Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 31 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
They pinched my keys.
U
کلیدهایم رابلند کردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pinched
U
صورترنگپریدهبعلتسرماخوردگی
I am pinched for money.
U
دست وبالم تنگ است (تحت فشار مالی )
belly pinched
U
گرسنگی خورده
Her purse was pinched(stolen).
U
کیف پولش را زدند
control keys
U
کلیدهایکنترل
function keys
U
کلیدهاتابع
function keys
U
کلیدهایانجام وفایف
operation keys
U
کلیدهایعملیات
repeat keys
U
دکمههایتکرار
variation keys
U
کلیدهامختلف
Help me find my keys.
U
کمک کن کلیدهایم را پیدا کنم
A bunch of keys.
U
دسته کلید
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
power of the keys
U
اختیارات کلیسای پاپ
skeleton keys
U
کلیدی که چندین قفل را بازکند
skeleton keys
U
شاه کلید
master keys
U
کلید چندین قفل
master keys
U
قاعده کلی شاه کلید
shift keys
U
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift keys
U
کلید shift
arrow keys
U
مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
arrow keys
U
حرکت دهد
arrow keys
U
کلیدهای جهت
track search keys
U
کلیدهایجستجویزمان
shooting adjustment keys
U
دکمه
viewfinder adjustment keys
دکمه یابنده هدف
cursor control keys
U
کلیدهای کنترل مکان نما
cursor movement keys
U
کلیدهای جهت
cursor movement keys
U
کلیدهای حرکت مکان نما
pgup/pgdn keys
U
کلیدهای PgUp ,PgDn
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com