرت کردن
by oneself U به تنهایی
see for oneself U از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
to a oneself in U شرکت کردن یاشریک شدن
to a oneself for help U درخواست کمک کردن
to a. oneself U مشغول شدن اماده شدن
to a oneself for help U یاری خواستن
to a. oneself U سخن گفتن
to a oneself U خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
to let oneself go U کنترل از دست دادن
oneself U خود
look oneself again U بهبود یافتن
to a oneself to U سازش کردن
by oneself U تنها
oneself U خودشخص
oneself U نفس
oneself U در حال عادی
beside oneself U از خودبیخود
to come to oneself <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to throw oneself on U متکی شدن بر
to rouse oneself U بکارافتادن
to repeat oneself U تکرار شدن
to surfeit oneself U تپاندن
to rouse oneself U زرنگ شدن
to throw oneself on U تکیه کردن بر
to rouse oneself U ازتنبلی دست کشیدن
to surfeit oneself U پرخوردن
to station oneself U مقیم شدن
to squat oneself U چنباتمه زدن
to spruce oneself up U خودارایی کردن
to soak oneself U زیاد نوشابه خوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com