Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
They gave me permission by way of an exception ...
U
آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he gave us permission to stay
U
اجازه داد که بمانیم
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down .
U
اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
gave
U
قسمت سوم فعل give
i gave him some others
U
چندتای دیگر به او دادم
she gave me a kiss
U
مرابوسید
He gave us to understand that he would help us.
U
او
[مرد]
وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
He was frightened and gave in.
U
ترسید وجا زد
he gave an a of the battle
U
گزارش ان جنگ راشرح داد
he gave me a piece of a
U
پندی بمن داد
he gave me a piece of a
U
مشورای بمن داد
he gave me a sign to go
U
اشاره کرد که بروم
she gave me a kiss
U
برروی من بوسه داد
i gave up the idea
U
ازان خیال صرف نظر کردم
i gave up the idea
U
از ان خیال منصرف شدم
she gave me a kiss
U
مرابوسه زد
to ask permission
U
اذن گرفتن
by permission of
U
با اجازه
asking for permission
U
استجازه
to ask
[someone]
for permission
U
[از کسی]
اجازه گرفتن
to ask permission
U
اجازه خواستن
permission
U
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
permission
U
مجوز
permission
U
مرخصی
permission
U
دستور پروانه
permission
U
رخصت
permission
U
اذن
permission
U
اجازه
by permission of
U
باجازه
The girl got panicky and gave herself away .
U
دخترک دستپاچه شد وخودش را لو داد
He gave the inemy no respite .
U
به دشمن مهلت نداد
She gave me a significant ( knowing ) look .
U
نگاه پر معنی یی به من کرد
they gave him a fine sendoff
U
ایین بدرود راباوی بجااوردندبرایش دعای خیرکردند
He gave me a square deal .
U
بامن منصفانه معامله کرد
She gave me a raw deal .
U
بامن بد معامله کرد
You gave me the wrong key .
U
کلیدی که به من دادی عوضی بود
They gave him a sound thrashing .
U
اورا کتک مفصلی زدند
She gave us quite a decent dinner.
U
یک شام خیلی حسابی به ماداد
i gave the beggar one rial
U
یک ریال به ان گدا دادم
i gave it a slight press
U
انرا کمی فشار دادم
exception
U
استثناء
by way of exception
U
بطور استثناء
exception
U
استثنا
exception
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception
U
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
take exception to
<idiom>
U
مخاف صحبت کردن
with the exception of
U
به استثنا به جزء
exception
U
اعتراض
to take exception to anything
U
به چیزی اعتراض کردن
take exception to
U
اعتراض کردن به
exception
U
رد
An exception is ...
U
میان استثناء ... است.
permission to stay
U
جواز اقامت
permission to reside
U
جواز اقامت
permission to reside
U
پروانه اقامت
permission to stay
U
پروانه اقامت
to obtain permission
U
اجازه گرفتن
planning permission
U
اجازه عمران و ابادی اراضی
prior permission
U
اجازه قبلی پرواز
to obtain permission
U
تحصیل اجازه کردن
to pray permission
U
در خواست اجازه کردن
He asked permission to come in.
U
اجازه خواست بیاید تو
It gave me a great glee. I was delighted .
U
دلم خنک شد
to make an exception
U
استثنا کردن یا قائل شدن
exception reporting
U
گزارش گیری مخصوص
as a special exception
<adv.>
U
بطور استثناء
de minimis exception
U
به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
as a special exception
<adv.>
U
استثنأ
there is no exception to that rule
U
ان قانون استثناء ندارد
make an exception
U
استثناء قائل شدن
There's an exception to every rule.
U
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
bill of exception
U
اعتراض نامه
divide exception
U
استثناء تقسیم
divide exception
U
خطای تقسیم
exception of judgl
U
ردکردن داوریا دادرس
exception conoition
U
وضعیت استثنایی
exception handling
U
استثنا گردانی
She gave me her phone number , but I'll be blessed if I can remember it !
U
شماره تلفن خودش را به من داد ولی مگریادم می آید !
I take exception to the tone of your remarks.
U
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
The exception proves the rule.
U
استثنا قاعده را ثابت میکند.
Can I go earlier today, just as a special exception?
U
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
she doesnt even cough without her husband s permission(consent)
U
بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com