English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones. U سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
canned U درقوطی کنسروشده
canned U مست باده
canned routine U روال قالب ریزی شده
canned software U نرم افزار اماده
canned failed fuel U لولهسوختزائد
vegetables U سبزیجات
What vegetables do you have? U چه سبزی هایی دارید؟
Vegetables U سبزیها
bulb vegetables U گیاهپیازچه
to cultivate vegetables U زراعت کردن سبزیجات
leaf vegetables U سبزیجاتبرگی
tuber vegetables U سبزیجاتغدهای
stalk vegetables U سبزیجاتساقهای
root vegetables U سبزیجاتریشهای
inflorescent vegetables U سیزیجاتگلآذینی
fruit vegetables U صیفیجات
Vegetables dont agree (disagree)with me . U سبزیجات به من نمی سازد
Cooked vegetables digest easily. U سبزی پخته زود هضم است.
comparison U برابری
comparison U مقایسه
comparison U روش مقایسه
comparison U یکی از این دو از دیگری سریع تر است
comparison U همسنجی
comparison U تطبیق
comparison U تطبیق سنجش
comparison U تشبیه
in comparison with U در قبال
by comparison U وقتی مقایسه می شوند
without comparison U بی مانند بی نظیر
logical comparison U مقایسه منطقی
comparison operator U عملگر مقایسه
to bear comparison with U قابل مقایسه بودن با
comparison stimulus U محرک مقایسهای
degress of comparison U درجات سه گانه
degress of comparison U سنجش
it is a play in comparison U این پیش ان هیچ است
frequency comparison U مقایسه فرکانس
comparison operator U عملگرمقایسهای
comparison test U ازمایش مقایسهای
in comparison to [compared with] U در قبال [در مقابل]
to stand comparison with U قابل مقایسه بودن با
That's a poor comparison. U این مقایسه ای نا مناسب است.
fresh <adj.> U گستاخ
fresh <adj.> U دست اول
fresh <adj.> U بی شرم
fresh- U تر وتازه
fresh <adj.> U پر رو
fresh U طغیان اب
fresh U بتارزگی
fresh U خنک ساختن
fresh U باروح
fresh- U جسور
fresh U بانشاط
fresh U زنده
fresh U خرم
fresh U شیرین
fresh U جسور
fresh- U تازه کار ناازموده پر رو
fresh- U تازه
fresh- U خرم
fresh- U زنده
fresh U سرد تازه نفس
fresh U تازه کار ناازموده پر رو
fresh- U بانشاط
fresh- U باروح
fresh- U خنک
fresh U تازه
fresh U سرخوش
fresh U خنک
fresh U تازه کردن
fresh- U سرد تازه نفس
fresh U تر وتازه
fresh U خنک شدن
fresh- U طغیان اب
fresh- U شیرین
fresh- U سرخوش
fresh- U بتارزگی
fresh- U خنک ساختن
fresh- U اماده
fresh- U تازه کردن
fresh- U خنک شدن
fresh U اماده
A comparison of theory and practice. U مقایسه ای از نظری و عمل.
The comparison is misleading [flawed] . U مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
a comparison of the brain to a computer U مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
document comparison utility U برنامه کمکی مقایسه مدارک
take fresh heart U دلگرم شدن
Don't get fresh with me! U پررویی نکن !
fresh breeze U بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
fresh water U اب شیرین
fresh water U اب گوارا
fresh target U هدف جدید
fresh gale U بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
fresh air U هوایآزاد
This isn't fresh. این تازه نیست.
Do you have any fresh fruit? U آیا میوه تازه دارید؟
as fresh as a daisy <idiom> U مثل یک دسته گل
Shall we go out for some fresh air ? U موافقی برویم کمی هوا بخوریم ؟
as fresh as a rose <idiom> U مثل هلوی پوست کنده
To be as fresh as a daisy. U تروتازه بودن
Comparison with other countries is extremely interesting. U مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
a comparison between European and Japanese schools U مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
a comparison of men's salaries with those of women U مقایسه حقوق مردان با زنان
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
A fresh lease of life. U عمر دوباره
to break fresh ground U راه نرفتهای رارفتن
break fresh ground <idiom> U از راهی تازه به جایی رسیدن
Mild fresh from the cow. U شیر تازه دوشیده شده
The boy is fresh from school. U پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
Take a fresh sheet of paper. U یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
to break fresh ground U کارنکردهای راکردن
a comparison of the tax systems in Italy and Spain U مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. U در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
fresh water ; fruit juice. U آب شیرین (تازه )؛آب میوه
Fresh flowers (fruit,eggs,milk). U گل ( میوه ،تخم مر غ ،شیر )تازه
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock. U او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. U این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com